بهرام مشیری مجیز گوی هیچ قدرتی نیست ساده لوح و زودباور نیست راستگو و با وجدان است خوشقلب و سخاوتمند است منتقد, نو آور , اندیشمند, با فرهنگ و فداکار است با سواد و پر تجربه است خونگرم, مهربان و خوش صداست بیک سخن یک آزاده بزرگ , با شخصیت , جسور و هوشیار است درود بر شما ای مرد دانا و مثبت
با سلام البته این کلمه رنگ در جنوب خوزستان بومیهای شهرهای مثل ماهشهر و هندیجان و شهرهای دیلم وگناوه استان بوشهر تا اونجای که من میدونم هم از این کلمه استفاده میکنن.مثلا میگن حالت چه رنگه یعنی احوالت چگونه و چطور است...
@@abbasbakhteyari3218 ا ین نشان دهنده ریشه های مشترک است. که غربی ترین منطقه های ایرانزمین با شرقی ترین بخش های آن چنین مشترکات در زبان روزمره دارند. این وجوه مشترک توسط مطبوعات ویا آموزش بوجود نیامده، بلکه به ریشه های مشترک گذشته ارتباط دارد. چون زبان وگویش عامیانه ازدل توده ها ومردم عادی برخاسته، واصالت ویژه دارد. بادرود های بی پایان
باید در راه آزادی و دموکراسی فداکاری کرد، اهریمن در سرزمین ماایرانیان مستولی گشته است، آگاهی و دلاوری چاره کار است ،مااحتیاج به همبستگی و همصدایی داریم، هممیهن به پا خیز، باهرایده ومرام در راه آزادی و ستیز با اهریمنان،،،،
سلام ممنون متاسفانه حتی اساتید دروس مذهبی ما در دانشگاه تایید کردن که حضرت پیامبر از راه غارت کفار گذران عمر میکردن و البته به این مساله با افتخار صحه میگذاشتن غیرقابل انکاره حالا جزئیاتش رو هر طور که بگیم اصل داستان توفیری نداره
خانوم محترم اساتید شما درست میگویند با مراجعه به کتب دست اول تاریخی صدر الاسلام متوجه این امر میشوید. منظور از کتب دست اول یعنی منابعی که نزدیکترین فاصلهی زمانی رو با واقعه دارند مثل: طبقات واقدی، المغازی، سیره ابن هشام، ابن اثیر، بلاذری و طبری
مثل همیشه درست می فرمائید استاد! پهلوانی یلان در شاهنامه به گرانی گرز آنان و بزرگی و شکوه آن گرز بوده است. بزرگترین پهلوانان ایران زمین بزرگترین گرزها را داشته اند و پهلوانان ایرانی در جنگ ، با تیراندازی ،پهلوانی خود را نشان نمی داده اند!
اسلام شناسئ سنتی در برابر دين شناسئ مدرن: قسمت دوم مورخی که می خواهد با روش علمی به سنجش تاريخ در اين يا آن حوزه بپردازد ، نمی تواند به هر نوشته به عنوان سند و مدرک بنگرد ، اطلاعات و گزارشات تاريخئ موجود بايد با منابع گوناگون تطبيق داده شوند تا بتوان به واقعيت واقعه نزديک شد ، زیرا تاريخ گذشته را دقيق و کامل نمی توان بازسازی کرد ، اما میشود با اتکاء به منابع مختلف مانند پژوهش های علمئ معاصر، سنگ نگاره ها ، سکه ها و يافته های باستان شناسیک ، برشی نسبتأ دقیق از زمان مورد تحقیق رسم نمائيم و مورخی که بدون کنجگاوی، شک و ترديد به منابع تاريخی مینگرد و به هر دليلی از مقايسۀ تطبيقی میگریزد، تنها کاری که میکند ، باز توليد سرمشق های منجمد در الگوی تسبیت شدۀ پیشین است و ما اساساً چيزی به نام واقعيت تاريخی نداريم ، بلکه گزارشهای تثبیت شدۀ تاریخی در اختیار داریم و تصّور مسلمانان جهان از تاریخ ِ شکل گيری اسلام ، همان باورهای منجمد و کوهی از مهملات ِ به سنت تبدیل شدۀ مسلط بر افکارعموم است که در قالب احادیث و حکایات به تفکری غالب مبدّل شده و در میدان پر تنش ِ بقاء ، بخشی از آن ، کشمکش بر سر قدرت و عمومأ به دستور پیروز مندان در سلطۀ بر مغلوبان به نگارش در آمده ، اما ابزار پژوهشگران نسل جدید در برابر اسلام شناسان سنتی، نگاه انتقادی به منابع نامبردۀ اسلامیست که بر مبنای تاريخ شفاهی غير قابل اعتماد نوشته شده اند که فاقد هر گونه انسجام تاريخی و عقلانیست و بر خلاف اسلام شناسان نسل قديم ، پژوهشگران جديد بر اين باورند که روند شکل گيرئ اسلام بسيار پيچيده و آلوده به ترفند های سیاست مدارانه است و اين گونه نبوده که پیامبری بيسواد در مکه ظهور کرده و خداوند توسط جبرئيل ، قرآن را بر او نازل نموده و يک باره دينی جديد به نام اسلام شکل گرفته است. اسلام شناسان جدید تاکنون چند جلد کتاب دربارۀ چگونگی شکل گيری دیانت محمدی منتشر کرده اند که جمیع نظريه های تاکنونئ اسلام شناسئ مبتنی بر رويداد نگاری سنتی را به چالش گرفته و در برابر آن ، الگوی ديگری از شکل گيری اسلام ، کمو بیش منطبق با واقعیت عرضه کرده اند . این منتقدین اسلام شناسی سنتی را تکراری مقلدانه نکرده بلکه تغييری اساسی در شیوۀ نگاه ِ تسبیت شده بوجود آورده اند ، يعنی شکاف در باورهای پی ریزی شدۀ کهن ... و اسلام شناسئ سنتی تاکنون به اين چالش، برخوردی آکادمیک نداشته ، تنها واکنش آنها به اين پژوهشگران ، سکوت عامدانه يا هیاهوی بیمورد با جهت گیرئ سياسیست .... مارکوس گروس و کارل- هاينتس اوليگ در کتابِ پيدايش يک دينِ جهانی به تفصيل به موضوع ِ سکوت و چالش گريزئ اسلام شناسئ سنتی پرداخته اند و منابع ِ تمام پژوهش های محققان ايرانی دربارۀ تاريخ ايران پس از اسلام هم بر اساس همان چهار کتابِ نامبرده است . مسعود انصاری در کتاب دين سازان بی خدا ، دربارۀ سيرۀ ابن هشام می نويسد : ابن اسحق 80 تا 151 هجری قمری نخستين تاريخنويس عرب تباریست که زندگی و شرح حال محمد بن عبدالله را به رشته نگارش در آورده و ابن اسحاق شرح حال و رويداد های زندگی محمد را از فاطمه دختر منذر شنيده و در کتاب خود شرح داده و فاطمه ، دختر منذر و همسر هشام بن عروه نيز آن چه را که برای ابن اسحق از شرح حال محمد و زندگی او روايت کرده از مادر بزرگش اسماء دختر ابوبکر خلفيۀ اول و امه سلمه يکی از زنان محمد و ساير افرادی که رويداد های زندگی محمد را از دور و نزدیک به چشم ديده بودند ، شنيده و در کتاب سيرت محمد شرح داده است . پس از او ابن هشام 213 تا 218 هجرئ قمری آن کتاب را ويراستاری و پالايش کرده و مسعود انصاری هم مانند ديگر پژوهشگران ساده لوح ، بدون نقادی در نسوج گزارشات با اعتماد کامل به منابع تاريخی اسلامی می نگرد و تمام کتاب های خود دربارۀ نقدِ اسلام را بر اساس همين داده هائ شفاهی ِ سنجش گریز به نگارش در آورده است . شور بختانه همۀ مورخان و اسلام شناسان ساده اندیش ايرانی مبنای پژوهش های خود را بر اساس همين تاريخ شفاهئ شنيده ها و گفته ها قرار داده اند. ru-vid.com/video/%D0%B2%D0%B8%D0%B4%D0%B5%D0%BE-PuXkKQPJIyU.html
اسلام شناسئ سنتی در برابر دين شناسئ مدرن: قسمت چهارم . پرسشهائی که روزی بايد پاسخ داده شوند بنحوی که در بخش های پیشین گفته شد ، پژوهشگران نسل جديد ، تاريخ طبری و سيرۀ محمد را به عنوان منابع تاريخئ معتبر نمی نگرند و مهم ترين سندِ مسلمانان ، قرآن است و طبق رويداد نگارئ اسلامی، این کتاب از سال 610 ميلادی ، زمان بعثت محمد به پيامبری تا سال 632 ميلادی زمان مرگ او از سوی خدا به زبان عربی در مکه و مدينه به محمد الهام شده و روايت کرده اند که اظهارات محمد يا در خاطره ها ثبت يا روی سنگ ، استخوان ، پوستِ حيوانات يا برگهای درخت خرما نوشته شده بودند و سرانجام عثمان همۀ سوره ها و آيات قرآن را بين سال های 650 تا 656 ميلادی جمع آوری کرده و کتابی که در دست ماست ، همان قرآن عثمان است . خیزشگاه جغرافيائئ قرآن . بنا بر احاديث اسلامی ، قرآن در کاروانشهر مکه و مدينه به محمد الهام شده و خیزشگاه جغرافيايئ آن در اين دو مکان بوده ، اما قرآن آیا درباره محل و مکان نگارش خود به ما اطلاعات میدهد ؟ نام مکه فقط يک بار در قرآن آمده ، در سوره 48 آيه 24 « اوست که چون در بطن مکه بر آنها پيروزيتان داد ، دست آنها را از شما و دست شما را از آنها بازداشت و خدا به کارهائی که میکرديد آگاه و بينا بود » و در آيه ای ديگر سوره 3 آيه 96 از مکان ناشناخته ای به نام « بکه » نامبرده شده که بدون هيچ گونه توضيح قانع کننده ای « نخستين خانه ای که برای مردم بنا شده همان است که مکه است ، خانه ایکه جهانيان را سبب برکت و هدايت است » و در کنار آن ، سه بار از « مدينه » نام برده شده در سورۀ 63 آيه 8 و سوره 9 آيات 101 و 120 و در سوره 63 آيه 8 میگويند:« چون به مدينه بازگرديم ، صاحبان عزت ، ذليلان را از آنجا بيرون خواهند کرد ، عزت از آنِ خدا و پيامبرش و مؤمنان است ، ولی منافقان نمی دانند » و در سوره 9 آيه 101 « گروهی از عربهای باديه نشين که گرد شما را گرفته اند منافقند و گروهی از مردم مدينه نيز در نفاق اصرار می ورزند ، تو آنها را نمی شناسی ، ما می شناسيمشان و دوبار عذابشان خواهيم کرد و به عذاب بزرگ گرفتار میشوند » و در سوره 9 آيه 120 « اهل مدينه و عربهای باديه نشين اطراف آن را نرسد که از همراهی با پيامبر خدا تخلف ورزند و نبايد که از او به خود پردازند ، زيرا در راه خدا هيچ تشنگی به آنها چيره نشود يا به رنج نيفتند يا به گرسنگی دچار نگردند يا قومی که کافران را خشمگين سازد برندارند يا به دشمن دستبردی نزنند مگر آنکه عمل صالحی برايشان نوشته شود که خدا پاداش نيکوکاران را تباه نمی سازد » ... این گونه که مشاهده میکنيم ، نمی توان از آيات بالا برداشت کرد که منظور از مدينه همان يثرب است ؟ که محمد به آنجا گریخته بود . بجزاین آيات ، در جای ديگرِ قرآن ، ما با واژۀ های مکه و مدينه روبرو نمی شويم و به عبارتی ، آيات بالا کلّ اطلاعاتیست که قرآن دربارۀ اين مکانها که طبق احاديث اسلامی خیزشگاه قرآن بوده به ما می دهد و از سوی ديگر میدانيم که سُريانی زبانان از سده ها پيش از ظهور اسلام به تيسفون ، مدينه میگفتند . البته از آنجا که تيسفون از هفت شهرک ساخته شده بود ، اغلب از حالت جمع آن بکار برده میشد که به آن مدائن میگفتند . تيسفون يکی از پايتخت های ساسانی و مرکز مسيحيان ايرانی- سوری- مهاجرین یمنی نيز بوده و بسياری از تصميمات دينی در آنجا گرفته میشد و دربار ساسانی هم شورای مسيحيان که در تيسفون بود و مسيحيان ِ نزديک به شاهان ساسانی به ويژه خسرو دوم ، تلاش میکردند کرسیِ شورا توسط شاخه های ديگر مسيحی به ويژه مسيحيانِ وابسته به جنبش قرآنی که با مسيحيان يعقوبی و آريوسی تقريباً از يک نوع مسيحيت شناسی برخوردار بودند ، اشغال نشود ، از اين رو، طبق شواهد تاريخی هنوز مدرک مستندی در دست نيست و اين گمانِ قوی وجود دارد که منظور از مدينه ، همان تيسفون بوده ، زيرا عباراتی مانند مدينه و عربهای پيرامون آن جدا کردن مدينه از عربهای باديه نشين يا « چون به مدينه بازگرديم صاحبان عزت ذليلان را بيرون خواهند کرد » اين گمان را در ما تقويت میکند که اين مدينه ربطی به يثرب یا مدينۀ منورۀ بعدی ندارد. به هر رو، از طريق اين سه آيه نمی توان به روشنی گفت که نام مدينه در قرآن، همان يثرب سابق يا مدينه بعدیست. به سخن ديگر، اگر خواننده فقط قرآن را بخواند و نه احاديثی که حداقل 150 سال بعد تر نوشته شده اند نمی تواند تشخيص دهد که خاستگاه جغرافيايی قرآن کجا بوده است .
فکر کنم اونجایی که منافقان میگن پیامبر علی را به دل گران گرفته است درست معنی نکردین، این به معنی اینمیشه که علی رو دوست داره نمیخاد با خود ببره به جنگ، ولی شما برعکس ترجمه کردین
كمي عمقي تر فكر كنيد، جناب مشيري در سالها قبل نقد اسلام و يا توهين به اسلام رو بي فايده ميدانست و ختي اينكار را نفي ميكرد ، علت اصلي اين اقدام ايشان اين بود كه در نسل قبلي نقد اسلام پذيرفته نميشد و در نتيجه شهرتي براي ايشان ايجاد نميگشت ، ولي با تغيير نسل و استقبال از نقد اسلام در نسل جديد ايشان هم تغيير رويه و هويت دادند تا شهرتي به هم بزنن ، از افرادي كه بقولي در حزب باد هستند و به راحتي تفكر عوض ميكنن بترسيد ، با اين وضعيت آيا ميتوانيد اطمينان دهيد ايشان چند سال ديگر تغيير رويه ندهند يا حتي مسلمان نشوند؟ ضمن اينكه روشنگر كسي است كه تفكري اساسي و بنيادين را كه در اعماق وجودش شكل بسته را ترويج كند نه كسيكه حسب تغيير احوالات ، تغيير تفكرات دهد
دقیقا اقای مشیری کاردرست انجام دادند.ادم باید شهامت داشته باشد تاعقیده ونظرش را عوض کند بمجردیکه متوجه شد که ان نظر اشتباه است. بعد از تجربه جنهوری اسلامی درایران. حکومت. مجاهدین اسلام در افغانستان( بعد از سقوط نظام کمونیستی.) پیدایش گروه های القاعده وداعش وغیره واشنایی مردم با عقاید مبلغان سلفی ووهابی از طریق انترنت وفضای مجازی عقل سلیم حکم میکند که این دین قابل اصلاح نیست. واب از چشمه گل الود است فلهذا کنار امدن با اسلام میانه ومعتدل میسر شدنی نیست. اگر ادم با این دین کار نداشته باشد. این دین با ا دم کار دارد. زمان آنست که جماعت روشنگر سازش ومدارا بااین دین را پایان دهند وشفاف سازی کنند. اکر ادم به عقیده ای که ثابت شود غلط است همچنان پافشاری کند. وحاضر به تجدید. نظر نباشد .ان فرد فرقی با اخوند ندارد. این اخوند است که هرگز. شهامت فبول اشتباه را ندارد.