سلطان فرامرز آصف. کساییکه موسیقی رو میفهمند اونم در حد جهانی میفهمند این مرد نوع موسیقیش با کل خواننده های ایران فرق داره. بعد شادمهر عقیلی دوزاری میاد جلو این ادم میخاد وایسته
من هفت سالم بود این آهنگ رو از ضبط کاست توشیبایه قدیمی گوش میکردم چقدر روزای خوشی بود همه برا خرید عید از خونه ها تو برف میومدن بیرون همه جا برف بود و گل و لای.... افسوس الان که گوش میکنم دیگه اون شادی ها نیست
افسوس نخور به ذهن ناخودآگاه به دروغ بگو اون روزا هست چه روزهای خوبیه چقدر کیف میکنیم....از نظر روانشناسی ذهن ناخودآگاه باور میکند و این روزها فراهم میشه....اینجوری افسوس نخور ایران ی کشور فرهنگیه نه خرافاتی مذهبی..
هروقت حاجی رو گوش میدم برام تازگی داره و قشنگه یاد مصاحبه ات راجع به ساخت حاجی با علیرضا امیرقاسمی میافتم و یاد تعریف و تمجیدی که بهرام افشارزاده دبیر سابق کمیته ملی المپیک ایران ازت کرده بود میافتم. اینقدر خوبی که همه دوستت داشته و دارن . آهنگ حاجی فوق العاده بود
با سلام و وقت بخیر .میخواستم از شما بپرسم که از برنامه های قدیمی تلویزیون جنبش ایران برنامه زیر سبیل شهر با کامبیز گوگوش را چیزی دارید آپلود کنید؟ با تشکر پاینده باشید
مبارک من کجام؟ اینجا حاجی اینجا حاجی چند روزیه خواب میبینی بگو ببینم حال شما چطوره آخ مزاج امسال شما چطوره؟ وای وای وای وای چی بگم که چی شدم چی بگم که چی شدم خوب بودم بد شدم بد بودم بهتر شدم اولش بهتر شدم و بعدش یهو بدتر شدم و تو عالم بهتر شدن یواشیواش یواشیواش بدترتر از بدتر شدم وایییییییییییییی طبق امار دقیق تو دفتری دفتری دفتری در ثبت و اسناد محل ده دوازده سال پیش از مملکت خارج شدم نذر کردم واسه یک لقمه نون و یه مدرک مهندسی نذر بیجا کردم و آواره دنیا شدم حاجی بنده چی بودم حاجی بنده چی شدم چاکرت در یک زمان، یک زمان ، یک زمان شرمنده هم چین و هم ماچین شدم اِ، پس میگی در یک زمان، یک زمان، یک زمان شرمنده هم چین و هم ماچین شدی یه روز از سر پل تجریش یا ونک بگی نگی همچین کم کمک پای پیاده نم نمک گاهی سوار قاطرک و گاهی به پشت اون خرک میون دو صد هزار سرک این چاکر آزرده دل با شکوه از دست فلک یه سری به صحراها زدم یه دلی به دریاها زدم لورنس صحراها شدم و کلمبوس دریا شدم اِ، یه سری به صحراها زدی یه دلی به دریاها زدی یه چیزی وسط صحرا شدی ویه چیزی وسط دریا شدی آخ جاه و جلال پیشکشتون مال و منال ارزونیتون یا بیشترک و یا کمترک فرق نداره به درک وقتی میشی زهره ترک یه سری به صحراها زدم یه دلی به دریاها زدم لورنس صحراها شدم و کلمبوس دریا شدم منی که از منی که از منی که از سمفونی وزوزو وزوزوز زنبور سیاه در گوشم و از زهر مار و نیش عقرب با صدای نی لبک وسط کویری از نمک تو بازی چرخ و فلک اونم بدون شاپرک می ترسم می لرزم میمیرم سینه سپر کردم و صبر کردم و دوری زدم و با کمک ایزد دانا و توانا در حدود یه دو ماهی نه دو سالی چی بگم یکی دو سه سالی رو زمین تو آسمون چهار دست و پا با چنگ و دندون یه نفس دویدم، چریدم، خزیدم، پریدم دویدم و دویدم به شهر غم رسیدم اما دلم تو این شهر طاقت غم نداره حاجی سر جدت قسم تو رو به جمالت قسم اینور قر بدم یار گله داره کی تو شهر فرنگ حوصله داره اونور قر بدم نقل و نبات نیست حاجی درد دلم رو هیچ دوا نیست اما تو شهر فرنگ اما تو شهر فرنگ فصل اول پمپ بنزین و زمین و ظرفشویی فصل دوم با جک و چرخ و اوتول آشنا شدم کی میگه کی میگه رانندگی در دوره سازندگی کار بده چاکرت، چاکرت با اون هم بالندگی رانندهای قابل شدم فصل سوم که نگو فصل سوم که نگو فصل سوم با حصول یک گرین کارت، گرین کارت، گرین کارت تمیز این حقیر این حقیر از دست آجودان محل راحت شدم قصه اینجا که رسید جون ما به لب رسید نذر ما ادا شد و فصل چهار از راه رسید نذر ما ادا شد و فصل چهار از راه رسید اما تو فصل چهار اما تو فصل چهار فصل چهارم ضمن کسب مدرکی، مدرکی، مدرکی در رشته مهندسی جان نثار، جان نثار در جامع جمع امور دکتری، دکتری، دکتری، دکترتر از دکترشدم حاجی بنده چی بودم حاجی بندی چی شدم چاکرت در یک زمان یک زمان یک زمان شرمنده هم چین و هم ماچین شدم وای وای چطور شد؟ بذار ببینم چطور شد وای وای چطور شد؟ آخ آخ آخ ولوشد وای وای چطور شد؟ نه نه، نه نمیگم چطور شد وای وای چطور شد؟ آخه چیکار داری چطور شد وای وای چطور شد؟ حاجی شمسی خانم قدسی خانم بابا شمسی خانم ولو شد سلام حاجی جون رفته بودم مانیکوریست بعدم پیش ادی توریست وا دست دست بعدم پیش معلمم که درس میده رقص توییست وا دست دست رفته بودم مانیکوری بعدم پیش ادی توریست بعدم پیش معلمم که درس میده رقص توییست عجب عجب تو سرسرای این شهر هرجا قدم گذاشتم هر جا سرک کشیدم جز اسم تو ندیدم شمع محل تو بودی سپیده صبح تو بودی حاجی جون من تو بودی وای حاجی سر جدت قسم تو رو به جمالت قسم آخه این کمره یا فنره حاجی این فنره یا شاه فنره وعده ما تهرونجلس نبش در لوسانجلس چی شد تهرانجلس نبش در لوسانجلس جون به هر حال به هر حال به هر حال به هر حال بعد عمری توی این شهر هی از این شاخه به اون شاخه پریدن و به جایی نرسیدن جون این مخلص بیچاره بیمایه کم پول گرفتار به لب آمد و دو امر متضاد و متفاوت به حقیر گشت مسلم: یا بدون هنر و کوشش و جدیت و تدبیر عمل کاری حسابی توی این شهر نتوان یافت یا که با پشت هم اندازی، دغل سازی و خود سازی و خر کردن مردم بخور از جیب همه آبی و نانی و هماندم بفرست یه صلواتی به روان پاک این مردم دلخسته اواره کم پول گرفتار حاجی سر جدت قسم تو رو به جمالت قسم اینور قر بدم یار گله داره کی تو شهر فرنگ حوصله داره اونور قر بدم نقل و نبات نیست حاجی درد دلم رو هیچ دوا نیست بسه بسه بسه خستهام بسه بسه بسه خستهام مبارک مبارک اگه حاجی از راه برسه و سلام و علیکی بکنه و با این و با اون دم بزنه جون من بگو مرگ من بگو به ما نمیگن حاجی یه تکون نه نمیگن حاجی یه تکون به ما نمیگن حاجی دو تکون؟ نه نمیگن حاجی یه تکون وعده ما تهرانجلس نبش در لوسانجلس اونجا چه حالی دارم حال با صفایی دارم وعده ما تهرانجلس نبش در لوسانجلس اونجا چه حالی دارم حال با صفایی دارم
مبارک من کجام؟ اينجا حاجي اينجا حاجي چند روزيه خواب ميبيني بگو ببينم حال شما چطوره آخ مزاج امسال شما چطوره؟ واي واي واي واي چي بگم که چي شدم چي بگم که چي شدم خوب بودم بد شدم بد بودم بهتر شدم اولش بهتر شدم و بعدش يهو بدتر شدم و تو عالم بهتر شدن يواشيواش يواشيواش بدترتر از بدتر شدم وايييييييييييييي طبق امار دقيق تو دفتري دفتري دفتري در ثبت و اسناد محل ده دوازده سال پيش از مملکت خارج شدم نذر کردم واسه يک لقمه نون و يه مدرک مهندسي نذر بيجا کردم و آواره دنيا شدم حاجي بنده چي بودم حاجي بنده چي شدم چاکرت در يک زمان، يک زمان ، يک زمان شرمنده هم چين و هم ماچين شدم اِ، پس ميگي در يک زمان، يک زمان، يک زمان شرمنده هم چين و هم ماچين شدي يه روز از سر پل تجريش يا ونک بگي نگي همچين کم کمک پاي پياده نم نمک گاهي سوار قاطرک و گاهي به پشت اون خرک ميون دو صد هزار سرک اين چاکر آزرده دل با شکوه از دست فلک يه سري به صحراها زدم يه دلي به درياها زدم لورنس صحراها شدم و کلمبوس دريا شدم اِ، يه سري به صحراها زدي يه دلي به درياها زدي يه چيزي وسط صحرا شدي ويه چيزي وسط دريا شدي آخ جاه و جلال پيشکشتون مال و منال ارزونيتون يا بيشترک و يا کمترک فرق نداره به درک وقتي ميشي زهره ترک يه سري به صحراها زدم يه دلي به درياها زدم لورنس صحراها شدم و کلمبوس دريا شدم مني که از مني که از مني که از سمفوني وزوزو وزوزوز زنبور سياه در گوشم و از زهر مار و نيش عقرب با صداي ني لبک وسط کويري از نمک تو بازي چرخ و فلک اونم بدون شاپرک مي ترسم مي لرزم ميميرم سينه سپر کردم و صبر کردم و دوري زدم و با کمک ايزد دانا و توانا در حدود يه دو ماهي نه دو سالي چي بگم يکي دو سه سالي رو زمين تو آسمون چهار دست و پا با چنگ و دندون يه نفس دويدم، چريدم، خزيدم، پريدم دويدم و دويدم به شهر غم رسيدم اما دلم تو اين شهر طاقت غم نداره حاجي سر جدت قسم تو رو به جمالت قسم اينور قر بدم يار گله داره کي تو شهر فرنگ حوصله داره اونور قر بدم نقل و نبات نيست حاجي درد دلم رو هيچ دوا نيست اما تو شهر فرنگ اما تو شهر فرنگ فصل اول پمپ بنزين و زمين و ظرفشويي فصل دوم با جک و چرخ و اوتول آشنا شدم کي ميگه کي ميگه رانندگي در دوره سازندگي کار بده چاکرت، چاکرت با اون هم بالندگي رانندهاي قابل شدم فصل سوم که نگو فصل سوم که نگو فصل سوم با حصول يک گرين کارت، گرين کارت، گرين کارت تميز اين حقير اين حقير از دست آجودان محل راحت شدم قصه اينجا که رسيد جون ما به لب رسيد نذر ما ادا شد و فصل چهار از راه رسيد نذر ما ادا شد و فصل چهار از راه رسيد اما تو فصل چهار اما تو فصل چهار فصل چهارم ضمن کسب مدرکي، مدرکي، مدرکي در رشته مهندسي جان نثار، جان نثار در جامع جمع امور دکتري، دکتري، دکتري، دکترتر از دکترشدم حاجي بنده چي بودم حاجي بندي چي شدم چاکرت در يک زمان يک زمان يک زمان شرمنده هم چين و هم ماچين شدم واي واي چطور شد؟ بذار ببينم چطور شد واي واي چطور شد؟ آخ آخ آخ ولوشد واي واي چطور شد؟ نه نه، نه نميگم چطور شد واي واي چطور شد؟ آخه چيکار داري چطور شد واي واي چطور شد؟ حاجي شمسي خانم قدسي خانم بابا شمسي خانم ولو شد سلام حاجي جون رفته بودم مانيکوريست بعدم پيش ادي توريست وا دست دست بعدم پيش معلمم که درس ميده رقص توييست وا دست دست رفته بودم مانيکوري بعدم پيش ادي توريست بعدم پيش معلمم که درس ميده رقص توييست عجب عجب تو سرسراي اين شهر هرجا قدم گذاشتم هر جا سرک کشيدم جز اسم تو نديدم شمع محل تو بودي سپيده صبح تو بودي حاجي جون من تو بودي واي حاجي سر جدت قسم تو رو به جمالت قسم آخه اين کمره يا فنره حاجي اين فنره يا شاه فنره وعده ما تهرونجلس نبش در لوسانجلس چي شد تهرانجلس نبش در لوسانجلس جون به هر حال به هر حال به هر حال به هر حال بعد عمري توي اين شهر هي از اين شاخه به اون شاخه پريدن و به جايي نرسيدن جون اين مخلص بيچاره بيمايه کم پول گرفتار به لب آمد و دو امر متضاد و متفاوت به حقير گشت مسلم: يا بدون هنر و کوشش و جديت و تدبير عمل کاري حسابي توي اين شهر نتوان يافت يا که با پشت هم اندازي، دغل سازي و خود سازي و خر کردن مردم بخور از جيب همه آبي و ناني و هماندم بفرست يه صلواتي به روان پاک اين مردم دلخسته اواره کم پول گرفتار حاجي سر جدت قسم تو رو به جمالت قسم اينور قر بدم يار گله داره کي تو شهر فرنگ حوصله داره اونور قر بدم نقل و نبات نيست حاجي درد دلم رو هيچ دوا نيست بسه بسه بسه خستهام بسه بسه بسه خستهام مبارک مبارک اگه حاجي از راه برسه و سلام و عليکي بکنه و با اين و با اون دم بزنه جون من بگو مرگ من بگو به ما نميگن حاجي يه تکون نه نميگن حاجي يه تکون به ما نميگن حاجي دو تکون؟ نه نميگن حاجي يه تکون وعده ما تهرانجلس نبش در لوسانجلس اونجا چه حالي دارم حال با صفايي دارم وعده ما تهرانجلس نبش در لوسانجلس اونجا چه حالي دارم حال با صفايي دارم
اونیکه نوشته شادمهر دو زاری نمیتونه جلوی اصف در بیاد متاسفم براش اصف مثل دلقکا میخوند شادمهر هنرمنده وقتی چیزیرو نمیدونی نظر نده و توهین هم نکن همه میدونیم اصف ورزشکار بوده نه هنرمند با صدای تو دماغیش الکی تعریف نکنین حقیقت را بپذیرید