روحش در آرامش ابدی؛ اینقدری که کارو برام قابل احترام بود و قدرت ایمانی که در اشعار و کفرنامهش بود اسم پسر بزرگم رو(با وجودی که از برادران هموطن و عزیز ارامنه نبودم) گذاشتم کارو
تمام این اشعار را میتوان در موسيقي راک و رپ ایرانی برای بیداری مغزهای درخواب اجرا کرد ...مثل رام اشتاین وتمام راک استارها و جا داره تشکر کرد از شاهین نجفی عزیز
خدايا كفر نمي گويم /پریشانم چه میخواهی تو از جانم؟! مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی خداوندا! اگر روزی بشر گردی ز حال بندگانت با خبر گردی پشیمان میشوی از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر میگویی نمیگویی؟! خداوندا! اگر در روز گرما خیز تابستان تنت بر سایهی دیوار بگشایی لبت بر کاسهی مسی قیر اندود بگذاری و قدری آن طرفتر عمارتهای مرمرین بینی و اعصابت برای سکهای اینسو و آنسو در روان باشد و شايد هر رهگذر هم از درونت با خبر باشد زمین و آسمان را کفر میگویی نمیگویی؟! خداوندا000اگر با مردم آميزي شتابان در پي روزي ز پيشاني عرق ريزي شب آزرده ودل خسته تهي دست و زبان بسته به سوي خانه باز آيي زمين آسمان را کفر مي گويي000 نمي گويي؟ خدايا خالقا بس کن جنايت را/ تو ظلمت را000 تو خود سلطان تبعيضي تو خود يک فتنه انگيزي يکي را همچون من بدبخت يکي را بي دليل آقا نمي کردي جهاني را چنين غوغا نمي کردي دگر فرياد ها در سينه ي تنگم نمي گنجد دگر آهم نمي گيرد دگر اين سازها شادم نمي سازد دگر از فرط مي نوشي مي هم مستي نمي بخشد دگر در جام چشمم باده شادي نمي رقصد نه دست گرم نجوائي به گوشم پنجه مي سايد نه سنگ سينه ي غم چنگ صدها ناله مي کوبد0 اگر فريادهايي از دل ديوانه برخيزد براي نا مرادي هاي دل باشد خدايا گنبد صياد يعني چه ؟ فروزان اختران ثابت سيار يعني چه ؟ اگر عدل است اين پس ظلم ناهنجار يعني چه؟ به حدي درد تنهايي دلم را رنج مي دارد که با آواي دل خواهم کشم فرياد و برگويم خدايي که فغان آتشينم در دل سرد او بي اثر باشد خدا نيست ؟! شما اي مولياني که مي گوييد خدا هست و براي او صفتهاي توانا هم روا داريد! بگوييد تا بفهمم چرا اشک مرا هرگز نمي بيند؟ چرا بر ناله پر خواهشم پاسخ نمي گويد؟ چرا او اين چنين کور و کر و لال است؟ و يا شايد دگر پر گشته است آن طاقت و صبرش کنون از دست داده آن صفتها را چرا در پرده مي گويم خدا هرگز نمي باشد من امشب ناله ني را خدا دانم من امشب ساغر مي را خدا دانم خداي من دگر ترياک و گرس و بنگ مي باشد خداي من شراب خون رنگ مي باشد خدا هيچ است0 خدا پوچ است0 خدا جسمي است بي معني خدا يک لفظ شيرين است خدا رويايي رنگين است شب است و ماه ميرقصد ستاره نقره مي پاشد و گنجشک از لبان شهوت آلوده ي زنبق بوسه مي گيرد من اما سرد و خاموشم! من اما در سکوت خلوتت آهسته مي گريم اگر حق است زدم زير خدايي000 !!! عجب بي پرده امشب من سخن گفتم خداوندا000 اگر در نعشه ي افيون از من مست گناهي سر زد ببخشيدم ولي نه؟! چرا من روسيه باشم؟ چرا غلاده ي تهمت مرا در گردن آويزد؟ خداوندا000 تو در قرآن جاويدت هزاران وعده ها دادي تو مي گفتي که نامردان بهشتت را نمي بينند ولي من با دو چشم خويشتن ديدم که نامردان به از مردان ز خون پاک مردانت هزاران کاخها ساختند خداوندا بيا بنگر بهشت کاخ نامردان را0 خدايا ! خالقا ! بس کن جنايت را بس کن تو ظلمت را تو خود گفتي اگر اهرمن شهوتبر انسان حکم فرمايد تو او را با صليب عصيانت مصلوب خواهي کرد ولي من با دو چشم خويشتن ديدم پدر با نورسته خويش گرم ميگيرد برادر شبانگاهان مستانه از آغوش خواهر کام ميگيرد نگاه شهوت انگيز پسر دزدانه بر اندام مادر مي لرزد قدم ها در بستر فحشا مي لغزد چه شد…قولت!؟ اگر مردانگي اين است به نامردي نامردان قسم نامرد نامردم اگر دستي به قرآنت بيالايم 000 ! خداوندا تو مسئولی خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است!
درود بر گفتارت خدا در وجود ذات انسان است انسان خدای بسیار درست کرده خدای عشق خدای راستی ودروغ ریا و همه برای ارضاع امیال با هم در جلد انسان با هم در جدالند
تا مسجدها وگلیسا بت گده ها تبدیل به موزه وکتابخانه نشود همین است که هست امیدوارم روزی اندیشه جایگزین ایمان شود انوقت ایران دوباره اوازه ی جان خواهد شد ایرانی سر بلند ما هستیم دارند میروند☉☉☉☉
کارو به جای اینکه از جام، می، شمع، یار، از درد مشکلات مردم شعر گفت از بدبختی که انسانها میکشن، اگر تفکر شود مفهمیم جز انسانیت هیچ ایین را نباید پرستش کرد، درود بر کارو که به راستی خردمند بود اما کجای عدل الهی است که چنین مردی تا اخر عمرش با فقر زندگی کرد
واقعااره ازواقعیات وحقایق میدانی دنیاوچگونگی رفتارهاونحوه تعامل ادماباهم که مثه قانون جنگل هست میگه همین ازظلم هایی که آدمابه هم می کنن وازآزارهایی که به روح ودل هم واردمی کنن وازارامش هایی که ازهم می گیرن
با چه زبانی باید درود گفت.هر انکه دارد.عشق به وطن..درود..درود.به روحتان شاد.تان.ای. فرزندان وفادار به میهن وملت..روحتان.شاد. ای.سلطان قلبها .نه تنها کارو ویگن هلن اندی..بلکه شیرمردانی مثل..یپرم خان ارمنی.و دیگر شهیدان عشق به وطن را . که جانشان را فدای ایران عزیز و ملت کردند.1000000000درود.شیر مادرشان حلال..
به حال و هوای نوجوونی دیپورت شدم. به سالهایی که تازه این شعرها رو میخوندیم و حال میکردیم. از بس تکرارشون میکردیم خیلیم زود حفظمون میشدن. البته شعراشو قاچاقی گیر می اووردیم...
دوستانی که به لغزش های موجود در شعر اشاره میکنند حتما خود میدانند که اشعار کارو هم الان و هم در دوران شاه زیر تیغ سانسور بوده و چاپهای موجود از طرف یک عده سودجو انجام گرفته که اهمیتی به تدوین و چاپ دقیق و بی اشتباه نمیداده اند و نمیدهند.
خدا نور است و در وی هیچ ظلمت نیست، مسیح صورت و چهره نادیده خداست او به شکل انسان خودش را بر ما ظاهر کرد، دردهای ما را به دوش خود کشید با ما نشست وبه دردهای ما گوش داد و معجزات بسیا نمود و مطابق کتاب مقدس صورت غلام پذیرفت و اما ما با او چکار کردیم؟ او را مصلوبش کردیم. و خدا او را از مردگان قیامت داد تا ناجی ما باشد. این شعر نمونه بارزی از همان حقیقت است که ما انسانها هیچ وقت عهده دار خطابا و جنایتهای خود نیستیم. جنگها را انسانها ساختند، کشتارها و قتل را انسانها بعمل آوردند. ما نمیتوانیم خدا را مقصر اعمال شرمالود خود بکنیم. پس قدر دامی از شهر گفتن و شاعری که موحبت الهیست کجاست؟
ان خالق مهربان که من میدانم گر جمله کائنات ، کافر گردد بر دامن کبریاییش ننشیند گَرد ان خدا که من به هر کجا مینگرم حکمت خلقت فرق من و مور که دانه کش ،بر پشتش ، عاجز و جواب ان نتوانم یا به حلقه کوچک چشمی که همه وسعت اسمان در ان میبینم جز گفتن شکر و سجده بر درگاهش حتی سخنی لایق ان بی همتا ، نتوانم ۔۔۔۔ ادامه دارد