کتاب صوتی جایگاه ما در جهان هستی از استیون هاوکینگ | قسمت اول 

با سپاس فراوان و ورد بیکران از شما این کتاب صوتی بسیار عالی وآ موزنده است

بسیارعالییی

Tanks 🍀

Okay ❤

بسیار عالی

❤❤❤❤

از زحمات شما عزیزان نهایت تشکررا دارم بسیار لذت بردم از مطالب ارزنده تان

همه قسمت هاشو بارها گوش دادم. سپاس از کمک تان به ترویج‌آگاهی🙏🏻🙏🏻

سپاس از مهرتان

عالی سپاس فراوان

عالی تشکر 😊

عااالی بود

این کتاب رو باید بارها گوش کرد تا به عظمت کیهان پی برد

Thanks

❤😂🎉❤

چقدر خوب بود کمی درباره‌ی معنای واژه‌ های کلیدی مانند تکینگی توضیح می‌دادید.

عالی سپاس

عالی

خیلی عالی بود خیلی دعا کردم که من بفهم . خیلی سپاسگزارم از همتون .

عالی ❤❤❤

🤔🤔🤔🤔👏👏👏عالی بود دستتان درد نکند

با سپاس ولي صداي گوينده چرا اينجوري وسطهـاي بحث از داخل لوله انگار صحبت ميشه

عالیییی

بسیار عالیست ممنون از شما که اطلاعات گرانقدری در اختیار جامعه قرار گذاشته است

مرسی.

😎😎😎😎

این فقط کتاب صوتی داره ؟؟

درک این کتاب خیلی سخته. راهی برای ساده کردن این نکات و گفته ها هست؟

سلام و سپاس. کیفیت صوت اصلا.خوب نیست.

دلیل بیماری بافلج هاوکینگ کار گذاشتن مموری یافلش یا حافظه کامپیوتر در مغزاو بود بنظر می خورد اونمونه ای زنده برای آزمایش نظریه هوش مصنوعی بوده باشد.چرا؟

نکته مهم بعدی اینه که زمان خودش حادثه بعلت اینکه کسر وانکسار میگیره یا به اصطلاح متعدد ومقداریه وهر مقداری تمام شدنیه به این سخن که مساله خلقت عالم یا ازلی بودن عالم مربوط به گذشته است چراکه بقاء تا بی نهایت وبسمت اینده دلیل بر مخلوق بودن یا ازلی بودن چیزی نیست چرا که در این مساله که یک چیز تا بی نهایت بقا داشته باشه مخلوق وغیر مخلوق هردو شریک هستنددران وچیزیکه الان بوجود امده هم میشه فرض کرد تا بی نهایت بماند ودلیل بر قدیم یا حادث بودن اون نیست پس مساله خلقت یا قدیم بودن یک شی به مساله قدم وحدوث در گذشته بر میگیردداز طرفی گذشته یعنی چیزیکه تحقق پیدا کرده وتموم شده نه چیزیکه میخواد تحقق پیدا کنه واگر چیری بوجود بیاد بعد نیست بشه ودوباره بوجود بیاد میشه بار دوم خلقت واین بار غیر بار اول است پس در زمانی غیر زمان اول دوباره بوجود امده پس زمان درحال سپری شدن بسمت اینده بوده باز هم {دقت شود} حالا نتیجه میگیریم که تنها زمانی میتوانید اثبات قدم برای عالم بکنید که زمان گذشته سابقه نیستی نداشته باشه والا اگر زمان گذشته خودش بوجود امده باشه و به اصطلاح زمان حادث باشه عالم هم حادث خواهد بود در غیر اینصورت قضیه اینچنین میشه .که عالم بود ولی زمان نبود واین محاله وما ثابت میکنیم که زمان حادثه چونکه لازمه امدن امروز وفردا گذشتن وسپری شدن زمانهای گذشته است واگر گذشته بی نهایت باشه {تا قدیم وازلی بودن ماده وزمان ثابت بشه} بی نهایت هیچ گاه تمام نخواهد شد تا نوبت به فردا برسه مثلا فرض کنید تعداد اجناس داخل یک انبار بی نهایت باشه و ولازمه رسیدن به انبار بعدی تمام شدن اجناس اون انبار باشه خوب واضحه که هیچ وقت نوبت انبار دوم نخواهد رسید چرا که اجناس انبار قبلی هیچ گاه تمام نخواهد شد چونکه بی نهایت هیچ گاه تمام نخواهد شد حالاکه ثابت شد زمان محدوده وحادثه میپرسیم این زمان حادث را ایا قوانین فیزیک میتونن اون رو بوجود اورده باشند ؟؟؟علاوه بر تمام اشکالات قبلی میگوییم خیر به این دلیل که میپرسیم این قوانین فیزیک یا حادثند یا قدیم ونفس الامری اگر حادث باشند خالق اونها کیست اگر نفس الامری وقدیم باشند این قوانین از انجاییکه خود زمان حادث است پس پروسه خلقت نمیتونه زمان دار بوده باشه چونکه خود زمان هم بوجود امده وزمان نمیتونه در طول زمان بوجود امده باشه{ دقت شود}پس فاصله زمانی بین مخلوق وخالق نباید باشه چرا؟؟؟به این دلیل که قوانین شعور وفهم واراده ندارند وعملکردشان از روی خواستن ونخواستن نیست ووجودشان مساوی با عملکردشان است دقت شود وجودشان مساوی با عملکردشان است واین یعنی وجود ان قوانین باید مساوی با وجود عالم باشد چونکه زمان وفاصله زمانی بین وجود مخلوق وقوانین نیست واین قوانین هم با اراده وخواستن ونخواستن نمیتوانند بین تاثیر وعدم تاثیر فاصله بگذارند پس وجود این قوانین مساوی با وجود معلول است بدون فاصله زمانی واین یعنی عالم باید مثل قوانین فیزیک قدیم باشد {دقت شود} واین خلاف فرض ابتدایی ماست که عالم حادثه پس قوانین خالق نمیتوانند باشند علاوه اینکه با اثبات حدوث خود زمان خالق زمان در طول زمان نمیتونه عمل کنه در حالیکه تمام قوانین فیزیک در طول زمان اثر میکنند ومحکوم به زمان هستند.و اگر فرض کنیم که قدیم ونفس الامری هستند که ما ثابت کردیم اینچنین نیست این قوانین عرض ماده اند وماده علت انهاست وبا اثبات حدوث عالم وزمان میگوییم خالق زمان وماده نباید خودش زمان دار باشد ودر طول زمان عمل کند بخاطر همین میگوییم این گپ وفاصله لازم بین وجود خالق ومخلوق فقط وفقط در یک صورت تصور دارد وان اینکه خالق عالم زمان ندارد وفقط با اراده خلق کرده یعنی نخواسته وبعد اراده خلق را کرده در حالیکه ماوراء زمان است فقط دراینصورت تصور دارد همان چیزیکه در متون دینی وارد شده که خدا بود وزمان ومکان نبود سپس اراده کرد وقبل از عالم زمان نبوده وخدا هم زمان ندارد چونکه فعل وانفعال ندارد وپروسه خلقت هم نمیتونه زمان دار بوده باشه بخاطر همین بسیار دقیق در متون دینی امده که زمانیکه چیزی را بخواهد خلق کند میگوید کن فیکون بشو میشود بدون زمان .نکته بسیار مهم دیگه اینه که ما وقتی از حدوث زمان صحبت میکنیم معنیش اینه که حتی فضا هم نبوده والا فضا بدون زمان میشه که محاله چرا که اون فضا دیگه الان با ماده پر شده پس دوران خالی بودن فضا سپری شده وهر چیزیکه سپری بشه ابتدای وجود داره یعنی وقتی دوران فضای خالی سپری شده یعنی اون دوران یک تایمی داشته ویک بازه زمانی بوده که تموم شده و این اعتراف است به زمان دار بودن اون فضای خالی پس اون هم طبق قانون ابتدا داشتن زمان مقداریه کسر پذیر .باید ابتدای وجود داشه باشه پس ما میرسیم به جاییکه حتی فضا هم نبوده حتی خلا کوانتومی هم نبوده هیچ وصفر مطلق بوده که هیچ درکی ما نداریم وفقط قوانین فلسفه کار میکنند یعنی اون قوانین محض عقلی {البته نه فلسفی خاص مثل فلسفه اسلامی یا غیر اون }پس نه قوانین فیزیک ونه خلا کوانتومی وفضای خالی نمیتونن خالق باشند چونکه خودشان خالق دارند ومحصول خلقتند اوکی ؟؟؟؟؟؟؟؟ .ابته اشکالات بسیار زیاد دیگری هم وجود دارداز جمله مساله مقدار واندازه عالم که فقط باید مسبوق به علم باشه واز نظر فلسفی محال محضه مقداریت مشخص از دل تصادف در ازل صفر بوجود امده باشه ......که خیلی بحث دارد و ووووو

درود بر شما ممنون که به اشتراک گذاشتین ای کاش کیفیت ضبط صدا بهتر و حرفه ای تر انجام میشد که از چنین مطالب مهم و جالب بیشتر لذت ببریم 🙏❤️

این حرفا زندگی نامه او هست نه جایگاه ما در جهان هستی

مگر وی نمرده است؟؟

با تشکر از گوینده گرامی. متاسفانه این کتاب بسیار بد، ترجمه شده است

هیچ در فلسفه یعنی نیستی مطلق وهرچیزیکه تعریف داشته باشه وما بتونیم ازش صحبت کنیم هیچ نیست .اما اینکه قوانین فیزیک وجود دارند قبل از عالم این حرف درستی نیست قوانین فیزیک در حقیقت صفات ونوع عملکرد ماده اند مثل سرعت نور ودر عالم خارج. اگر ماده ای ونوری نباشد این قوانین وجود ندارند فقط فرض وجودشان میشه مثلا میگیم اگر نوری باشد با این ویژگیها اینقدر سرعت خواهد داشت .اما در عالم خارج اگر نوری نباشد صفت اون هم که مقدارسرعت اونه در خارج نخواهد بود وفقط فرض وجود اون تصور میشه . وما میدونیم در عالم خارج انچیزیکه ما احتیاج داریم برای تاثیر گذاشتن وعمل کردن از جمله برای خلقت یک چیز. وجود خارجی علت است نه وجود فرضی ان {دقت شود}نکته بعدی از نظر فلسفی با ید گفت عدم ساحت فیزیک نیست چرا که فیزیک صفات ونوع عملکرد ماده رو فقط حکایت میکنه وقوانین فیزیک چیزی جز نوشته شده انچیزی که در خارج هست وتاثیر گذاره نیست ساحت نیستی مطلق ساحت قوانین محض عقلی فلسفی اند نه علم دیگری حالا ببینیم عقل فلسفی چی میگه عقل میگه عدم ونیستی مطلق وهیچ محض{ بنابر اعتراف به حدوث عالم از نیستی که هم فیزیک وهم فلسفه هردو این را قبول دارند} برای بوجود امدن فقط یکی از دو راه رو درپیش داره .یا اینکه خلقت وایجاد بدلیل خود نیستی مطلق باشه. یعنی ایجاد خود بخودی. و یا بدلیلی غیراز نیستی وهیچ بوجود امده اند بعبارت دیگر فعل خلقت یا فعل وعمل خود نیستی است یعنی شی خود بخود بوجود امده ویا فعل وعمل غیر نیستی .حالا میگیم نیستی محض نمیتونه عامل باشه وموثر .چرا که تاثیر مربوط به یک موجوده وعدم محض چیزی نیست تا اثر داشته باشه این از بدیهیات عقله که شی ای که وجود نداره اثر هم نداره مثلا یک یک جسم یک تنی گرانش اندازه خودشو داره وموثربر اطراف خودش اما جسم یک تنی که وجود نداره هیچ گرانشی هم نداره ما میتونیم محاسبه کنیم کنیم بصورت فرضی که یک جسم یک تنی با این چگالی اینقدر گرانش ایجاد میکنه اما این محاسبه وفرض ما ایجاد گرانش واقعی در خارج نمیکنه در غیر اینصورت تمام قوانین فیزیک باطل میشه . حالا میریم سراغ راه دوم واون هم اینکه فعل ایجادوخلقت فعل غیر عدم ونیستی باشه یعنی فعل غیر هیچی که غیر هیچی میشه یک شی موجود. وهیچ راه سومی هم نمیماند مطلقا .در اینصورت دوم که غیر از نیستی موثرباشه این یعنی اثبات اینکه ماده وجسم از هیچ بوجود نمیاد چرا که غیر عدم حتما موجوده واین خلاف فرض است که هیچ علت باشد اوکی ؟؟؟؟ پس تا اینجا گفتیم نیستی نمیتونه موثر باشه چونکه چیزیکه نیست اثر هم نداره پس غیر نیستی موثر ه نتیجه اینکه از هیچی چیزی محاله بوجود بیاد .نکته بعدی اینه که چیزیکه از صفات ماده است وابسته به ماده است مثلا سرعت یا شکل خارجی که فلاسفه عرض میگویند وووواینها وابسته به ماده اند وابعاد وجودی اون هستند مثل فضا وزمان وحرکت ومقدار حرکت در زمان که همون سرعته اینها نمیتونند ایجاد کننده خود ماده باشند مثلا سرعت در عالم خارج از جهت مادی هیچه باعتبار فلسفه . یعنی چیزی جز ماده وجود نداره {حتی با وجود ماده در خارج}وبه اصطلاح فلسفی سرعت وشکل وحرکت عرض هستند وقدرت ایجاد اصل ماده را ندارند به اصطلاح معلول ماده اند مثلا شکل ماده وسرعت ماده معلول ماده است نه علت ان مثلا ما نمیتونیم بگیم علت بوجود امدن یک جسم مربع اینه که مربع بوده یا سرعتش اینه مثلا اگر مستطیل میبود نمیتونست بوجود بیاورد خودش را یادلیل ایجاد نور سرعت نور بوده .اصلا نوری نبوده تاسرعتی باشد تا اون سرعت بتونه عمل کنه

سلامم 👋😁 اگر برای صوتی شدن کتاب هاتون به یک راوی و گوینده خوب برای تولید محتوای با کیفیت نیاز دارید من میتونم باهاتون همکاری کنم ❤️

فکر میکردم او دیگر زنده نیست

عالی