رشاد جان یاد او وقتها بخیر تقریبا سی سال پیش در حصه دوم خیرخانه کوچه روبروی کودکستان همسایه بودیم وقتی این آهنگ ره خواندی مه صنف سه یا چهار مکتب بودم 😢 هر جا هستی خدا یار و نگهدارت
دلم دیوانه بود دیوانه تر شد دلم دیوانه بود دیوانه تر شد طبیب آمد به بالینم بدتر شد طبیب آمد به بالینم بدتر شد اوووه طبیب آمد دوای عاشقی داد عاشقی داد دوای عاشقی خون جگر شد اوووه دوای عاشقی خون جگر شد سر راهت بسازم خانه ی عشق خانه عشق کبوتر میشوم در لانه ی عشق اوووه سر راهت بسازم خانه ی عشق خانه عشق کبوتر میشوم در لانه ی عشق کبوتر میشوم در لانه ی عشق ز احوالم خبر داری نداری داری نداری به سوی ما نظر داری مداری اوووه به سوی ما نظر داری نداری مکه مردم در این شهر مسافر شهر مسافر سر خاکم گذر داری نداری اوووه سر خاکم گذر داری نداری سر راهت بسازم خانه ی عشق خانه عشق کبوتر میشوم در لانه ی عشق اوووه کبوتر میشوم در لانه ی عشق شمالک می وزد به برگ گندم شمالک می وزد به برگ گندم مسافری کدم بر خاک مردم اوووه مسافری کدم بر خاک مردم مسافری نموده خار و گشتم خار و گشتم دلم مشه به خاک خود بگردم اوووه دلم مشه به خاک خود بگردم سر راهت بسازم خانه ی عشق خانه عشق کبوتر میشوم در لانه ی عشق اوووه سر راهت بسازم خانه ی عشق خانه عشق کبوتر میشوم در لانه ی عشق کبوتر میشوم در لانه ی عشق