یک شاخه گل 419 شوشتری - منصوری
این برنامه باهمکاری شهیدی، ایرج، حبیب اله بدیعی، جلیل شهناز، مجید نجاحی، فرهنگ شریف وجهانگیرملک درمایۀ شوشتری منصوری تنظیم گردیده.
اشعارمتن برنامه ازسلمان ساوه ای، ادیب برومند, شاپورتهرانی. غزل آواز ازمجمرزواره ای ورفیق اصفهانی. گوینده فیروزه امیرمُعز.
گوینده: فیروزه امیرمعز
بر سر كوی یقین كعبه و بتخانه یكیست
دام زلف سیه و سبحۀ صددانه یكیست
هر زمان جلوۀ حسن ارنه ز روی دگر ست
باش یكدل به همه روی كه جانانه یكیست
سلمان ساوجی -غزل
گوینده: فیروزه امیرمعز
میو پیمانه همه عكس رخ ساقی دان
تا بدانی كه می و ساقی و پیمانه یكیست
بر ره كعبه خطاب آمدم از میخانه
كه كجا میروی ای خواجه همه خانه یكیست
من دیوانه نه تنها سر زلفت دارم
كه در این سلسله دیوانه و فرزانه یكیست
گرچه از سوختگان تو، یکی، سلمان است
لیکن ای شمع، نه آخر همه پروانه یکی است
سلمان ساوجی - غزل
گوینده: فیروزه امیرمعز
دلم ز خلوت خاطر چه رازها دارد
میان آتش غم سوز و سازها دارد
مباد حالت بیدردیم كه در تب عشق
دلم علاقه به سوز و گدازها دارد
ادیب نیشابوری - غزل
گوینده: فیروزه امیرمعز
شكوفه بوسه به شبنم دهد ولی
با من شكوفه منظر من وه چه نازها دارد
مباش غره چو بالا گرفت آتش حسن
كه روزگار نشیب و فرازها دارد
جمال دلبر و آوای نرم و شعر
ادیب دلم تسلیاز این دلنوازها دارد
ادیب نیشابوری - غزل
خواننده آواز: عبدالوهاب شهیدی
یكبار نیفتاد به رویش نظر ما
كز خون دل آغشته نشد چشمِ ترِ ما
نگذاشت كه بر روی تو افتد نظر من
دیدی كه چها كرد به ما چشم تر ما؟
احوالِ دلِ سوخته دل سوخته داند
از شمع بپرسید ز سوز جگر ما
شادم كه ز بامش نتوانیم پریدن
بشكست گر از سنگ جفا بال و پر ما
زین بانگ جرس راه به جایی نتوان برد
كو خضر رهی تا كه شود راهبر ما؟
مجمرزوارهای (اصفهانی) - غزل
گوینده: فیروزه امیرمعز
یارم به وفا وعده بسی داد و جفا كرد
هر وعده كه یارم به جفا داد، وفا كرد
مهر تو بر آیینهی دل پرتویی انداخت
ما نندۀ ماه نوَم انگشت نما كرد
شاپورتهرانی - رباعی
خواننده آواز: ایرج
تا ماه رسیده آهم امشب آه ار نرسم به ماهم امشب
بی ماهِ رخش نخفته چشمم ای ماه تویی گواهم امشب
در بزم تو بود هر شبم جای آنجا ز چه نیست راهم امشب؟
بی جرم تو رانده دوشم از بزم من آمده عذرخواهم امشب
مرغ سحری رفیق نالید از نالۀ صبحگاهم امشب
رفیق اصفهانی - غزل
گوینده: فیروزه امیرمعز
هر جور كه دیدم ز جهان به ز وفا بود
این بود جفایش كه مرا از تو جدا كرد
شد باد صبا بر دل من سرد از آن رو
كو رفت و حدیث سر زلفت همه جا كرد
سلمان اگر از عشق بنالد مكنش عیب
با او غم عشق تو چه گویم كه چها كرد؟
سلمان ساوجی - غزل
گوینده: فیروزه امیرمعز
در چمن بودم سر كویی به یاد آمد مرا
روی گل دیدم گل برویی به یاد آمد مرا
رغبت جانبازی پروانه دیدم گرد شمع
شامِ وصلِ آتشین رویی به یاد آمد مرا
شاپور تهرانی - غزل
24 дек 2022