Тёмный

کتاب صوتی دوقلوهای عجیب اثر مارک توآین 

Ketab Khan کتاب خوان
Подписаться 44 тыс.
Просмотров 13 тыс.
50% 1

به منظور اطلاع از اضافه شدن کتابهای جدید، در کانال ما عضو شوید:
bit.ly/32WNB6G
برادران دوقلویی که دو سر روی یک بدن، چهار دست و دو پا داشتند، به روستایی وارد شدند. آنها در خانه «عمه پاتسی» اتاقی اجاره کردند. اهالی روستا که خبر ورود این موجودات عجیب‌الخلقه را شنیدند، برای دیدن آنها به خانه او آمدند.
«آنژلو» و «لوژی» دوقلوهای عجیب‌الخلقه، به دعوت قاضی شهر در جلسه‌ای به نام «انجمن روشنفکران» شرکت کردند و ناگهان دراثر برخوردی ناخودآگاه و بی‌اهمیت که دوقلوها آن را فراموش کرده بودند، یکی از شرکت‌کنندگان به آنها تنه‌ای زد و آنها هم لگدی به او زدند. این کار که خیلی بی سروصدا انجام گرفت، فردای آن روز به مسئله‌ای بزرگ تبدیل شد؛ به طوری که آن مرد به کمک یک وکیل شکایتی به دادگاه شهر فرستاد، مبنی‌بر این که دوقلوها او را مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند. دوقلوها هم به ناچار از یکی از اعضای انجمن روشنفکران به نام «ویلسون» خواستند که دفاع از آنها را در دادگاه به عهده بگیرد.
***
گفتنی است این کتاب با ترجمه «احمد قاضی»، در انتشارات «علمی و فرهنگی» به چاپ رسیده است.
* «سمیوئل لنگهورن کلمنز» (زادهٔ ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ - درگذشتهٔ ۲۱ آوریل ۱۹۱۰) که بیشتر با نام هنری‌اش «مارک تواین» شناخته می‌شود، نویسنده و طنزپرداز آمریکایی بود. پدرش قاضی، تاجری کوچک و اصالتاً اهل «ویرجینیا» بود که در «کنتاکی» درس حقوق خوانده و در همان‌جا ازدواج کرده‌ بود.
در ۱۲ سالگی پدرش فوت کرد و «سمیوئل» مجبور شد در چاپخانه‌های محلی پادویی کند و بعد در روزنامه‌ای که برادرش دایر کرده ‌بود، ابتدا حروفچین و سپس چاپچی شد. صفحاتی از روزنامه به مقاله‌های طنزآمیز اختصاص داشت که سمیوئل آن‌ها را می‌نوشت.
در ۱۸ سالگی به «سنت لوئیس» و سپس «نیویورک» رفت. مدت کوتاهی در چاپخانه‌های کوچک کار کرد و نیز به شهرهای گوناگون می‌رفت و حروفچینی می‌کرد. در ۱۸۵۹ مجوز ناخدایی کشتی گرفت و در این حین با امضاهای متعدد برای مجله‌ها مقاله‌های طنز می‌نوشت.
او با «اولیوه لنگدن»، دختر یکی از صاحبان صنایع ثروتمند نیویورک، ازدواج کرد. در سال‌های بین ۱۸۷۵ و ۱۸۹۴ شادترین و ثروتمندترین نویسنده بود و بهترین کتاب‌هایش را در این مدت نوشت، اما در نیمه دهه ۱۸۹۰ اندوه و تلخ‌کامی روزافزونی نصیبش شد. خانم کلمنز که سال‌ها بیمار بود، از دنیا رفت و کوچک‌ترین دخترش ناگهان در شب کریسمس فوت کرد.
۱۵ سال آخر عمرش را با نوشتن کتاب‌های جدّی و چند کتاب طنز گذراند.
کلمنز نام «مارک تواین» را از ناخدای یک کشتی که با این نام در مجله‌ها می‌نوشت، به‌ عنوان ادای دِین گرفت و در همه‌ی کارهای طنزش از این اسم استفاده کرد.
برادران دوقلو و عجیب‌الخلقه قصه به سبب وضعیت فیزیکی خود، ناچارند همیشه با هم باشند و با تضادی که دارند بدنی یگانه را اداره کنند. «مارک تواین» نویسنده کتاب «دوقلوهای عجیب» با چیره دستی تمام، آن چنان به شرح احوال آنها پرداخته است که خواننده با شوق زیاد داستان را دنبال می‌کند. ما نیز لذت شنیدن این قصه را برای شما شنیدنی‌تر کرده‌ایم.
General Info about this video:
Narrator: Behrooz Razavi
Microphone: Shure SM7B
راوی« بهروز رضوی
#Ketabkhan#کتاب صوتی#کتاب گویا#کتاب خوان

Хобби

Опубликовано:

 

14 окт 2020

Поделиться:

Ссылка:

Скачать:

Готовим ссылку...

Добавить в:

Мой плейлист
Посмотреть позже
Комментарии : 41   
@MahsaAghasi.
@MahsaAghasi. 2 месяца назад
پاینده باشید جناب ❤❤❤
@semrok416
@semrok416 3 месяца назад
Very nice 🎉🎉🎉🎉🎉❤❤❤❤❤
@samiehebrahimi8511
@samiehebrahimi8511 5 месяцев назад
بسیار عالی❤❤❤
@mehdihosseini8824
@mehdihosseini8824 2 месяца назад
عالی عالی❤
@nahidzarkhoshk6940
@nahidzarkhoshk6940 Год назад
سپاس❤
@bakhtiarfeizizadeh1061
@bakhtiarfeizizadeh1061 Год назад
ممنون خیلی داستان جذاب و متفاوتی بود، یاد دوقلوهای ایرانی خانمها لاله و لادن، روحشان قرین رحمت حق تعالی
@maziyark.h7277
@maziyark.h7277 3 года назад
همچون همیشه عالی, سپاس از سایت عزیز کتاب خوان, طول عمر همراه باسلامتی برای جناب رضوی گرانقدر آرزو دارم.
@areza2555
@areza2555 3 года назад
سپاس از شما و صدای گرم جناب رضوی
@MahsaAghasi.
@MahsaAghasi. 2 месяца назад
Thanks❤❤❤
@glgbg652
@glgbg652 2 года назад
مرسی،عالی بود.🌹🌹🌹
@forughalipour330
@forughalipour330 2 года назад
عالی بود. ممنون ❤
@hiss7654
@hiss7654 2 года назад
سلام ودرود خدمت شما. عالی بود. سپاس ❤🌹
@KetabKhanCH
@KetabKhanCH 2 года назад
سپاس از همراهی شما
@hamidkhazaei4537
@hamidkhazaei4537 3 года назад
عالی بود👍 سپاس فراوان 🙏🏻🙏🏻
@mj-ht6pu
@mj-ht6pu 3 года назад
دستمریزاد 🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺
@elhammdh4608
@elhammdh4608 21 день назад
🌺🌺🌺🌺🌺
@mehraktabibzadeh371
@mehraktabibzadeh371 5 месяцев назад
Mamnunam❤
@elahemohammadi8414
@elahemohammadi8414 3 года назад
مثل همیشه عالی ممنون 😘
@alisedigh2334
@alisedigh2334 3 года назад
دورد با سپاس استاد ارجمند مرا معتاد صدایتان کردید برقرار باشید
@jillakazempour8605
@jillakazempour8605 3 года назад
جالب بود، ممنونم 🙏 🙏 🙏 🙏 🙏 🙏 🙏
@maryamforoutan5690
@maryamforoutan5690 3 года назад
سپاس فراوان 🙏🙏🙏🙏
@mandanamirshekari6528
@mandanamirshekari6528 Год назад
بی نهایت از روایت شما ممنون فوق العاده هستید ❤اما نویسنده کتاب نسبت به اخر داستان کم لطفی کرده بود و خیلی کمرنگ داستان را تمام کرد .
@parisayad2667
@parisayad2667 2 месяца назад
❤🎉😊
@kevsankevsan6077
@kevsankevsan6077 3 года назад
خیلی ممنون 💕❤️❤️❤️❤️
@KetabKhanCH
@KetabKhanCH 3 года назад
سپاس از توجه شما
@simaharpak3872
@simaharpak3872 3 года назад
ممنون از صدای گرمتون فقط ترجمه داستان کامل نبود چون معلوم نشد چرا بالای دار رفتن
@nastaranasemani3538
@nastaranasemani3538 2 года назад
نکنن ننگ ننگ نننننگ نن ننن ننننننگ من من گمن من نکنن من نگءنکنن ءءننکنن ممنونم ممکن من ننننننکنن نمی‌کنم نگممنون گنگنکنن نکنن من نننننمن ءمن
@Niknejad
@Niknejad 2 года назад
🙏🙏🙏🙏🙏
@FS-eq3lj
@FS-eq3lj 3 года назад
برای چی بالای دار رفت!؟؟
@elenaebrahimi3791
@elenaebrahimi3791 2 года назад
فکر کنم دو حزب مخالف بودند
@asanaebadi4773
@asanaebadi4773 Год назад
چقدر عصبی شدم لوژی نفرت انگیز عقده ای و یه روان پریش درمقابل انجل مثل اسمش یه فرشته پر از عشق مهر صفا و انسانیت....غمگین شدم 😢😢
@mahnaazs.1519
@mahnaazs.1519 3 года назад
💙
@amirhosseinmoradi9526
@amirhosseinmoradi9526 2 года назад
چرا اولش عکس دوتا دختر بهم چسبیده گذاشتین؟؟؟چون اینا که مرد هستن؟؟؟؟
@KetabKhanCH
@KetabKhanCH 2 года назад
عکسهای عنوان‌بندی، عموما از میان کتابهای موجود انتخاب می‌شوند
@aishazabih9620
@aishazabih9620 3 года назад
👍❤️🙏🥰😘💋💐💕💖😍
@mppsande8729
@mppsande8729 3 года назад
نمیدونم پس ازشنیدن این داستان زیبا چطورتحسین کنم مخصوصابه راوی این داستان جناب رضوی..منم دراینگونه داستانهاتقریباتبحری دارم نمیدونم دست بقلم بشم یانه آیابنظرشما ازاین داستانهاوشعربذهنم زیادخطورمیکند که گاهی باخودفکرمیکنم نکنم اگردست بقلم بشم صفحه سفیدی اززیردستم درنخواهدرفت آنوقت یه کسایی میترسم بیان نظربدن باخودبگه حیف نیست این کاغذهای سفیدسیاه کرده اماشایدرغبتی پیداشدوشروع بنوشتن کنم امانمیدونم یه روزی امثال رضوی میان بهمین زیبایی نوشته های منوبخونن که دیگران بشنوندیاغیرماندام باخودچکنم شمابگیدادامه بنوشتن داستان کنم یاکه به لقایش ببخشموباخچدبگورببرم اماحیف میادنانوشته این دیارفانی راترک کنم ومثل یه مورچه ای که زیرپاه له میشه بی نام ونشان ازدنیابرم
@szar6811
@szar6811 2 года назад
بنویس
@mehrnazghazizadeh484
@mehrnazghazizadeh484 2 года назад
مثل فیلم چارچنگولیه😂
@gina.d.s
@gina.d.s 3 года назад
چه پایان مسخره ایی
@MahnazHakhamanesh
@MahnazHakhamanesh 3 года назад
چه داستان مسخره ای
Далее
دیوانگی در بروکلین
1:23:23
Просмотров 4,7 тыс.
تاریخچه حشاشین
49:50
Просмотров 27 тыс.
کتاب صوتی تهیدستان اثر جک لندن
1:15:23