@@farahnaz8885 انتهای داستان بسیار سر هم بندی و بی مایه تمام شد. احتمالا هنرپیشگان اصلی قرارداد بازی در سریالهای دیگری را داشتند. نحوه ی تفکری که سناریست ها به طور کل تلاش کردند به تماشاچی القا کنند بسیار سطحی بود. مثلا غنچه انواع دسیسه چینی و رفتارهای بد و اسیب زننده را با نهایت خودخواهی در مورد افراد مختلف مثلا چیجک وبسیار در مورد گلرو و تانر و محبوبه انجام داد و در انتها مسعوده فقط با گفتن اینکه او غنچه است دیگر رفتارهای بسیار بد و اسیب زننده او را به راحتی مورد اغماض و چشم پوشی و بخشش قرار می دهد. امید از روی اینکه به غرورش برخورده بود علیرغم تفاوت سنی بسیارش با گلرو و علیرغم اینکه یک پزشک متخصص بود حال غیر عادی گلرو را که به خاطر شوک مرگ پدرش ( که بسیار به او دلبسته بود ) بر اثر دسیسه چینی مادر امید با گلفام پیدا کرده بود را نه تنها به هیچ وجه درک و کمکش نکرد بلکه به صورتی نفرت انگیز برای انتقام گیری از او به نوعی از گلرو سو ء استفاده جنسی و بعد به طرز تحقیر امیزی او را ترک کرد. ..... بعد باز هم علیرغم پزشک بودنش وقتیکه فهمید گلرو در ان شب کذایی از او حامله شده برای ارضا نمودن حس خودخواهیش انقدر با گلفام توطیه چینی کرد تا گلرو را دچار اضظراب پشت اضطراب کرد تا جاییکه وقتیکه گلرو گفتگوی گلفام در مورد تست دی ان ا را شنید طبیعتا تصور کرد در مورد او و بچه اش تست داده اند. و بعد حالا که خودش تصمیم گرفته بود دوباره می خواهد با گلرو باشد باز هم تغییرات و فشار روانی که گلرو متحمل می شد را درک نمی کرد و انتظار داشت گلرو همانطور مثل سابق مانده باشد و ..... گلرو از کودکی گلفام را فقط تحسین می کرد و رل مدل خودش قرار داده بود و اینکه کودکان برای خودشان رل مدل داشته باشند بسیار عادی است. گلفام دایما از روی حسادت به گلرو برای اینکه انور سپاهی او را به مدرسه فرستاده بود حسادت داشت. او را که تحصیلکرده بود خدمتکار خود کرد. و از روی حسادت طرح گلرو را دزدید و به نام خودش بیرون داد. بدتر از همه علیرغم نقشی که در ایحاد مرگ پدر گلرو بازی کرده بود پس از مرگ آقا صالح در حلوی گلرو مرده پدرش را توهین وتخقیر کرد گلرو خبر نداشت که گلفام خواهر ناتنی اوست. اما گلفام خیلی زودتر خبردار شد و هنوز بعد از اینکه این موضوع را می دانست دست از تحقیر و جلوگیری از پیشرفت کاری گلرو بر نداشت. مت را که مانکن گلرو بود قاپ زد تا کار گلرو لنگ بماند ( و مت هم که فقط به فکر منافع خودش بود علیرغم کمکهای سابق گلرو به او و بخشیدنش ازادم ربایی گلرو و اسیبهایی که به اوزد) او را رها کرد تا با گلفام کار کند. تیبت هم که مانند گلفام شخصی خودشیفته بود و عاشق گلفام شده بود اهمیتی به این نداد که به گلرو کمک کند و مت را به عنوان مانکن طرح های او برگرداند تا ضربه ای به کارش نخورد. باز دوباره گلفام بنا به دعوت ضمنی تیبت در جشن فشن که به حق برای گلرو بود شرکت کرد و او را مورد تحقیر قرار داد. و بسیاری نکات دیگر (که ظاهرا بسیاری از تماشاچیان توجه نکردند) و همه دست به دست هم دادند و گلرو را تبدیل کرد به کاراکتری که بتدریح در او پدید امد
Gulfen ganó como siempre ❤ salió la mujer noble llena amor y caridad que siempre tuvo dentro pero termina con personas que la aman y admiran, Borlu sacó lo que realmente era egoísta envidiosa despiadada una hiena que disfruta el devorar a su presa codiciosa y termina sola una pobre miserable rica sin nadie que la ame totalmente sola.
درود بر کارگردان و سازندگان و تمامی کسانی که در ساخت این سریال زحمت و همکاری کردند البته ضعف های و نکته های آموزنده زیادی داشت و بازیگران به خوبی نقش آفرینی کردن بخصوص گلفام خانم که نمره ۲۰ گرفت و بعد گلرو و دیگران ولی متاسفانه به پایان رساندن این سریال جذاب خوب عمل نکردن و در آخر از تمامی دست اندرکان سپاسگزارم🌹🌷👌👍👉🙏
گلرو هدفشو دنبال کرد ولی میدونید هدفش چی بود؟ هدفش خراب کردن زندگی گلفام بود، تصاحب زندگی گلفام یکی مثله گلفام بشه گلرو از اون اولم چشمو دلش سیر نبود با اینکه نامزد داشت ولی دنبال امید بود مرت عشقش بود بقول خودش دوسش داشت ولی با دو بار برخورد با امید عاشقو شیفتش شده بود و امیدم معشوق گلفام و تونست امید و ازگلفام بگیره درصورتی ک گلفام امیدو خیلی دوست داشت این اولین جنگی بود ک خودش درست کرد خوده گلرو فکر میکرد مقصر مردن باباش گلفام درصورتی که اگه تمام دخترای صالح عین ادم بودن و کار خاصی نمیکردن هیچوقت نمیمرد و گلفام فقط کارایی ک دختراش میکردن نشون صالح داد یادتون میاد اون اوایل فیلم غنچه از گلفام دزدی میکرد لباساشو میپوشید کیفشو میدزید کفشاشو میپوشید ولی با این حال بازم گلفام میبخشید گلرو میخاست با ازدواج با جهان انتقام باباشو بگیره پس این وسط امید چی میشد؟ گلرودل خیلیارو شکست تو این فیلم حتی جهان که بقول خودش صمیمی ترین دوستش بود اونم نابود کرد با خودخواهیاش و اخرش کشتش این اخرم هر ضربه ای که میتونس به گلفام زد هربار زمینش زد ولی تا خودش یکم ضربه میخورد ناراحت میشد این اخرم دید ک تیبت عاشق گلفام شده با هوس بازیاش با اینک امیدو دوست داشت و انید میخاس باهاش ازدواج کنه دید ک تیبت عاشق گلفامه میخاست اینم از گلفام بگیره چرا؟چون نمیخاس باز گلفام برنده شه گلرو مقصر این جنگ بود از اول خودش شروع کرد به هیشکی رحم نکرد و اخرم تنها شد
دقیقا!با اینکه همه چیزایی که مال گلفام بود مث ثروت و ....گلفام زو ازش دزدید و به قول خودش پیروز شد اما در نهایت باخت چون همه رو از دست داد و تنها موند و این گلفام بود که برنده بازی شد چون در اخر عشق رو به دست اورد
تمام این فیلم نشان میده که به هیچکس نمیشه اعتماد کرد هر چقدر بچه و هر چقدر معصوم . گول ظاهر افراد را نخورید . این گلرو همان اول که به دوست دوران بچگی اش ( نامزدش ) پشت کرد باید تا انتها متوجه می شدیم که با چه شخصی طرف هستیم .
رفتار گلرو قابل درک نبود ولی بازم من بهش حق میدم ،مریضش کردن بس که از نظر روحی و جسمی بهش آسیب زدن . رفتار بد خیلی از آدما از روز اول این جوری نبوده ..و این سریال این رو خوب نشون میده که یه آدم ساده و مهربون رو اگه بارها بشکنی، نمیتونی توقع داشته باشی اون آدم قبلی بشه!
آفرین باید دید چجوری اون دختر معصوم تبدیل به یک گرگ شد!تحقیر شدن کوچیک شدن سرکوفت نبود مادر بعنوان بزرگتر و امید هوسباز.امید دید تین بچه نامزد داره زیر پای گلرو نشست زیر پای مرت رک خالی کرد .متاسفانه قشر ثروتمند نه همه ولی بیشترشون در جهان سوم زیر دستان خودشون رو کوچیک و تحقیر میکند و این متاسفانه نقطه ضعف بزرگ جهان سوم است
No, una persona a la que hieren muchas veces definitivamente no vuelve a ser la misma persona. Se vuelve más fuerte, aprende a defenderse, pero no se vuelve perversa, capaz de dañar a personas buenas que la aman y que nunca le hicieron daño. Porque al final después de pasado el tiempo tu esencia permanece. Gulrú siempre tuvo una fijación enfermiza por Gulfem, desde niña e hizo cosas malas desde que supuestamente aún era una chica inocente, como el meterse por los ojos a Omer. Espíar a Gulfem y mirarla cuando Gulfem y Omer estaban abrazados besándose en el cuarto de Gulgem, y Gulrú en ves de salirse o no mirar los espiaba indiscretamente... en fin😢
انتهای داستان بسیار سر هم بندی و بی مایه تمام شد. احتمالا هنرپیشگان اصلی قرارداد بازی در سریالهای دیگری را داشتند. نحوه ی تفکری که سناریست ها به طور کل تلاش کردند به تماشاچی القا کنند بسیار سطحی بود. مثلا غنچه انواع دسیسه چینی و رفتارهای بد و اسیب زننده را با نهایت خودخواهی در مورد افراد مختلف مثلا چیجک وبسیار در مورد گلرو و تانر و محبوبه انجام داد و در انتها مسعوده فقط با گفتن اینکه او غنچه است دیگر رفتارهای بسیار بد و اسیب زننده او را به راحتی مورد اغماض و چشم پوشی و بخشش قرار می دهد. امید از روی اینکه به غرورش برخورده بود علیرغم تفاوت سنی بسیارش با گلرو و علیرغم اینکه یک پزشک متخصص بود حال غیر عادی گلرو را که به خاطر شوک مرگ پدرش ( که بسیار به او دلبسته بود ) بر اثر دسیسه چینی مادر امید با گلفام پیدا کرده بود را نه تنها به هیچ وجه درک و کمکش نکرد بلکه به صورتی نفرت انگیز برای انتقام گیری از او به نوعی از گلرو سو ء استفاده جنسی و بعد به طرز تحقیر امیزی او را ترک کرد. ..... بعد باز هم علیرغم پزشک بودنش وقتیکه فهمید گلرو در ان شب کذایی از او حامله شده برای ارضا نمودن حس خودخواهیش انقدر با گلفام توطیه چینی کرد تا گلرو را دچار اضظراب پشت اضطراب کرد تا جاییکه وقتیکه گلرو گفتگوی گلفام در مورد تست دی ان ا را شنید طبیعتا تصور کرد در مورد او و بچه اش تست داده اند. و بعد حالا که خودش تصمیم گرفته بود دوباره می خواهد با گلرو باشد باز هم تغییرات و فشار روانی که گلرو متحمل می شد را درک نمی کرد و انتظار داشت گلرو همانطور مثل سابق مانده باشد و ..... گلرو از کودکی گلفام را فقط تحسین می کرد و رل مدل خودش قرار داده بود و اینکه کودکان برای خودشان رل مدل داشته باشند بسیار عادی است. گلفام دایما از روی حسادت به گلرو برای اینکه انور سپاهی او را به مدرسه فرستاده بود حسادت داشت. او را که تحصیلکرده بود خدمتکار خود کرد. و از روی حسادت طرح گلرو را دزدید و به نام خودش بیرون داد. بدتر از همه علیرغم نقشی که در ایحاد مرگ پدر گلرو بازی کرده بود پس از مرگ آقا صالح در حلوی گلرو مرده پدرش را توهین وتخقیر کرد گلرو خبر نداشت که گلفام خواهر ناتنی اوست. اما گلفام خیلی زودتر خبردار شد و هنوز بعد از اینکه این موضوع را می دانست دست از تحقیر و جلوگیری از پیشرفت کاری گلرو بر نداشت. مت را که مانکن گلرو بود قاپ زد تا کار گلرو لنگ بماند ( و مت هم که فقط به فکر منافع خودش بود علیرغم کمکهای سابق گلرو به او و بخشیدنش ازادم ربایی گلرو و اسیبهایی که به اوزد) او را رها کرد تا با گلفام کار کند. تیبت هم که مانند گلفام شخصی خودشیفته بود و عاشق گلفام شده بود اهمیتی به این نداد که به گلرو کمک کند و مت را به عنوان مانکن طرح های او برگرداند تا ضربه ای به کارش نخورد. باز دوباره گلفام بنا به دعوت ضمنی تیبت در جشن فشن که به حق برای گلرو بود شرکت کرد و او را مورد تحقیر قرار داد. و بسیاری نکات دیگر (که ظاهرا بسیاری از تماشاچیان توجه نکردند) و همه دست به دست هم دادند و گلرو را تبدیل کرد به کاراکتری که بتدریح در او پدید امد
درود بر شما انتهای داستان بسیار سر هم بندی و بی مایه تمام شد. احتمالا هنرپیشگان اصلی قرارداد بازی در سریالهای دیگری را داشتند. نحوه ی تفکری که سناریست ها به طور کل تلاش کردند به تماشاچی القا کنند بسیار سطحی بود. مثلا غنچه انواع دسیسه چینی و رفتارهای بد و اسیب زننده را با نهایت خودخواهی در مورد افراد مختلف مثلا چیجک وبسیار در مورد گلرو و تانر و محبوبه انجام داد و در انتها مسعوده فقط با گفتن اینکه او غنچه است دیگر رفتارهای بسیار بد و اسیب زننده او را به راحتی مورد اغماض و چشم پوشی و بخشش قرار می دهد. امید از روی اینکه به غرورش برخورده بود علیرغم تفاوت سنی بسیارش با گلرو و علیرغم اینکه یک پزشک متخصص بود حال غیر عادی گلرو را که به خاطر شوک مرگ پدرش ( که بسیار به او دلبسته بود ) بر اثر دسیسه چینی مادر امید با گلفام پیدا کرده بود را نه تنها به هیچ وجه درک و کمکش نکرد بلکه به صورتی نفرت انگیز برای انتقام گیری از او به نوعی از گلرو سو ء استفاده جنسی و بعد به طرز تحقیر امیزی او را ترک کرد. ..... بعد باز هم علیرغم پزشک بودنش وقتیکه فهمید گلرو در ان شب کذایی از او حامله شده برای ارضا نمودن حس خودخواهیش انقدر با گلفام توطیه چینی کرد تا گلرو را دچار اضظراب پشت اضطراب کرد تا جاییکه وقتیکه گلرو گفتگوی گلفام در مورد تست دی ان ا را شنید طبیعتا تصور کرد در مورد او و بچه اش تست داده اند. و بعد حالا که خودش تصمیم گرفته بود دوباره می خواهد با گلرو باشد باز هم تغییرات و فشار روانی که گلرو متحمل می شد را درک نمی کرد و انتظار داشت گلرو همانطور مثل سابق مانده باشد و ..... گلرو از کودکی گلفام را فقط تحسین می کرد و رل مدل خودش قرار داده بود و اینکه کودکان برای خودشان رل مدل داشته باشند بسیار عادی است. گلفام دایما از روی حسادت به گلرو برای اینکه انور سپاهی او را به مدرسه فرستاده بود حسادت داشت. او را که تحصیلکرده بود خدمتکار خود کرد. و از روی حسادت طرح گلرو را دزدید و به نام خودش بیرون داد. بدتر از همه الیرغم نقشی که در ایحاد مرگ پدر گلرو بازی کرده بود پس از مرگ آقا صالح در حلوی گلرو مرده پدرش را توهین وتخقیر کرد گلرو خبر نداشت که گلفام خواهر ناتنی اوست. اما گلفام خیلی زودتر خبردار شد و هنوز بهم عد از اینکه این موضوع را می دانست در صدد تحقیر و جلوگیری از پیشرفت کاری گلرو را کرد. مت را که مانکن گلرو بود قاپ زد تا کار گلرو لنگ بماند ( و مت هم که فقط فکر منافع خودش بود علیرغم کمکهای سابق گلرو به او و بخشیدنش ازادم ربایی گلرو و اسیبهایی که به اوزد) او را رها کرد تا با گلفام کار کند. تیبت هم که مانند گلفام شخصی خودشیفته و عاشق گلفام شده بود اهمیتی به این نداد که به گلرو کمک کند و مت را به عنوان مانکن طرح هایش برگرداند تا ضربه ای به کارش نخورد. باز دوباره گلفام بنا به دعوت ضمنی تیبت در جشن فشن که به حق برای گلرو بود شرکت کرد و او را مورد تحقیر قرار داد. و بسیاری نکات دیگر که ظاهرا بسیاری از تماشاچیان توجه نکردند و همه دست به دست هم دادند و گلرو را تبدیل کرد به کاراکتری که بتدریح در او پدید امد
این سريال بلاخره تمام شد مگر گلفام در اجرای نقش خود محرکه بود وبعدش شیرشاه وجوجو ،سر انجام انسان های عقده ای وخود خواه به پایان خط وتنهایی رسيد ،سریال خیلی عالی بود ، باز هم یک دنیا سپاس فراوان از دست اندرکاران که در این سریال قشنگ دوبلاژ نمودن وزحمت کشیدن که هروز ذوق بینده خیش را مسرور ساختن دستتان گل شان پر برکت باشد قربانی تکتک شما اندرکاران این سريال واقعا قابل تقدیر وافتخار آفرین هستین ،روز های پر سعاتی داشته باشید . ❤❤❤❤❤❤❤🙏
درود بر شما انتهای داستان بسیار سر هم بندی و بی مایه تمام شد. احتمالا هنرپیشگان اصلی قرارداد بازی در سریالهای دیگری را داشتند. نحوه ی تفکری که سناریست ها به طور کل تلاش کردند به تماشاچی القا کنند بسیار سطحی بود. مثلا غنچه انواع دسیسه چینی و رفتارهای بد و اسیب زننده را با نهایت خودخواهی در مورد افراد مختلف مثلا چیجک وبسیار در مورد گلرو و تانر و محبوبه انجام داد و در انتها مسعوده فقط با گفتن اینکه او غنچه است دیگر رفتارهای بسیار بد و اسیب زننده او را به راحتی مورد اغماض و چشم پوشی و بخشش قرار می دهد. امید از روی اینکه به غرورش برخورده بود علیرغم تفاوت سنی بسیارش با گلرو و علیرغم اینکه یک پزشک متخصص بود حال غیر عادی گلرو را که به خاطر شوک مرگ پدرش ( که بسیار به او دلبسته بود ) بر اثر دسیسه چینی مادر امید با گلفام پیدا کرده بود را نه تنها به هیچ وجه درک و کمکش نکرد بلکه به صورتی نفرت انگیز برای انتقام گیری از او به نوعی از گلرو سو ء استفاده جنسی و بعد به طرز تحقیر امیزی او را ترک کرد. ..... بعد باز هم علیرغم پزشک بودنش وقتیکه فهمید گلرو در ان شب کذایی از او حامله شده برای ارضا نمودن حس خودخواهیش انقدر با گلفام توطیه چینی کرد تا گلرو را دچار اضظراب پشت اضطراب کرد تا جاییکه وقتیکه گلرو گفتگوی گلفام در مورد تست دی ان ا را شنید طبیعتا تصور کرد در مورد او و بچه اش تست داده اند. و بعد حالا که خودش تصمیم گرفته بود دوباره می خواهد با گلرو باشد باز هم تغییرات و فشار روانی که گلرو متحمل می شد را درک نمی کرد و انتظار داشت گلرو همانطور مثل سابق مانده باشد و ..... گلرو از کودکی گلفام را فقط تحسین می کرد و رل مدل خودش قرار داده بود و اینکه کودکان برای خودشان رل مدل داشته باشند بسیار عادی است. گلفام دایما از روی حسادت به گلرو برای اینکه انور سپاهی او را به مدرسه فرستاده بود حسادت داشت. او را که تحصیلکرده بود خدمتکار خود کرد. و از روی حسادت طرح گلرو را دزدید و به نام خودش بیرون داد. بدتر از همه الیرغم نقشی که در ایحاد مرگ پدر گلرو بازی کرده بود پس از مرگ آقا صالح در حلوی گلرو مرده پدرش را توهین وتخقیر کرد گلرو خبر نداشت که گلفام خواهر ناتنی اوست. اما گلفام خیلی زودتر خبردار شد و هنوز بهم عد از اینکه این موضوع را می دانست در صدد تحقیر و جلوگیری از پیشرفت کاری گلرو را کرد. مت را که مانکن گلرو بود قاپ زد تا کار گلرو لنگ بماند ( و مت هم که فقط فکر منافع خودش بود علیرغم کمکهای سابق گلرو به او و بخشیدنش ازادم ربایی گلرو و اسیبهایی که به اوزد) او را رها کرد تا با گلفام کار کند. تیبت هم که مانند گلفام شخصی خودشیفته و عاشق گلفام شده بود اهمیتی به این نداد که به گلرو کمک کند و مت را به عنوان مانکن طرح هایش برگرداند تا ضربه ای به کارش نخورد. باز دوباره گلفام بنا به دعوت ضمنی تیبت در جشن فشن که به حق برای گلرو بود شرکت کرد و او را مورد تحقیر قرار داد. و بسیاری نکات دیگر که ظاهرا بسیاری از تماشاچیان توجه نکردند و همه دست به دست هم دادند و گلرو را تبدیل کرد به کاراکتری که بتدریح در او پدید امد
انتهای داستان بسیار سر هم بندی و بی مایه تمام شد. احتمالا هنرپیشگان اصلی قرارداد بازی در سریالهای دیگری را داشتند. نحوه ی تفکری که سناریست ها به طور کل تلاش کردند به تماشاچی القا کنند بسیار سطحی بود. مثلا غنچه انواع دسیسه چینی و رفتارهای بد و اسیب زننده را با نهایت خودخواهی در مورد افراد مختلف مثلا چیجک وبسیار در مورد گلرو و تانر و محبوبه انجام داد و در انتها مسعوده فقط با گفتن اینکه او غنچه است دیگر رفتارهای بسیار بد و اسیب زننده او را به راحتی مورد اغماض و چشم پوشی و بخشش قرار می دهد. امید از روی اینکه به غرورش برخورده بود علیرغم تفاوت سنی بسیارش با گلرو و علیرغم اینکه یک پزشک متخصص بود حال غیر عادی گلرو را که به خاطر شوک مرگ پدرش ( که بسیار به او دلبسته بود ) بر اثر دسیسه چینی مادر امید با گلفام پیدا کرده بود را نه تنها به هیچ وجه درک و کمکش نکرد بلکه به صورتی نفرت انگیز برای انتقام گیری از او به نوعی از گلرو سو ء استفاده جنسی و بعد به طرز تحقیر امیزی او را ترک کرد. ..... بعد باز هم علیرغم پزشک بودنش وقتیکه فهمید گلرو در ان شب کذایی از او حامله شده برای ارضا نمودن حس خودخواهیش انقدر با گلفام توطیه چینی کرد تا گلرو را دچار اضظراب پشت اضطراب کرد تا جاییکه وقتیکه گلرو گفتگوی گلفام در مورد تست دی ان ا را شنید طبیعتا تصور کرد در مورد او و بچه اش تست داده اند. و بعد حالا که خودش تصمیم گرفته بود دوباره می خواهد با گلرو باشد باز هم تغییرات و فشار روانی که گلرو متحمل می شد را درک نمی کرد و انتظار داشت گلرو همانطور مثل سابق مانده باشد و ..... گلرو از کودکی گلفام را فقط تحسین می کرد و رل مدل خودش قرار داده بود و اینکه کودکان برای خودشان رل مدل داشته باشند بسیار عادی است. گلفام دایما از روی حسادت به گلرو برای اینکه انور سپاهی او را به مدرسه فرستاده بود حسادت داشت. او را که تحصیلکرده بود خدمتکار خود کرد. و از روی حسادت طرح گلرو را دزدید و به نام خودش بیرون داد. بدتر از همه علیرغم نقشی که در ایحاد مرگ پدر گلرو بازی کرده بود پس از مرگ آقا صالح در حلوی گلرو مرده پدرش را توهین وتخقیر کرد گلرو خبر نداشت که گلفام خواهر ناتنی اوست. اما گلفام خیلی زودتر خبردار شد و هنوز بعد از اینکه این موضوع را می دانست دست از تحقیر و جلوگیری از پیشرفت کاری گلرو بر نداشت. مت را که مانکن گلرو بود قاپ زد تا کار گلرو لنگ بماند ( و مت هم که فقط به فکر منافع خودش بود علیرغم کمکهای سابق گلرو به او و بخشیدنش ازادم ربایی گلرو و اسیبهایی که به اوزد) او را رها کرد تا با گلفام کار کند. تیبت هم که مانند گلفام شخصی خودشیفته بود و عاشق گلفام شده بود اهمیتی به این نداد که به گلرو کمک کند و مت را به عنوان مانکن طرح های او برگرداند تا ضربه ای به کارش نخورد. باز دوباره گلفام بنا به دعوت ضمنی تیبت در جشن فشن که به حق برای گلرو بود شرکت کرد و او را مورد تحقیر قرار داد. و بسیاری نکات دیگر (که ظاهرا بسیاری از تماشاچیان توجه نکردند) و همه دست به دست هم دادند و گلرو را تبدیل کرد به کاراکتری که بتدریح در او پدید امد
گلرو اشتباه اصلیش این کینه توزی و انتقامی بود که از گلفام گرفت اگه اینکارو نمیکرد هم به عشقش میرسید هم انقدر بد ذات نمیشد و هم عزیزانش رو از دست نمیداد گلرو هم خودشو هم اطرافیانشو بخاطر انتقام از گلفام نابود کرد.
اتفاقا پایان بهتر از این نمیشد در نظر گرفت .گلرو باید تنهایی رو تجربه میکرد .چون از یکجا به بعد نخواست به زندگی انسانی برگرده و کینه و انتقام کورش کرده بود
گلرو را بشکلی مصنوعی به یه هیولا تغیر دادند. باورم نشد. قصه یه کم ناتوان شد. میتونستند یه انجام بهتری بنویسند اما فکر میکنم آنها قصد داشتند وقت دیگه ادامه بدند.
درود بر شما انتهای داستان بسیار سر هم بندی و بی مایه تمام شد. احتمالا هنرپیشگان اصلی قرارداد بازی در سریالهای دیگری را داشتند. نحوه ی تفکری که سناریست ها به طور کل تلاش کردند به تماشاچی القا کنند بسیار سطحی بود. مثلا غنچه انواع دسیسه چینی و رفتارهای بد و اسیب زننده را با نهایت خودخواهی در مورد افراد مختلف مثلا چیجک وبسیار در مورد گلرو و تانر و محبوبه انجام داد و در انتها مسعوده فقط با گفتن اینکه او غنچه است دیگر رفتارهای بسیار بد و اسیب زننده او را به راحتی مورد اغماض و چشم پوشی و بخشش قرار می دهد. امید از روی اینکه به غرورش برخورده بود علیرغم تفاوت سنی بسیارش با گلرو و علیرغم اینکه یک پزشک متخصص بود حال غیر عادی گلرو را که به خاطر شوک مرگ پدرش ( که بسیار به او دلبسته بود ) بر اثر دسیسه چینی مادر امید با گلفام پیدا کرده بود را نه تنها به هیچ وجه درک و کمکش نکرد بلکه به صورتی نفرت انگیز برای انتقام گیری از او به نوعی از گلرو سو ء استفاده جنسی و بعد به طرز تحقیر امیزی او را ترک کرد. ..... بعد باز هم علیرغم پزشک بودنش وقتیکه فهمید گلرو در ان شب کذایی از او حامله شده برای ارضا نمودن حس خودخواهیش انقدر با گلفام توطیه چینی کرد تا گلرو را دچار اضظراب پشت اضطراب کرد تا جاییکه وقتیکه گلرو گفتگوی گلفام در مورد تست دی ان ا را شنید طبیعتا تصور کرد در مورد او و بچه اش تست داده اند. و بعد حالا که خودش تصمیم گرفته بود دوباره می خواهد با گلرو باشد باز هم تغییرات و فشار روانی که گلرو متحمل می شد را درک نمی کرد و انتظار داشت گلرو همانطور مثل سابق مانده باشد و ..... گلرو از کودکی گلفام را فقط تحسین می کرد و رل مدل خودش قرار داده بود و اینکه کودکان برای خودشان رل مدل داشته باشند بسیار عادی است. گلفام دایما از روی حسادت به گلرو برای اینکه انور سپاهی او را به مدرسه فرستاده بود حسادت داشت. او را که تحصیلکرده بود خدمتکار خود کرد. و از روی حسادت طرح گلرو را دزدید و به نام خودش بیرون داد. بدتر از همه الیرغم نقشی که در ایحاد مرگ پدر گلرو بازی کرده بود پس از مرگ آقا صالح در حلوی گلرو مرده پدرش را توهین وتخقیر کرد گلرو خبر نداشت که گلفام خواهر ناتنی اوست. اما گلفام خیلی زودتر خبردار شد و هنوز بهم عد از اینکه این موضوع را می دانست در صدد تحقیر و جلوگیری از پیشرفت کاری گلرو را کرد. مت را که مانکن گلرو بود قاپ زد تا کار گلرو لنگ بماند ( و مت هم که فقط فکر منافع خودش بود علیرغم کمکهای سابق گلرو به او و بخشیدنش ازادم ربایی گلرو و اسیبهایی که به اوزد) او را رها کرد تا با گلفام کار کند. تیبت هم که مانند گلفام شخصی خودشیفته و عاشق گلفام شده بود اهمیتی به این نداد که به گلرو کمک کند و مت را به عنوان مانکن طرح هایش برگرداند تا ضربه ای به کارش نخورد. باز دوباره گلفام بنا به دعوت ضمنی تیبت در جشن فشن که به حق برای گلرو بود شرکت کرد و او را مورد تحقیر قرار داد. و بسیاری نکات دیگر که ظاهرا بسیاری از تماشاچیان توجه نکردند و همه دست به دست هم دادند و گلرو را تبدیل کرد به کاراکتری که بتدریح در او پدید امد
ادرود بر شما انتهای داستان بسیار سر هم بندی و بی مایه تمام شد. احتمالا هنرپیشگان اصلی قرارداد بازی در سریالهای دیگری را داشتند. نحوه ی تفکری که سناریست ها به طور کل تلاش کردند به تماشاچی القا کنند بسیار سطحی بود. مثلا غنچه انواع دسیسه چینی و رفتارهای بد و اسیب زننده را با نهایت خودخواهی در مورد افراد مختلف مثلا چیجک وبسیار در مورد گلرو و تانر و محبوبه انجام داد و در انتها مسعوده فقط با گفتن اینکه او غنچه است دیگر رفتارهای بسیار بد و اسیب زننده او را به راحتی مورد اغماض و چشم پوشی و بخشش قرار می دهد. امید از روی اینکه به غرورش برخورده بود علیرغم تفاوت سنی بسیارش با گلرو و علیرغم اینکه یک پزشک متخصص بود حال غیر عادی گلرو را که به خاطر شوک مرگ پدرش ( که بسیار به او دلبسته بود ) بر اثر دسیسه چینی مادر امید با گلفام پیدا کرده بود را نه تنها به هیچ وجه درک و کمکش نکرد بلکه به صورتی نفرت انگیز برای انتقام گیری از او به نوعی از گلرو سو ء استفاده جنسی و بعد به طرز تحقیر امیزی او را ترک کرد. ..... بعد باز هم علیرغم پزشک بودنش وقتیکه فهمید گلرو در ان شب کذایی از او حامله شده برای ارضا نمودن حس خودخواهیش انقدر با گلفام توطیه چینی کرد تا گلرو را دچار اضظراب پشت اضطراب کرد تا جاییکه وقتیکه گلرو گفتگوی گلفام در مورد تست دی ان ا را شنید طبیعتا تصور کرد در مورد او و بچه اش تست داده اند. و بعد حالا که خودش تصمیم گرفته بود دوباره می خواهد با گلرو باشد باز هم تغییرات و فشار روانی که گلرو متحمل می شد را درک نمی کرد و انتظار داشت گلرو همانطور مثل سابق مانده باشد و ..... گلرو از کودکی گلفام را فقط تحسین می کرد و رل مدل خودش قرار داده بود و اینکه کودکان برای خودشان رل مدل داشته باشند بسیار عادی است. گلفام دایما از روی حسادت به گلرو برای اینکه انور سپاهی او را به مدرسه فرستاده بود حسادت داشت. او را که تحصیلکرده بود خدمتکار خود کرد. و از روی حسادت طرح گلرو را دزدید و به نام خودش بیرون داد. بدتر از همه الیرغم نقشی که در ایحاد مرگ پدر گلرو بازی کرده بود پس از مرگ آقا صالح در حلوی گلرو مرده پدرش را توهین وتخقیر کرد گلرو خبر نداشت که گلفام خواهر ناتنی اوست. اما گلفام خیلی زودتر خبردار شد و هنوز بهم عد از اینکه این موضوع را می دانست در صدد تحقیر و جلوگیری از پیشرفت کاری گلرو را کرد. مت را که مانکن گلرو بود قاپ زد تا کار گلرو لنگ بماند ( و مت هم که فقط فکر منافع خودش بود علیرغم کمکهای سابق گلرو به او و بخشیدنش ازادم ربایی گلرو و اسیبهایی که به اوزد) او را رها کرد تا با گلفام کار کند. تیبت هم که مانند گلفام شخصی خودشیفته و عاشق گلفام شده بود اهمیتی به این نداد که به گلرو کمک کند و مت را به عنوان مانکن طرح هایش برگرداند تا ضربه ای به کارش نخورد. باز دوباره گلفام بنا به دعوت ضمنی تیبت در جشن فشن که به حق برای گلرو بود شرکت کرد و او را مورد تحقیر قرار داد. و بسیاری نکات دیگر که ظاهرا بسیاری از تماشاچیان توجه نکردند و همه دست به دست هم دادند و گلرو را تبدیل کرد به کاراکتری که بتدریح در او پدید امد
بهترین کارکتر فیلم نقش مسعوده بود . تمام صفات انسانی در این زن جمع بود .مهربان با گذشت ،فداکار ،دلسوز ،زرنگ و کدبانو ،شجاع ، نجیب ،و خواهری که برای خواهر ها مادری کرد .اما متاسفانه با تمام این صفات نتوانست جمع خانواده را شاد و راضی کنار هم نگه داره.
بهترین سریال ترکی که تا حالا دیدم خیلی عالی است خیلی یه داستان پرمفهوم از دوازده سالگی تماشا میکنم اینم بار چهارمه فوقالعاده است بخصوص کرکتر گلفام سپاهی 👌💫
انتهای داستان بسیار سر هم بندی و بی مایه تمام شد. احتمالا هنرپیشگان اصلی قرارداد بازی در سریالهای دیگری را داشتند. نحوه ی تفکری که سناریست ها به طور کل تلاش کردند به تماشاچی القا کنند بسیار سطحی بود. مثلا غنچه انواع دسیسه چینی و رفتارهای بد و اسیب زننده را با نهایت خودخواهی در مورد افراد مختلف مثلا چیجک وبسیار در مورد گلرو و تانر و محبوبه انجام داد و در انتها مسعوده فقط با گفتن اینکه او غنچه است دیگر رفتارهای بسیار بد و اسیب زننده او را به راحتی مورد اغماض و چشم پوشی و بخشش قرار می دهد. امید از روی اینکه به غرورش برخورده بود علیرغم تفاوت سنی بسیارش با گلرو و علیرغم اینکه یک پزشک متخصص بود حال غیر عادی گلرو را که به خاطر شوک مرگ پدرش ( که بسیار به او دلبسته بود ) بر اثر دسیسه چینی مادر امید با گلفام پیدا کرده بود را نه تنها به هیچ وجه درک و کمکش نکرد بلکه به صورتی نفرت انگیز برای انتقام گیری از او به نوعی از گلرو سو ء استفاده جنسی و بعد به طرز تحقیر امیزی او را ترک کرد. ..... بعد باز هم علیرغم پزشک بودنش وقتیکه فهمید گلرو در ان شب کذایی از او حامله شده برای ارضا نمودن حس خودخواهیش انقدر با گلفام توطیه چینی کرد تا گلرو را دچار اضظراب پشت اضطراب کرد تا جاییکه وقتیکه گلرو گفتگوی گلفام در مورد تست دی ان ا را شنید طبیعتا تصور کرد در مورد او و بچه اش تست داده اند. و بعد حالا که خودش تصمیم گرفته بود دوباره می خواهد با گلرو باشد باز هم تغییرات و فشار روانی که گلرو متحمل می شد را درک نمی کرد و انتظار داشت گلرو همانطور مثل سابق مانده باشد و ..... گلرو از کودکی گلفام را فقط تحسین می کرد و رل مدل خودش قرار داده بود و اینکه کودکان برای خودشان رل مدل داشته باشند بسیار عادی است. گلفام دایما از روی حسادت به گلرو برای اینکه انور سپاهی او را به مدرسه فرستاده بود حسادت داشت. او را که تحصیلکرده بود خدمتکار خود کرد. و از روی حسادت طرح گلرو را دزدید و به نام خودش بیرون داد. بدتر از همه علیرغم نقشی که در ایحاد مرگ پدر گلرو بازی کرده بود پس از مرگ آقا صالح در حلوی گلرو مرده پدرش را توهین وتخقیر کرد گلرو خبر نداشت که گلفام خواهر ناتنی اوست. اما گلفام خیلی زودتر خبردار شد و هنوز بعد از اینکه این موضوع را می دانست دست از تحقیر و جلوگیری از پیشرفت کاری گلرو بر نداشت. مت را که مانکن گلرو بود قاپ زد تا کار گلرو لنگ بماند ( و مت هم که فقط به فکر منافع خودش بود علیرغم کمکهای سابق گلرو به او و بخشیدنش ازادم ربایی گلرو و اسیبهایی که به اوزد) او را رها کرد تا با گلفام کار کند. تیبت هم که مانند گلفام شخصی خودشیفته بود و عاشق گلفام شده بود اهمیتی به این نداد که به گلرو کمک کند و مت را به عنوان مانکن طرح های او برگرداند تا ضربه ای به کارش نخورد. باز دوباره گلفام بنا به دعوت ضمنی تیبت در جشن فشن که به حق برای گلرو بود شرکت کرد و او را مورد تحقیر قرار داد. و بسیاری نکات دیگر (که ظاهرا بسیاری از تماشاچیان توجه نکردند) و همه دست به دست هم دادند و گلرو را تبدیل کرد به کاراکتری که بتدریح در او پدید امد
انتهای داستان بسیار سر هم بندی و بی مایه تمام شد. احتمالا هنرپیشگان اصلی قرارداد بازی در سریالهای دیگری را داشتند. نحوه ی تفکری که سناریست ها به طور کل تلاش کردند به تماشاچی القا کنند بسیار سطحی بود. مثلا غنچه انواع دسیسه چینی و رفتارهای بد و اسیب زننده را با نهایت خودخواهی در مورد افراد مختلف مثلا چیجک وبسیار در مورد گلرو و تانر و محبوبه انجام داد و در انتها مسعوده فقط با گفتن اینکه او غنچه است دیگر رفتارهای بسیار بد و اسیب زننده او را به راحتی مورد اغماض و چشم پوشی و بخشش قرار می دهد. امید از روی اینکه به غرورش برخورده بود علیرغم تفاوت سنی بسیارش با گلرو و علیرغم اینکه یک پزشک متخصص بود حال غیر عادی گلرو را که به خاطر شوک مرگ پدرش ( که بسیار به او دلبسته بود ) بر اثر دسیسه چینی مادر امید با گلفام پیدا کرده بود را نه تنها به هیچ وجه درک و کمکش نکرد بلکه به صورتی نفرت انگیز برای انتقام گیری از او به نوعی از گلرو سو ء استفاده جنسی و بعد به طرز تحقیر امیزی او را ترک کرد. ..... بعد باز هم علیرغم پزشک بودنش وقتیکه فهمید گلرو در ان شب کذایی از او حامله شده برای ارضا نمودن حس خودخواهیش انقدر با گلفام توطیه چینی کرد تا گلرو را دچار اضظراب پشت اضطراب کرد تا جاییکه وقتیکه گلرو گفتگوی گلفام در مورد تست دی ان ا را شنید طبیعتا تصور کرد در مورد او و بچه اش تست داده اند. و بعد حالا که خودش تصمیم گرفته بود دوباره می خواهد با گلرو باشد باز هم تغییرات و فشار روانی که گلرو متحمل می شد را درک نمی کرد و انتظار داشت گلرو همانطور مثل سابق مانده باشد و ..... گلرو از کودکی گلفام را فقط تحسین می کرد و رل مدل خودش قرار داده بود و اینکه کودکان برای خودشان رل مدل داشته باشند بسیار عادی است. گلفام دایما از روی حسادت به گلرو برای اینکه انور سپاهی او را به مدرسه فرستاده بود حسادت داشت. او را که تحصیلکرده بود خدمتکار خود کرد. و از روی حسادت طرح گلرو را دزدید و به نام خودش بیرون داد. بدتر از همه علیرغم نقشی که در ایحاد مرگ پدر گلرو بازی کرده بود پس از مرگ آقا صالح در حلوی گلرو مرده پدرش را توهین وتخقیر کرد گلرو خبر نداشت که گلفام خواهر ناتنی اوست. اما گلفام خیلی زودتر خبردار شد و هنوز بعد از اینکه این موضوع را می دانست دست از تحقیر و جلوگیری از پیشرفت کاری گلرو بر نداشت. مت را که مانکن گلرو بود قاپ زد تا کار گلرو لنگ بماند ( و مت هم که فقط به فکر منافع خودش بود علیرغم کمکهای سابق گلرو به او و بخشیدنش ازادم ربایی گلرو و اسیبهایی که به اوزد) او را رها کرد تا با گلفام کار کند. تیبت هم که مانند گلفام شخصی خودشیفته بود و عاشق گلفام شده بود اهمیتی به این نداد که به گلرو کمک کند و مت را به عنوان مانکن طرح های او برگرداند تا ضربه ای به کارش نخورد. باز دوباره گلفام بنا به دعوت ضمنی تیبت در جشن فشن که به حق برای گلرو بود شرکت کرد و او را مورد تحقیر قرار داد. و بسیاری نکات دیگر (که ظاهرا بسیاری از تماشاچیان توجه نکردند) و همه دست به دست هم دادند و گلرو را تبدیل کرد به کاراکتری که بتدریح در او پدید امد
درود بر شما انتهای داستان بسیار سر هم بندی و بی مایه تمام شد. احتمالا هنرپیشگان اصلی قرارداد بازی در سریالهای دیگری را داشتند. نحوه ی تفکری که سناریست ها به طور کل تلاش کردند به تماشاچی القا کنند بسیار سطحی بود. مثلا غنچه انواع دسیسه چینی و رفتارهای بد و اسیب زننده را با نهایت خودخواهی در مورد افراد مختلف مثلا چیجک وبسیار در مورد گلرو و تانر و محبوبه انجام داد و در انتها مسعوده فقط با گفتن اینکه او غنچه است دیگر رفتارهای بسیار بد و اسیب زننده او را به راحتی مورد اغماض و چشم پوشی و بخشش قرار می دهد. امید از روی اینکه به غرورش برخورده بود علیرغم تفاوت سنی بسیارش با گلرو و علیرغم اینکه یک پزشک متخصص بود حال غیر عادی گلرو را که به خاطر شوک مرگ پدرش ( که بسیار به او دلبسته بود ) بر اثر دسیسه چینی مادر امید با گلفام پیدا کرده بود را نه تنها به هیچ وجه درک و کمکش نکرد بلکه به صورتی نفرت انگیز برای انتقام گیری از او به نوعی از گلرو سو ء استفاده جنسی و بعد به طرز تحقیر امیزی او را ترک کرد. ..... بعد باز هم علیرغم پزشک بودنش وقتیکه فهمید گلرو در ان شب کذایی از او حامله شده برای ارضا نمودن حس خودخواهیش انقدر با گلفام توطیه چینی کرد تا گلرو را دچار اضظراب پشت اضطراب کرد تا جاییکه وقتیکه گلرو گفتگوی گلفام در مورد تست دی ان ا را شنید طبیعتا تصور کرد در مورد او و بچه اش تست داده اند. و بعد حالا که خودش تصمیم گرفته بود دوباره می خواهد با گلرو باشد باز هم تغییرات و فشار روانی که گلرو متحمل می شد را درک نمی کرد و انتظار داشت گلرو همانطور مثل سابق مانده باشد و ..... گلرو از کودکی گلفام را فقط تحسین می کرد و رل مدل خودش قرار داده بود و اینکه کودکان برای خودشان رل مدل داشته باشند بسیار عادی است. گلفام دایما از روی حسادت به گلرو برای اینکه انور سپاهی او را به مدرسه فرستاده بود حسادت داشت. او را که تحصیلکرده بود خدمتکار خود کرد. و از روی حسادت طرح گلرو را دزدید و به نام خودش بیرون داد. بدتر از همه الیرغم نقشی که در ایحاد مرگ پدر گلرو بازی کرده بود پس از مرگ آقا صالح در حلوی گلرو مرده پدرش را توهین وتخقیر کرد گلرو خبر نداشت که گلفام خواهر ناتنی اوست. اما گلفام خیلی زودتر خبردار شد و هنوز بهم عد از اینکه این موضوع را می دانست در صدد تحقیر و جلوگیری از پیشرفت کاری گلرو را کرد. مت را که مانکن گلرو بود قاپ زد تا کار گلرو لنگ بماند ( و مت هم که فقط فکر منافع خودش بود علیرغم کمکهای سابق گلرو به او و بخشیدنش ازادم ربایی گلرو و اسیبهایی که به اوزد) او را رها کرد تا با گلفام کار کند. تیبت هم که مانند گلفام شخصی خودشیفته و عاشق گلفام شده بود اهمیتی به این نداد که به گلرو کمک کند و مت را به عنوان مانکن طرح هایش برگرداند تا ضربه ای به کارش نخورد. باز دوباره گلفام بنا به دعوت ضمنی تیبت در جشن فشن که به حق برای گلرو بود شرکت کرد و او را مورد تحقیر قرار داد. و بسیاری نکات دیگر که ظاهرا بسیاری از تماشاچیان توجه نکردند و همه دست به دست هم دادند و گلرو را تبدیل کرد به کاراکتری که بتدریح در او پدید امد
انتهای داستان بسیار سر هم بندی و بی مایه تمام شد. احتمالا هنرپیشگان اصلی قرارداد بازی در سریالهای دیگری را داشتند. نحوه ی تفکری که سناریست ها به طور کل تلاش کردند به تماشاچی القا کنند بسیار سطحی بود. مثلا غنچه انواع دسیسه چینی و رفتارهای بد و اسیب زننده را با نهایت خودخواهی در مورد افراد مختلف مثلا چیجک وبسیار در مورد گلرو و تانر و محبوبه انجام داد و در انتها مسعوده فقط با گفتن اینکه او غنچه است دیگر رفتارهای بسیار بد و اسیب زننده او را به راحتی مورد اغماض و چشم پوشی و بخشش قرار می دهد. امید از روی اینکه به غرورش برخورده بود علیرغم تفاوت سنی بسیارش با گلرو و علیرغم اینکه یک پزشک متخصص بود حال غیر عادی گلرو را که به خاطر شوک مرگ پدرش ( که بسیار به او دلبسته بود ) بر اثر دسیسه چینی مادر امید با گلفام پیدا کرده بود را نه تنها به هیچ وجه درک و کمکش نکرد بلکه به صورتی نفرت انگیز برای انتقام گیری از او به نوعی از گلرو سو ء استفاده جنسی و بعد به طرز تحقیر امیزی او را ترک کرد. ..... بعد باز هم علیرغم پزشک بودنش وقتیکه فهمید گلرو در ان شب کذایی از او حامله شده برای ارضا نمودن حس خودخواهیش انقدر با گلفام توطیه چینی کرد تا گلرو را دچار اضظراب پشت اضطراب کرد تا جاییکه وقتیکه گلرو گفتگوی گلفام در مورد تست دی ان ا را شنید طبیعتا تصور کرد در مورد او و بچه اش تست داده اند. و بعد حالا که خودش تصمیم گرفته بود دوباره می خواهد با گلرو باشد باز هم تغییرات و فشار روانی که گلرو متحمل می شد را درک نمی کرد و انتظار داشت گلرو همانطور مثل سابق مانده باشد و ..... گلرو از کودکی گلفام را فقط تحسین می کرد و رل مدل خودش قرار داده بود و اینکه کودکان برای خودشان رل مدل داشته باشند بسیار عادی است. گلفام دایما از روی حسادت به گلرو برای اینکه انور سپاهی او را به مدرسه فرستاده بود حسادت داشت. او را که تحصیلکرده بود خدمتکار خود کرد. و از روی حسادت طرح گلرو را دزدید و به نام خودش بیرون داد. بدتر از همه علیرغم نقشی که در ایحاد مرگ پدر گلرو بازی کرده بود پس از مرگ آقا صالح در حلوی گلرو مرده پدرش را توهین وتخقیر کرد گلرو خبر نداشت که گلفام خواهر ناتنی اوست. اما گلفام خیلی زودتر خبردار شد و هنوز بعد از اینکه این موضوع را می دانست دست از تحقیر و جلوگیری از پیشرفت کاری گلرو بر نداشت. مت را که مانکن گلرو بود قاپ زد تا کار گلرو لنگ بماند ( و مت هم که فقط به فکر منافع خودش بود علیرغم کمکهای سابق گلرو به او و بخشیدنش ازادم ربایی گلرو و اسیبهایی که به اوزد) او را رها کرد تا با گلفام کار کند. تیبت هم که مانند گلفام شخصی خودشیفته بود و عاشق گلفام شده بود اهمیتی به این نداد که به گلرو کمک کند و مت را به عنوان مانکن طرح های او برگرداند تا ضربه ای به کارش نخورد. باز دوباره گلفام بنا به دعوت ضمنی تیبت در جشن فشن که به حق برای گلرو بود شرکت کرد و او را مورد تحقیر قرار داد. و بسیاری نکات دیگر (که ظاهرا بسیاری از تماشاچیان توجه نکردند) و همه دست به دست هم دادند و گلرو را تبدیل کرد به کاراکتری که بتدریح در او پدید امد
درود بر شما انتهای داستان بسیار سر هم بندی و بی مایه تمام شد. احتمالا هنرپیشگان اصلی قرارداد بازی در سریالهای دیگری را داشتند. نحوه ی تفکری که سناریست ها به طور کل تلاش کردند به تماشاچی القا کنند بسیار سطحی بود. مثلا غنچه انواع دسیسه چینی و رفتارهای بد و اسیب زننده را با نهایت خودخواهی در مورد افراد مختلف مثلا چیجک وبسیار در مورد گلرو و تانر و محبوبه انجام داد و در انتها مسعوده فقط با گفتن اینکه او غنچه است دیگر رفتارهای بسیار بد و اسیب زننده او را به راحتی مورد اغماض و چشم پوشی و بخشش قرار می دهد. امید از روی اینکه به غرورش برخورده بود علیرغم تفاوت سنی بسیارش با گلرو و علیرغم اینکه یک پزشک متخصص بود حال غیر عادی گلرو را که به خاطر شوک مرگ پدرش ( که بسیار به او دلبسته بود ) بر اثر دسیسه چینی مادر امید با گلفام پیدا کرده بود را نه تنها به هیچ وجه درک و کمکش نکرد بلکه به صورتی نفرت انگیز برای انتقام گیری از او به نوعی از گلرو سو ء استفاده جنسی و بعد به طرز تحقیر امیزی او را ترک کرد. ..... بعد باز هم علیرغم پزشک بودنش وقتیکه فهمید گلرو در ان شب کذایی از او حامله شده برای ارضا نمودن حس خودخواهیش انقدر با گلفام توطیه چینی کرد تا گلرو را دچار اضظراب پشت اضطراب کرد تا جاییکه وقتیکه گلرو گفتگوی گلفام در مورد تست دی ان ا را شنید طبیعتا تصور کرد در مورد او و بچه اش تست داده اند. و بعد حالا که خودش تصمیم گرفته بود دوباره می خواهد با گلرو باشد باز هم تغییرات و فشار روانی که گلرو متحمل می شد را درک نمی کرد و انتظار داشت گلرو همانطور مثل سابق مانده باشد و ..... گلرو از کودکی گلفام را فقط تحسین می کرد و رل مدل خودش قرار داده بود و اینکه کودکان برای خودشان رل مدل داشته باشند بسیار عادی است. گلفام دایما از روی حسادت به گلرو برای اینکه انور سپاهی او را به مدرسه فرستاده بود حسادت داشت. او را که تحصیلکرده بود خدمتکار خود کرد. و از روی حسادت طرح گلرو را دزدید و به نام خودش بیرون داد. بدتر از همه الیرغم نقشی که در ایحاد مرگ پدر گلرو بازی کرده بود پس از مرگ آقا صالح در حلوی گلرو مرده پدرش را توهین وتخقیر کرد گلرو خبر نداشت که گلفام خواهر ناتنی اوست. اما گلفام خیلی زودتر خبردار شد و هنوز بهم عد از اینکه این موضوع را می دانست در صدد تحقیر و جلوگیری از پیشرفت کاری گلرو را کرد. مت را که مانکن گلرو بود قاپ زد تا کار گلرو لنگ بماند ( و مت هم که فقط فکر منافع خودش بود علیرغم کمکهای سابق گلرو به او و بخشیدنش ازادم ربایی گلرو و اسیبهایی که به اوزد) او را رها کرد تا با گلفام کار کند. تیبت هم که مانند گلفام شخصی خودشیفته و عاشق گلفام شده بود اهمیتی به این نداد که به گلرو کمک کند و مت را به عنوان مانکن طرح هایش برگرداند تا ضربه ای به کارش نخورد. باز دوباره گلفام بنا به دعوت ضمنی تیبت در جشن فشن که به حق برای گلرو بود شرکت کرد و او را مورد تحقیر قرار داد. و بسیاری نکات دیگر که ظاهرا بسیاری از تماشاچیان توجه نکردند و همه دست به دست هم دادند و گلرو را تبدیل کرد به کاراکتری که بتدریح در او پدید امد
درود بر شما نتهای داستان بسیار سر هم بندی و بی مایه تمام شد. احتمالا هنرپیشگان اصلی قرارداد بازی در سریالهای دیگری را داشتند. نحوه ی تفکری که سناریست ها به طور کل تلاش کردند به تماشاچی القا کنند بسیار سطحی بود. مثلا غنچه انواع دسیسه چینی و رفتارهای بد و اسیب زننده را با نهایت خودخواهی در مورد افراد مختلف مثلا چیجک وبسیار در مورد گلرو و تانر و محبوبه انجام داد و در انتها مسعوده فقط با گفتن اینکه او غنچه است دیگر رفتارهای بسیار بد و اسیب زننده او را به راحتی مورد اغماض و چشم پوشی و بخشش قرار می دهد. امید از روی اینکه به غرورش برخورده بود علیرغم تفاوت سنی بسیارش با گلرو و علیرغم اینکه یک پزشک متخصص بود حال غیر عادی گلرو را که به خاطر شوک مرگ پدرش ( که بسیار به او دلبسته بود ) بر اثر دسیسه چینی مادر امید با گلفام پیدا کرده بود را نه تنها به هیچ وجه درک و کمکش نکرد بلکه به صورتی نفرت انگیز برای انتقام گیری از او به نوعی از گلرو سو ء استفاده جنسی و بعد به طرز تحقیر امیزی او را ترک کرد. ..... بعد باز هم علیرغم پزشک بودنش وقتیکه فهمید گلرو در ان شب کذایی از او حامله شده برای ارضا نمودن حس خودخواهیش انقدر با گلفام توطیه چینی کرد تا گلرو را دچار اضظراب پشت اضطراب کرد تا جاییکه وقتیکه گلرو گفتگوی گلفام در مورد تست دی ان ا را شنید طبیعتا تصور کرد در مورد او و بچه اش تست داده اند. و بعد حالا که خودش تصمیم گرفته بود دوباره می خواهد با گلرو باشد باز هم تغییرات و فشار روانی که گلرو متحمل می شد را درک نمی کرد و انتظار داشت گلرو همانطور مثل سابق مانده باشد و ..... گلرو از کودکی گلفام را فقط تحسین می کرد و رل مدل خودش قرار داده بود و اینکه کودکان برای خودشان رل مدل داشته باشند بسیار عادی است. گلفام دایما از روی حسادت به گلرو برای اینکه انور سپاهی او را به مدرسه فرستاده بود حسادت داشت. او را که تحصیلکرده بود خدمتکار خود کرد. و از روی حسادت طرح گلرو را دزدید و به نام خودش بیرون داد. بدتر از همه الیرغم نقشی که در ایحاد مرگ پدر گلرو بازی کرده بود پس از مرگ آقا صالح در حلوی گلرو مرده پدرش را توهین وتخقیر کرد گلرو خبر نداشت که گلفام خواهر ناتنی اوست. اما گلفام خیلی زودتر خبردار شد و هنوز بهم عد از اینکه این موضوع را می دانست در صدد تحقیر و جلوگیری از پیشرفت کاری گلرو را کرد. مت را که مانکن گلرو بود قاپ زد تا کار گلرو لنگ بماند ( و مت هم که فقط فکر منافع خودش بود علیرغم کمکهای سابق گلرو به او و بخشیدنش ازادم ربایی گلرو و اسیبهایی که به اوزد) او را رها کرد تا با گلفام کار کند. تیبت هم که مانند گلفام شخصی خودشیفته و عاشق گلفام شده بود اهمیتی به این نداد که به گلرو کمک کند و مت را به عنوان مانکن طرح هایش برگرداند تا ضربه ای به کارش نخورد. باز دوباره گلفام بنا به دعوت ضمنی تیبت در جشن فشن که به حق برای گلرو بود شرکت کرد و او را مورد تحقیر قرار داد. و بسیاری نکات دیگر که ظاهرا بسیاری از تماشاچیان توجه نکردند و همه دست به دست هم دادند و گلرو را تبدیل کرد به کاراکتری که بتدریح در او پدید امد
@@hopebest2718 چرا کل سریال رو تعریف کردی کی حوصله داره آخ، بعدشم من کجا نوشتم که گلفم خوب بوده، ولی این بدرفتاری ها و دسیسه ها همه از عقده گلرو نشأت میگیره، انتقام پدر و ... بهانه ای بود برای خارج کردن عقده هاش، چیچک و مسعود و یا امید و یا تانر چه گناهی کرده بود که گلرو اینجوری اونارو اذیت کرد، این نهایت خریت و عقده ست.
@@robabehahmadi1668 فکر می کنید نقش گلرو چه عقده ای داشت؟ و چرا باید عقده ای می شد؟ دلیلی برای این موضوع نبود زیرا با مهر و محبت پدر و مادر بزرگ شده بود. ! در صورتیکه نقش گلفام از کودکی به دلیل اینکه احساس کرده بود انور سپاهی او را دوست ندارد و جهان را دوست دارد عقده خود کم بینی که منجر به خودشیفتگی می شود پیدا کرده بود که بسیار بی رحم می شوند کما اینکه در 6 -7 سالگی هم با بالش قصد کشتن جهان را کرده بود و این کاری نیست که هر کودکی مرتکب بشود و احتمالا این خصیصه تا حدی هم از خالده به او به ارث رسیده و تقویت شده بود..
این چه سریالی بود؟!؟! چه درس عبرتی به ما داد.... برای رسیدن به آرزوهات خواهرت را بفروش؟!؟!؟! برای رسیدن به آرزوهات عشقت را نادیده بگیر؟!؟! برای رسیدن به آرزوهات خواهران را پایمال کن؟! برای رسیدن به آرزوهات هیچ دوستی برات احمیت نداره..... تنهای تنها موندی گلرو سپاهی... نه عشقی... نه فامیلی... نه دوستی.... این بود درس عبرت از این سریال......
انتهای داستان بسیار سر هم بندی و بی مایه تمام شد. احتمالا هنرپیشگان اصلی قرارداد بازی در سریالهای دیگری را داشتند. نحوه ی تفکری که سناریست ها به طور کل تلاش کردند به تماشاچی القا کنند بسیار سطحی بود. مثلا غنچه انواع دسیسه چینی و رفتارهای بد و اسیب زننده را با نهایت خودخواهی در مورد افراد مختلف مثلا چیجک وبسیار در مورد گلرو و تانر و محبوبه انجام داد و در انتها مسعوده فقط با گفتن اینکه او غنچه است دیگر رفتارهای بسیار بد و اسیب زننده او را به راحتی مورد اغماض و چشم پوشی و بخشش قرار می دهد. امید از روی اینکه به غرورش برخورده بود علیرغم تفاوت سنی بسیارش با گلرو و علیرغم اینکه یک پزشک متخصص بود حال غیر عادی گلرو را که به خاطر شوک مرگ پدرش ( که بسیار به او دلبسته بود ) بر اثر دسیسه چینی مادر امید با گلفام پیدا کرده بود را نه تنها به هیچ وجه درک و کمکش نکرد بلکه به صورتی نفرت انگیز برای انتقام گیری از او به نوعی از گلرو سو ء استفاده جنسی و بعد به طرز تحقیر امیزی او را ترک کرد. ..... بعد باز هم علیرغم پزشک بودنش وقتیکه فهمید گلرو در ان شب کذایی از او حامله شده برای ارضا نمودن حس خودخواهیش انقدر با گلفام توطیه چینی کرد تا گلرو را دچار اضظراب پشت اضطراب کرد تا جاییکه وقتیکه گلرو گفتگوی گلفام در مورد تست دی ان ا را شنید طبیعتا تصور کرد در مورد او و بچه اش تست داده اند. و بعد حالا که خودش تصمیم گرفته بود دوباره می خواهد با گلرو باشد باز هم تغییرات و فشار روانی که گلرو متحمل می شد را درک نمی کرد و انتظار داشت گلرو همانطور مثل سابق مانده باشد و ..... گلرو از کودکی گلفام را فقط تحسین می کرد و رل مدل خودش قرار داده بود و اینکه کودکان برای خودشان رل مدل داشته باشند بسیار عادی است. گلفام دایما از روی حسادت به گلرو برای اینکه انور سپاهی او را به مدرسه فرستاده بود حسادت داشت. او را که تحصیلکرده بود خدمتکار خود کرد. و از روی حسادت طرح گلرو را دزدید و به نام خودش بیرون داد. بدتر از همه علیرغم نقشی که در ایحاد مرگ پدر گلرو بازی کرده بود پس از مرگ آقا صالح در حلوی گلرو مرده پدرش را توهین وتخقیر کرد گلرو خبر نداشت که گلفام خواهر ناتنی اوست. اما گلفام خیلی زودتر خبردار شد و هنوز بعد از اینکه این موضوع را می دانست دست از تحقیر و جلوگیری از پیشرفت کاری گلرو بر نداشت. مت را که مانکن گلرو بود قاپ زد تا کار گلرو لنگ بماند ( و مت هم که فقط به فکر منافع خودش بود علیرغم کمکهای سابق گلرو به او و بخشیدنش ازادم ربایی گلرو و اسیبهایی که به اوزد) او را رها کرد تا با گلفام کار کند. تیبت هم که مانند گلفام شخصی خودشیفته بود و عاشق گلفام شده بود اهمیتی به این نداد که به گلرو کمک کند و مت را به عنوان مانکن طرح های او برگرداند تا ضربه ای به کارش نخورد. باز دوباره گلفام بنا به دعوت ضمنی تیبت در جشن فشن که به حق برای گلرو بود شرکت کرد و او را مورد تحقیر قرار داد. و بسیاری نکات دیگر (که ظاهرا بسیاری از تماشاچیان توجه نکردند) و همه دست به دست هم دادند و گلرو را تبدیل کرد به کاراکتری که بتدریح در او پدید امد
واقعا دیدین میگن دنیا دار مکافاته و زمین گرده این دختر بچه ۸ ساله هم همون حرفی رو زد که گلرو تو ۸ سالگیش گفته بود کفت وقتی بزرگ شدم میخوام سپاهی بشم😮😮😮😮😮
بالاخره گلرو به آرزویش رسید اما همه را از دست غرور وخود خواهی انسان هم چیز را نابود میکند خوب شد که تمام شد تشکر و ممنون از دوستان که درین سریال زحمت زیاد کشیدند واز دوبله فارسی گویندههای عزیز ممنون 🙏🙏💐💐💐
Ee chgadar nafamid shoma be golro jende chi migid joz yk jende to film.nagshe digari dashet nein nadashet.khid shode nafamidid in bar khid shode dame shoresha garm inja khosham omad bhetarin gesmate fulm hamin ja bod ke golro ra biron khardan hamin
درود بر شما انتهای داستان بسیار سر هم بندی و بی مایه تمام شد. احتمالا هنرپیشگان اصلی قرارداد بازی در سریالهای دیگری را داشتند. نحوه ی تفکری که سناریست ها به طور کل تلاش کردند به تماشاچی القا کنند بسیار سطحی بود. مثلا غنچه انواع دسیسه چینی و رفتارهای بد و اسیب زننده را با نهایت خودخواهی در مورد افراد مختلف مثلا چیجک وبسیار در مورد گلرو و تانر و محبوبه انجام داد و در انتها مسعوده فقط با گفتن اینکه او غنچه است دیگر رفتارهای بسیار بد و اسیب زننده او را به راحتی مورد اغماض و چشم پوشی و بخشش قرار می دهد. امید از روی اینکه به غرورش برخورده بود علیرغم تفاوت سنی بسیارش با گلرو و علیرغم اینکه یک پزشک متخصص بود حال غیر عادی گلرو را که به خاطر شوک مرگ پدرش ( که بسیار به او دلبسته بود ) بر اثر دسیسه چینی مادر امید با گلفام پیدا کرده بود را نه تنها به هیچ وجه درک و کمکش نکرد بلکه به صورتی نفرت انگیز برای انتقام گیری از او به نوعی از گلرو سو ء استفاده جنسی و بعد به طرز تحقیر امیزی او را ترک کرد. ..... بعد باز هم علیرغم پزشک بودنش وقتیکه فهمید گلرو در ان شب کذایی از او حامله شده برای ارضا نمودن حس خودخواهیش انقدر با گلفام توطیه چینی کرد تا گلرو را دچار اضظراب پشت اضطراب کرد تا جاییکه وقتیکه گلرو گفتگوی گلفام در مورد تست دی ان ا را شنید طبیعتا تصور کرد در مورد او و بچه اش تست داده اند. و بعد حالا که خودش تصمیم گرفته بود دوباره می خواهد با گلرو باشد باز هم تغییرات و فشار روانی که گلرو متحمل می شد را درک نمی کرد و انتظار داشت گلرو همانطور مثل سابق مانده باشد و ..... گلرو از کودکی گلفام را فقط تحسین می کرد و رل مدل خودش قرار داده بود و اینکه کودکان برای خودشان رل مدل داشته باشند بسیار عادی است. گلفام دایما از روی حسادت به گلرو برای اینکه انور سپاهی او را به مدرسه فرستاده بود حسادت داشت. او را که تحصیلکرده بود خدمتکار خود کرد. و از روی حسادت طرح گلرو را دزدید و به نام خودش بیرون داد. بدتر از همه الیرغم نقشی که در ایحاد مرگ پدر گلرو بازی کرده بود پس از مرگ آقا صالح در حلوی گلرو مرده پدرش را توهین وتخقیر کرد گلرو خبر نداشت که گلفام خواهر ناتنی اوست. اما گلفام خیلی زودتر خبردار شد و هنوز بهم عد از اینکه این موضوع را می دانست در صدد تحقیر و جلوگیری از پیشرفت کاری گلرو را کرد. مت را که مانکن گلرو بود قاپ زد تا کار گلرو لنگ بماند ( و مت هم که فقط فکر منافع خودش بود علیرغم کمکهای سابق گلرو به او و بخشیدنش ازادم ربایی گلرو و اسیبهایی که به اوزد) او را رها کرد تا با گلفام کار کند. تیبت هم که مانند گلفام شخصی خودشیفته و عاشق گلفام شده بود اهمیتی به این نداد که به گلرو کمک کند و مت را به عنوان مانکن طرح هایش برگرداند تا ضربه ای به کارش نخورد. باز دوباره گلفام بنا به دعوت ضمنی تیبت در جشن فشن که به حق برای گلرو بود شرکت کرد و او را مورد تحقیر قرار داد. و بسیاری نکات دیگر که ظاهرا بسیاری از تماشاچیان توجه نکردند و همه دست به دست هم دادند و گلرو را تبدیل کرد به کاراکتری که بتدریح در او پدید امد
درود بر شما انتهای داستان بسیار سر هم بندی و بی مایه تمام شد. احتمالا هنرپیشگان اصلی قرارداد بازی در سریالهای دیگری را داشتند. نحوه ی تفکری که سناریست ها به طور کل تلاش کردند به تماشاچی القا کنند بسیار سطحی بود. مثلا غنچه انواع دسیسه چینی و رفتارهای بد و اسیب زننده را با نهایت خودخواهی در مورد افراد مختلف مثلا چیجک وبسیار در مورد گلرو و تانر و محبوبه انجام داد و در انتها مسعوده فقط با گفتن اینکه او غنچه است دیگر رفتارهای بسیار بد و اسیب زننده او را به راحتی مورد اغماض و چشم پوشی و بخشش قرار می دهد. امید از روی اینکه به غرورش برخورده بود علیرغم تفاوت سنی بسیارش با گلرو و علیرغم اینکه یک پزشک متخصص بود حال غیر عادی گلرو را که به خاطر شوک مرگ پدرش ( که بسیار به او دلبسته بود ) بر اثر دسیسه چینی مادر امید با گلفام پیدا کرده بود را نه تنها به هیچ وجه درک و کمکش نکرد بلکه به صورتی نفرت انگیز برای انتقام گیری از او به نوعی از گلرو سو ء استفاده جنسی و بعد به طرز تحقیر امیزی او را ترک کرد. ..... بعد باز هم علیرغم پزشک بودنش وقتیکه فهمید گلرو در ان شب کذایی از او حامله شده برای ارضا نمودن حس خودخواهیش انقدر با گلفام توطیه چینی کرد تا گلرو را دچار اضظراب پشت اضطراب کرد تا جاییکه وقتیکه گلرو گفتگوی گلفام در مورد تست دی ان ا را شنید طبیعتا تصور کرد در مورد او و بچه اش تست داده اند. و بعد حالا که خودش تصمیم گرفته بود دوباره می خواهد با گلرو باشد باز هم تغییرات و فشار روانی که گلرو متحمل می شد را درک نمی کرد و انتظار داشت گلرو همانطور مثل سابق مانده باشد و ..... گلرو از کودکی گلفام را فقط تحسین می کرد و رل مدل خودش قرار داده بود و اینکه کودکان برای خودشان رل مدل داشته باشند بسیار عادی است. گلفام دایما از روی حسادت به گلرو برای اینکه انور سپاهی او را به مدرسه فرستاده بود حسادت داشت. او را که تحصیلکرده بود خدمتکار خود کرد. و از روی حسادت طرح گلرو را دزدید و به نام خودش بیرون داد. بدتر از همه الیرغم نقشی که در ایحاد مرگ پدر گلرو بازی کرده بود پس از مرگ آقا صالح در حلوی گلرو مرده پدرش را توهین وتخقیر کرد گلرو خبر نداشت که گلفام خواهر ناتنی اوست. اما گلفام خیلی زودتر خبردار شد و هنوز بهم عد از اینکه این موضوع را می دانست در صدد تحقیر و جلوگیری از پیشرفت کاری گلرو را کرد. مت را که مانکن گلرو بود قاپ زد تا کار گلرو لنگ بماند ( و مت هم که فقط فکر منافع خودش بود علیرغم کمکهای سابق گلرو به او و بخشیدنش ازادم ربایی گلرو و اسیبهایی که به اوزد) او را رها کرد تا با گلفام کار کند. تیبت هم که مانند گلفام شخصی خودشیفته و عاشق گلفام شده بود اهمیتی به این نداد که به گلرو کمک کند و مت را به عنوان مانکن طرح هایش برگرداند تا ضربه ای به کارش نخورد. باز دوباره گلفام بنا به دعوت ضمنی تیبت در جشن فشن که به حق برای گلرو بود شرکت کرد و او را مورد تحقیر قرار داد. و بسیاری نکات دیگر که ظاهرا بسیاری از تماشاچیان توجه نکردند و همه دست به دست هم دادند و گلرو را تبدیل کرد به کاراکتری که بتدریح در او پدید امد
@@samiravafadar295 درود بر شما. نه گلفام برای من جکی می فرستد و نه گلفام. این فقط یک سریال است برای به نوعی سرگرم شدن و پول بازی کردن نقش ها هم در جیب هنرپیشگان می رود نه در جیب شما یا من. بنابراین بهتر است مسایل را شخصی نکنید. پایدار و شاد باشید
انتهای داستان بسیار سر هم بندی و بی مایه تمام شد. احتمالا هنرپیشگان اصلی قرارداد بازی در سریالهای دیگری را داشتند. نحوه ی تفکری که سناریست ها به طور کل تلاش کردند به تماشاچی القا کنند بسیار سطحی بود. مثلا غنچه انواع دسیسه چینی و رفتارهای بد و اسیب زننده را با نهایت خودخواهی در مورد افراد مختلف مثلا چیجک وبسیار در مورد گلرو و تانر و محبوبه انجام داد و در انتها مسعوده فقط با گفتن اینکه او غنچه است دیگر رفتارهای بسیار بد و اسیب زننده او را به راحتی مورد اغماض و چشم پوشی و بخشش قرار می دهد. امید از روی اینکه به غرورش برخورده بود علیرغم تفاوت سنی بسیارش با گلرو و علیرغم اینکه یک پزشک متخصص بود حال غیر عادی گلرو را که به خاطر شوک مرگ پدرش ( که بسیار به او دلبسته بود ) بر اثر دسیسه چینی مادر امید با گلفام پیدا کرده بود را نه تنها به هیچ وجه درک و کمکش نکرد بلکه به صورتی نفرت انگیز برای انتقام گیری از او به نوعی از گلرو سو ء استفاده جنسی و بعد به طرز تحقیر امیزی او را ترک کرد. ..... بعد باز هم علیرغم پزشک بودنش وقتیکه فهمید گلرو در ان شب کذایی از او حامله شده برای ارضا نمودن حس خودخواهیش انقدر با گلفام توطیه چینی کرد تا گلرو را دچار اضظراب پشت اضطراب کرد تا جاییکه وقتیکه گلرو گفتگوی گلفام در مورد تست دی ان ا را شنید طبیعتا تصور کرد در مورد او و بچه اش تست داده اند. و بعد حالا که خودش تصمیم گرفته بود دوباره می خواهد با گلرو باشد باز هم تغییرات و فشار روانی که گلرو متحمل می شد را درک نمی کرد و انتظار داشت گلرو همانطور مثل سابق مانده باشد و ..... گلرو از کودکی گلفام را فقط تحسین می کرد و رل مدل خودش قرار داده بود و اینکه کودکان برای خودشان رل مدل داشته باشند بسیار عادی است. گلفام دایما از روی حسادت به گلرو برای اینکه انور سپاهی او را به مدرسه فرستاده بود حسادت داشت. او را که تحصیلکرده بود خدمتکار خود کرد. و از روی حسادت طرح گلرو را دزدید و به نام خودش بیرون داد. بدتر از همه علیرغم نقشی که در ایحاد مرگ پدر گلرو بازی کرده بود پس از مرگ آقا صالح در حلوی گلرو مرده پدرش را توهین وتخقیر کرد گلرو خبر نداشت که گلفام خواهر ناتنی اوست. اما گلفام خیلی زودتر خبردار شد و هنوز بعد از اینکه این موضوع را می دانست دست از تحقیر و جلوگیری از پیشرفت کاری گلرو بر نداشت. مت را که مانکن گلرو بود قاپ زد تا کار گلرو لنگ بماند ( و مت هم که فقط به فکر منافع خودش بود علیرغم کمکهای سابق گلرو به او و بخشیدنش ازادم ربایی گلرو و اسیبهایی که به اوزد) او را رها کرد تا با گلفام کار کند. تیبت هم که مانند گلفام شخصی خودشیفته بود و عاشق گلفام شده بود اهمیتی به این نداد که به گلرو کمک کند و مت را به عنوان مانکن طرح های او برگرداند تا ضربه ای به کارش نخورد. باز دوباره گلفام بنا به دعوت ضمنی تیبت در جشن فشن که به حق برای گلرو بود شرکت کرد و او را مورد تحقیر قرار داد. و بسیاری نکات دیگر (که ظاهرا بسیاری از تماشاچیان توجه نکردند) و همه دست به دست هم دادند و گلرو را تبدیل کرد به کاراکتری که بتدریح در او پدید امد
واقعا تحلیل درستی از این سریال کردی من هم از گلفام و امید اصلا خوشم نمیامد هر دو نفراز کلرو بزرگتر بودند ولی بر ضد او دسیسه چینی میکردند و خوشحال شدم در آخر گلرو امید رو رد کرد در ضمن او به خاطر brand گلرو سپاهی نمی توانست با کسی ازدواج کند و همین باعث شد دست رد به سینه امید بزند
La verdad ,las novelas turcas nunca tienen un final feliz ya no me estan gustando de los actores ni hablar ellos trabajan muy bien pero el que escribe las novelas en que mundo viviran horrible
انتهای داستان بسیار سر هم بندی و بی مایه تمام شد. احتمالا هنرپیشگان اصلی قرارداد بازی در سریالهای دیگری را داشتند. نحوه ی تفکری که سناریست ها به طور کل تلاش کردند به تماشاچی القا کنند بسیار سطحی بود. مثلا غنچه انواع دسیسه چینی و رفتارهای بد و اسیب زننده را با نهایت خودخواهی در مورد افراد مختلف مثلا چیجک وبسیار در مورد گلرو و تانر و محبوبه انجام داد و در انتها مسعوده فقط با گفتن اینکه او غنچه است دیگر رفتارهای بسیار بد و اسیب زننده او را به راحتی مورد اغماض و چشم پوشی و بخشش قرار می دهد. امید از روی اینکه به غرورش برخورده بود علیرغم تفاوت سنی بسیارش با گلرو و علیرغم اینکه یک پزشک متخصص بود حال غیر عادی گلرو را که به خاطر شوک مرگ پدرش ( که بسیار به او دلبسته بود ) بر اثر دسیسه چینی مادر امید با گلفام پیدا کرده بود را نه تنها به هیچ وجه درک و کمکش نکرد بلکه به صورتی نفرت انگیز برای انتقام گیری از او به نوعی از گلرو سو ء استفاده جنسی و بعد به طرز تحقیر امیزی او را ترک کرد. ..... بعد باز هم علیرغم پزشک بودنش وقتیکه فهمید گلرو در ان شب کذایی از او حامله شده برای ارضا نمودن حس خودخواهیش انقدر با گلفام توطیه چینی کرد تا گلرو را دچار اضظراب پشت اضطراب کرد تا جاییکه وقتیکه گلرو گفتگوی گلفام در مورد تست دی ان ا را شنید طبیعتا تصور کرد در مورد او و بچه اش تست داده اند. و بعد حالا که خودش تصمیم گرفته بود دوباره می خواهد با گلرو باشد باز هم تغییرات و فشار روانی که گلرو متحمل می شد را درک نمی کرد و انتظار داشت گلرو همانطور مثل سابق مانده باشد و ..... گلرو از کودکی گلفام را فقط تحسین می کرد و رل مدل خودش قرار داده بود و اینکه کودکان برای خودشان رل مدل داشته باشند بسیار عادی است. گلفام دایما از روی حسادت به گلرو برای اینکه انور سپاهی او را به مدرسه فرستاده بود حسادت داشت. او را که تحصیلکرده بود خدمتکار خود کرد. و از روی حسادت طرح گلرو را دزدید و به نام خودش بیرون داد. بدتر از همه علیرغم نقشی که در ایحاد مرگ پدر گلرو بازی کرده بود پس از مرگ آقا صالح در حلوی گلرو مرده پدرش را توهین وتخقیر کرد گلرو خبر نداشت که گلفام خواهر ناتنی اوست. اما گلفام خیلی زودتر خبردار شد و هنوز بعد از اینکه این موضوع را می دانست دست از تحقیر و جلوگیری از پیشرفت کاری گلرو بر نداشت. مت را که مانکن گلرو بود قاپ زد تا کار گلرو لنگ بماند ( و مت هم که فقط به فکر منافع خودش بود علیرغم کمکهای سابق گلرو به او و بخشیدنش ازادم ربایی گلرو و اسیبهایی که به اوزد) او را رها کرد تا با گلفام کار کند. تیبت هم که مانند گلفام شخصی خودشیفته بود و عاشق گلفام شده بود اهمیتی به این نداد که به گلرو کمک کند و مت را به عنوان مانکن طرح های او برگرداند تا ضربه ای به کارش نخورد. باز دوباره گلفام بنا به دعوت ضمنی تیبت در جشن فشن که به حق برای گلرو بود شرکت کرد و او را مورد تحقیر قرار داد. و بسیاری نکات دیگر (که ظاهرا بسیاری از تماشاچیان توجه نکردند) و همه دست به دست هم دادند و گلرو را تبدیل کرد به کاراکتری که بتدریح در او پدید امد
@@hopebest2718 فکر کنم کارای گلرو رو ندیدی فقط زوم شدی روی گلفام بیخیال تو تبرئه کن و متتظر ادمی مثل گلرو تو زندگیت باش بفهمی کی محق هست وکی حسود هست .فیلم تمام شد بیخیال من شو 😐🤣
@@samiravafadar295 درود بر شما. نه گلفام برای من جکی می فرستد و نه گلفام. این فقط یک سریال است برای به نوعی سرگرم شدن و پول بازی کردن نقش ها هم در جیب هنرپیشگان می رود نه در جیب شما یا من. بنابراین بهتر است مسایل را شخصی نکنید. پایدار و شاد باشید
😢😢 داستان زنده گیم همچو همین است اما مه نمیمانم زنده گی ساز خود را بزند و من برقصم منم یک گلرو کوچولو ام اما هیچ وقت اجازه نمیتم عشقم وفامیلم ازم جدا شوند وتا آخر پای شأن میمانم هر چطور شود 😭😭😭😭
درود بر شما انتهای داستان بسیار سر هم بندی و بی مایه تمام شد. احتمالا هنرپیشگان اصلی قرارداد بازی در سریالهای دیگری را داشتند. نحوه ی تفکری که سناریست ها به طور کل تلاش کردند به تماشاچی القا کنند بسیار سطحی بود. مثلا غنچه انواع دسیسه چینی و رفتارهای بد و اسیب زننده را با نهایت خودخواهی در مورد افراد مختلف مثلا چیجک وبسیار در مورد گلرو و تانر و محبوبه انجام داد و در انتها مسعوده فقط با گفتن اینکه او غنچه است دیگر رفتارهای بسیار بد و اسیب زننده او را به راحتی مورد اغماض و چشم پوشی و بخشش قرار می دهد. امید از روی اینکه به غرورش برخورده بود علیرغم تفاوت سنی بسیارش با گلرو و علیرغم اینکه یک پزشک متخصص بود حال غیر عادی گلرو را که به خاطر شوک مرگ پدرش ( که بسیار به او دلبسته بود ) بر اثر دسیسه چینی مادر امید با گلفام پیدا کرده بود را نه تنها به هیچ وجه درک و کمکش نکرد بلکه به صورتی نفرت انگیز برای انتقام گیری از او به نوعی از گلرو سو ء استفاده جنسی و بعد به طرز تحقیر امیزی او را ترک کرد. ..... بعد باز هم علیرغم پزشک بودنش وقتیکه فهمید گلرو در ان شب کذایی از او حامله شده برای ارضا نمودن حس خودخواهیش انقدر با گلفام توطیه چینی کرد تا گلرو را دچار اضظراب پشت اضطراب کرد تا جاییکه وقتیکه گلرو گفتگوی گلفام در مورد تست دی ان ا را شنید طبیعتا تصور کرد در مورد او و بچه اش تست داده اند. و بعد حالا که خودش تصمیم گرفته بود دوباره می خواهد با گلرو باشد باز هم تغییرات و فشار روانی که گلرو متحمل می شد را درک نمی کرد و انتظار داشت گلرو همانطور مثل سابق مانده باشد و ..... گلرو از کودکی گلفام را فقط تحسین می کرد و رل مدل خودش قرار داده بود و اینکه کودکان برای خودشان رل مدل داشته باشند بسیار عادی است. گلفام دایما از روی حسادت به گلرو برای اینکه انور سپاهی او را به مدرسه فرستاده بود حسادت داشت. او را که تحصیلکرده بود خدمتکار خود کرد. و از روی حسادت طرح گلرو را دزدید و به نام خودش بیرون داد. بدتر از همه الیرغم نقشی که در ایحاد مرگ پدر گلرو بازی کرده بود پس از مرگ آقا صالح در حلوی گلرو مرده پدرش را توهین وتخقیر کرد گلرو خبر نداشت که گلفام خواهر ناتنی اوست. اما گلفام خیلی زودتر خبردار شد و هنوز بهم عد از اینکه این موضوع را می دانست در صدد تحقیر و جلوگیری از پیشرفت کاری گلرو را کرد. مت را که مانکن گلرو بود قاپ زد تا کار گلرو لنگ بماند ( و مت هم که فقط فکر منافع خودش بود علیرغم کمکهای سابق گلرو به او و بخشیدنش ازادم ربایی گلرو و اسیبهایی که به اوزد) او را رها کرد تا با گلفام کار کند. تیبت هم که مانند گلفام شخصی خودشیفته و عاشق گلفام شده بود اهمیتی به این نداد که به گلرو کمک کند و مت را به عنوان مانکن طرح هایش برگرداند تا ضربه ای به کارش نخورد. باز دوباره گلفام بنا به دعوت ضمنی تیبت در جشن فشن که به حق برای گلرو بود شرکت کرد و او را مورد تحقیر قرار داد. و بسیاری نکات دیگر که ظاهرا بسیاری از تماشاچیان توجه نکردند و همه دست به دست هم دادند و گلرو را تبدیل کرد به کاراکتری که بتدریح در او پدید امد