Mashallha l like muslim people original nasrudin shah is muslim l know long time is muslim nasrudin shah is my barada I'm muslim im somali you have bilev allhaa allhaa akbar ❤
يک دل ميگه: برو ، برو يک دلم ميگه: نرو ، نرو طاقت نداره دلم بی تو بی تو چی کنم پيش عشق ای زيبا، زيبا خيلي کوچک است دنيا، دنيا با ياد تو ام هر جا، هر جا ترکت نکنم احوال زار دلم را ندانی با تو چی گويم که بر آن نمايی بی تو نتابد نه مهری، نه مانی بر شام تارم سلطان قلبم تو هستی، تو هستی دروازه های دلم را شکستی پيمان ياری تو با من ببستی چشم انتظارم از برگ گل کاغذ سازم نامه يی شيرين بپردازم بنويسم از عشقم، رازم ای نو گل من بعد از سلام، ای دلدارم! اول خيلی دوستت ميدارم دوم ديدنت عادت دارم بر دشت و دمن سلطان قلبم تو هستی، تو هستی دروازه های دلم را شکستی پيمان ياری تو با من ببستی چشم انتظارم يار با ما بيوفايی ميکند يار با ما بيوفايی ميکند بی گناه از ما جدايی ميکند شمع جانم را بکشت آن بيوفا جای ديگر روشنايی ميکند ميکند با خويشتن بيگانگی با رقيبان آشنايی ميکند جو فروش است آن نگار سنگدل با من او گندم نمايی ميکند يار من اوباش و قلاش است و رند بر من او خود پارسايی ميکند ای مسلمانان به فريادم رسيد کان فلانی بی وفايی ميکند کشتی عمرم شکست اندر غمش از من مسکين جدايی ميکند آنچه با من ميکند اندر زمان آفت دور سمايی ميکند سعدی شيرين سخن در راه عشق از لبش بوسه گدايی ميکند يارب غم بی رحمی يارب غم بی رحمی جانان به کی گويم؟ جان از غم او سوخت، غم جان به کی گويم؟ گويند طبيبان که بگو در خود، اما دردی که گذشته است ز درمان به کی گويم؟ دردی که مرا ساخته رسوا همه دانند داغی که مرا سوخته پنهان به کی گويم؟ ياد آن سرو روان آيد همی ياد آن سرو روان آيد همی در تن باز جان آيد همی پا نگيرم ز آستانت يک قدم گر زمين بر آسمان آيد همی ياد روزگار شيرين ياد روزگار شيرين، خاطرات عشق ديرين ياد بوسه های گرمت، آن لبان نمکين سرم در آغوش گرمت، لبم بر لبان نرمت در سکوت نيمه شب ها، به اميد و آرزو ها گفتی چو بهار آيد، گل و سنبل باز آيد بار ديگر تو ز من خواه، عشق ديرين خود را يار از دل من خبر ندارد يار از دل من خبر ندارد يا آه دلم اثر ندارد يا موسم صبر من خزان شد يا نخل اميد بر ندارد يا تير تو بگذرد نهانی يا سينه دل سپر ندارد يارک من تو چرا خوش باور ... يارک من تو چرا خوش باور هستی گلم رحم کن او خدا چاره ندارم قهر مکن، ناز مکن، خوش گذرانيم که اين دنيا دو روزست شبی پرسيدمش با بيقراری که غير از من کسی را دوست داری دو چشمش از خجالت به خم افتاد ميان گريه ی خود گفت آری تو شاخ پر گلی من برگ زردم تو گرم خنده يی من آه سردم تو خورشيدی و من سيارۀ تو مرا بگذار که تا گرد تو
इन लोगो को मुस्लिम क्यों बताते हो मै इन लोगो से नफरत करता हु यह लोग मुसलमान किस angle से लग रहा था कभी इस्लाम के बारे जाना है इस्लाम धर्म में नाच गाने फिल्म हराम है लेकिन यह लोग यही कर रहे हैं तो कैसे इन लोगो को मुसलमान मान ले भाई