#دریای_خزر #سگهای_بی_سرپرست #زباله #ولاگ_ایرانی #حیوانات #طبیعتگردی #ساحل
راستش سالهاست که تصمیم گرفته بودم که پامو توی طبیعت ایران نذارم، از بس که هر کجا میرم اعصابم خرد میشه چون دیگه از طبیعت و رودخونه و دریا و ساحل و جنگل چیزی باقی نمونده جز توده ای از زباله و هر جا که چشم آدم میفته کیسه های نایلونی از در ودیوار و نرده و توری و درخت و بوته آویزون شده و بطری های آب معدنی و نوشیدنی دور و بر سطلهای آشغال پراکنده شده و توی رودخونه و جوی آب هم به جای زلالی و احیانا ماهی، تیکه های لباس پاره و دمپانیی و لنگه کفش و ظرف غذا و چوب نیم سوخته و... فقط میبینی!! این میشه طبیعت گردی و لذت از طبیعت! من که جز حرص و جوش هیچ لذتی توش نمیبینم!!
دریا و ساحلش هم که شده پر از زباله، از هر قسم و شکل و جنسی... جدیدا هم که یاد گرفتن دوستان، تا دل آب ماشیناشونو میارن و از پخش ماشین برای سور و ساتشون استفاده میکنن و آتیشی علم میکنن و بعدشم یه عالمه چوب سوخته و بطری نوشیدنی هاشون رو رها میکنن و میرن!!
اینم خوشگذرونی ما ایرونی ها...
مجبور شدم بعد این همه سال بیام! بخاطر بچه هام!!
اوضاع فرهنگیمون خرابه!! افتضاحه!!
حیوان آزاری و بریدن گوش سگهای بیچاره و شکستن پاشون و سوزوندن پوست بدنشونم که ندیده بودم از نزدیک، که دیدم اینبار!
بازم برم سفر!!؟؟
به حال خودمون باید خون گریه کنیم!! گفتنی ها رو گفتم توی فیلم... دست وپا شکسته! چون بغض که دارم نمیتونم روان و خوب حرف بزنم... تو خود حدیث مفصل بخوان از این محفل...😔😔💔💔😭😭
8 окт 2022