چقد قشنگ گفتی حقیقتش هردوتا فال وصف حال من بود گروه یک انگاری اون بود و گروه دو منی ک فقط خشم برام مونده بود تلخ بود ولی گذشت و رفت تموم شد ممنون بابت فال قشنگی ک گرفتی
ناماسته وقت بخیر وخداقوت عزیزم بسیار سپاسگزارم ازاین تفسیر زیباوشفافتون قدردان زحماتتان بوده و هستم امیدوارم سهم دل مهربانت بهترین بهترینها باشه الهی امین و خدایم را شکروسپاس 🙏🙏🙏🤲🤲🤲🌹🌹🌹🌹💯💯💯💯👍👍👍👍
سلام چقدر گرینه ی دوم صادق بود چون این آدم شخصیت مرزی داره یک ساعت عاشقه یک ساعت فارغه ...این اواخر دیگه ازش میترسیدم احساس ناامنی میکردم ... واقعاً بره پیش مادرش ...❤❤❤❤
خداوند مراقب من استـت.میخای بیای .میدونستم که میای .ایمان داشتم که یه روزی میای.ولی خیلی دیر اومدی.جون دیگه منو نداری.من با عشقی ووبا ودوست د داشتن و دلبستگی که به تو داشتم.وحاضر شدم برای داشتن عشق تووبرای بودن درکنار تواز داروندارم و ازدنیا وحتی از خودم گذشتمم.که تو رو داشته باشم.اما تو با اون چشمان زیبا وقشنگت همه کس وهمه چیز.حتی دشمنانت.متظاهران .دروغگویان.دغل کاران وحیله گران وجادوگران دیدی ودرک کردی شنیدی.اهمییت دادی وبه خاطر همه از قلب وروح وجسم عزت وحرمت وعشق ومهربونی ومحبت وشخصییت حتی آبرو وشرایط وعهد ووفای من.با بی احترامی وغرور وتکبر وادعا خیلی با رضایت وبی اهمییتی وبی محلی که انگار اصلا بودن وموندن ورفتن.باشم ویا نباشم .بمونم یا برم .اصلا نخاستی وحتی طوری رفتار کردی که انگار نه منو میبینی ونه اصلا صدای منو میشنوی.ـتو این رقم از روی من وداروندارمن گذشتی ورفتی به شاد آباد .رفتی به عشق آباد.منم چون جایی برا رفتن وموندن نداشتم.رفتم رفتم به طرف خونه ای که تو قلبم وذهنم با بغض گلوم به خودم گفتم در پناه خدا.زیر سایه ی خدا.چون ایمان وباور داشتم که خداوند مارو سر راه هم قرار داد.حالا یا تو رو کرد همراه من .یا من وهدیه داد به تو.ولی این تو بودی که راهتو از من جدا کردی وهدیه ی خدا رو هم پس فرستادی.پس دیگه جایی نداشتم جز زیر سایه ی خدا.روی رفتن جایی رو نداشتم غیر از پناه خدا.الانم همونجا هستم هم زیر سایه اش هستم.هم درپناهش.آخ بیا ببین که چه میزبانی ازت میکنه وقتی سر زده مهمون میشی وخودتو مهمون میکنی در پناه خدا❤چه حمابتی .چه هدایتی .حفاظتی .چه حرمتی.راهنمایی وچه مهمانی.چه استقبال وچه عیادتی.نگران من نباش ـمن همونجایی هستم که باید ومیخاستم باشم.ولی خیلی هم خوشم.ولی همیشه دلتنگ ونگران ودلواپس تو بودم.اماتو یه بار بعد از هشت ماه سراغ گرفتی کجا رفتم من با این حال زار ونزارم.این از این.بله عزبزم میدونستم که میای ولی دیر اومدی. چون الان اگه تو رو منو داشته باشی من دیگه ندارم.ومن عشقم به تو رو فدای الههی منانم کردم.دوست داشتنم نسبت به تو .نذر عرش کاینات کردم.دلبستگی به جسم وروح وگرمای ووجودت.بخشیدم به خداوند.منظر چشمانت .نگاه زیبایت هدیه به نور فرشتگان کردم.من عشق ودلبستگی وعاشقی که اینجوری عزتمو گرفت.خارم کرد.خورشید زندگی ونور چشمانم وخاموش کرد.برق چشمانمو گرفت حیرانم کرد.من اون عشقی که مال من وبرای من نبودبخشیدم.رها کردم.فدای نور الهه ی منانم کردم.من عشق تو رو رها کردم وزیر سایه ی خدا وبودن در پناه خدا.رو رها نمیکنم.بخشیدم ورهااااااااااااااااااااااااااااااااات کردم.چون تو عشقهای زیادی داشتی.تو سینه چاکان و ومنتظران ودلبران زیادی داشتی .من به جزئ سایه ی خدا.وپناه خدا.هیچ کس وهیج جایی نداشتم.توهم خوب میدونی.چون من دروغگو نیستم.من عشقم وبه تو رو بخشیدم فرش کردم زیر سایه ی خدا.خرسندم وخوشحالم وروسفیدم اگه اجازه شو داشتم.من هم عشق تو رو .هم خودتو رو بخشیدم.ب خ ش ی د م ورها کردم.ودیگه از تو هیچی ندارم وهیچی نمیخام. من تو رو هم به مقام وارزش اسم خدا بخشیدم.واگه حقی از من بر گردنت بود از تو برداشتم..اگه بخشش از بزرگان است .حلالییت وبخشش مال عاشفان است.هم بخشیدم .هم حلال کردم .هم رها کردم.اگه با کلام عشق.طلب بخشش اومدی.برو خیالت راحت .من هموتطور که معشوقی بلد نبودم ولی اگه عشق ومحبت مو به تو که بخشیدم.طلب نمیکنم من عشق ومحبتم رو به تو نفروختم بخشیدم .نثار کردم ما هر چیزی که بخشیدیم دیگه طلب نمیکنیم.طلب کردن .عوض خواستن .قیمت گذاشتن .برای طلبکاران است نه از برای عاشقان.من رها کردم وبخشیدم .دلتو هم قرص. اگه مال من باشی .واقعا واقعا واقعا میتونی همونجوری که من بخشیدم ورها کردم تو هم میتونی ویعنی اگه عاشقی باید بتونی ـاگه ایمان داری که عاشق صادقی من بخشیدم به خدا .ت از خد هدیه بگیر .مطمئنی 33:52 اگه این عشق واقعی باشه خدا وند انگونه که صلاح بدونه ـ.لیاقت ما بدونه با قشنگترین وزیباترین ورمانتیک ترین وبه روش مثالی زدنی ترین روش بهت برمیگردونه وبهت هدیه میکنه. اگه نشد .اگه نمیشه.ویا تو هرکاری کردی وهر چی گفتی .نتونستی پس ما مال هم وبرای هم نبودیم ونیستیم وخداوند مارو سر راه هم گذاشت حتمن باید درسهایی بهم میدلدیم و مشقهایی رو باید مینوشتیم فقط همین .چون ما بد کلغ وسرکش وتنب ویه روز خودگار گم کردیم ویه روز مداد نداشتیم وپاک کن یادمون رفته رفت بیلریم وکتابمون جا:گذاشتیم یا با با جریمه نوشتن وپاکنویس کردن یاد گرفتنمون چند سال طول کشید،صلاح ما چنین بوده.فقط همین . منکه تو رو بخشیدم ورها کردم ورفتم.تو هم ببخش ورها کن وحلال کن.اگه فکر میکنی