من مدرسه برهان میرفتم تو شاهپور، بین سالهای ۴۴ تا ۴۹. هر روز از همین تیکه که اون موقع بازار میوه و تره بار بود رد میشدم. میدون تا حدود ۴۸ اونجا بود. همهمه و قیل و قالی بود. گاریها و موتور ۳ چرخه های وسپا سطح خیابون رو تقریبا کیپ تا کیپ میپوشوندن. من از لای اینها که رد میشدم سیبی، گلابی ، هلویی یا هر میوه دیگه که از صندوقهاشون میزد بیرون، میکشیدم و با خودم میبردم. جلوی مغازه ها معمولا یکی رو چهارپایه نشسته، جلوش یه تغار لعابی آبی رنگ با یه تخته بزرگ روش، مشعول آبلیمو گیری بود. لیموها که قبلا بوسیله شاگرد معازه یه چاک کوچیک خورده بودن رو یکی یکی رو تخته میزاشت و با وردنه میکوفت تو سرش. چاک لیمو باز میشد و بعد دو سه بار روش وردنه میکشید و اب لیمو جاری میشد. یه دستمال متقال هم زیر تخته میگذاشتن تا هسته ها اون تو جمع شن. بوی خوش لیمو و عطر میوه های اون میدون هنوز بعد از پنجاه و اندی سال با منه.
نه، چون ابتدا لیمو رو جلوی افتاب پهن میکردن تا یه ریزه پوستش خشک شه و به این صورت اون ماده تلخی که نوعی الکل هست تبخیر بشه. در مقایسه با این ابلیموهایی که الان تولید میشه، مثل مقایسه طلا و آهنه. دوران بسیار خوب و سالمی بود.
خسته نباشی محمد اقا ❤️💐 تقریبا دوسه هفته پیش که شیراز بودم از اون خانم که سوغات میفروشنخرید کردم بهشون گفتم چون توی یوتیوب ویدیوشون رو دیده بودم اومدم که ازشون خرید کنم خیلی خوشحال شدن . آدرس کانالهاتون روبهشون دادم . فکر کنم به خاطر همین اینبار ازتون پرسیدن چجوری فیلماروببینن 😅❤️