کدومتون یهو یادش اومد پاشا توی پلنت قبلا گفته بود در جواب سوال کامبیز که پرسیده بود دوست داشتی خواهر داشته باشی یا برادر گفت دوست دارم برادر بزرگتر داشته باشم
نمیدونم میخونی یا نه ، من همون بچه بزرگم ... کسی که آره حسودی میکنه به داداش کوچیکه چون رابطه بیشتری با بابام داره ، خاطره بیشتری باهاش داره . و اینکه نمیدونم طبیعی با دیدن این ولاگت گریه کردم. یا نه ...؟! و بیشتر از همه آره من تک فرزندم ... و داداشم یه خونواده رو تجربه کرده ، سفر رفتن با بابام رو ،بغلش خوابیدن رو و من سالی یک بار باهاش تلفنی حرف میزنم ، و داداشم رو فقط تو مراسم خاکسپاری بابا بزرگم دیدم که چه قدر بزرگ شده بود ... شاید باورت نشه من تا سوم بابا بزرگم اشک نریختم اما با دیدن داداشم انقدر گریه کردم که همه فکر کردن از غمباد بوده ... داداشم نمی‌خواد منو ببینه و نمی‌خواد رابطه‌ای با من داشته باشه و من همیشه فکر میکنم به عنوان یک آدم تک فرزند تنها میمیرم ... هستن ، دارم ، اما نیستن و ندارم ، یه تناقض خیلی عجیب و اذیت کننده است .. من عمه میشم بدون اینکه نه خودم خبر داشته باشم نه برادرزاده ام ، و داداشم دایی میشه بدون اینکه بدونه و یا بچم خبر دار بشه .. ولی من بچهام میگم ، میگم و نمیزارم هیچی هیچوقت بین دستا و دلاشون فاصله بندازه . هرچی بشه هر لحظه پشت هم باشند ... قهوه یخ کرد پاشا ... قهوه یخ کرد چون تو داشتی حرف می‌زدی و من غرق نگاه رنگ سیاه قهوه شدم که اشکای منو نبینی ، بغضمو با هر لبخندت قورت دادم که متوجه نقطه ضعفم نشی .. نه تو ها ... آدمایی که میبینن 🙂 اینجا حرف زدنم خیلی عجیبه .. احتمالا خیلی از کسایی که منو میشناسن اینجا وسط کامنتا دارن حرفامو میخونن ، ولی آره امروز حرف زدم که بگم تو جزو یکی از خوشبخت ترین آدمایی چون داری و از داشتنش داری لذت میبری . ما داریم و تجربه های دراماتیک تلخی رو گذروندیم پس نداریم ... . امیدوارم همیشه همه آدما از تروماهای عذاب آوری که هیچ نقشی در اون نداشتن ولی به جبر تجربه کردن راحت گذر کنن و مثل من و ما توش نمونن و ذوب بشن. ممنونم از اینکه با کامبیز آنقدر خفن برنامه می‌سازید و حال مارو خوب میکنید ، حال دلتون همیشه خوب 🤍🙏🏻
میخوام یه چیزی بهت بگم که شاید دلت اونقدر بزرگ باشه که پذیرای شنیدنش نباشه ولی یه چیزی که تو این فرهنگ به غلط تو گوش مون کردن و خیلیامون داریم ازش میخوریم این وابستگی عاطفی مخصوصا نسبت به پدر و مادره که هرچقدر هم سمی باشن باز یجورایی دنبال روزی هستیم که بابت تموم اشتباه هاتشون پشیمون بشن ولی خیلی وقتا این خیالی بیش نیست و عمر منو تویه دوست من که داره میره.فکر نکن منی دارم بهت راهکار میدم که هیچ درکی از حست ندارم که خودم هم تک فرزندم و هم مادری مشابه پدرت دارم که خودم رهاش کردم و دیگه فرصت ضربه خوردن ازش رو به خودم ندادم.خیلیا خیلی راحت میان قضاوت میکنن ولی نمیفهمن یه فرزند هم باید به چه حدی برسه که پدر و مادر خودشو رها کنه.میخوام بگم از اون پدر و اون برادری که اینجوری کاری کردن که از بهترین سال های عمرت بدون اینکه هیچ گناهی داشته باشی زهر و پر از حسرت بشه بیا بیرون و منو تو تنها هم حق زندگی ونفس کشیدن داریم و نباید از بابتش تا همیشه با نقطه ضعف هایی که هیچ تعلقی به وجودمون ندارن زندگی کنیم.این زخم ها همیشه یه بخشی از وجودت میمونن ولی امیدوارم اونقدر خوش زندگی کنی که فرصت فکر کردن بهشون رو نداشته باشی و یه خاطره خیلی دور بشن.
ما توی خانوادمون چنین چیزی داشتیم. یکی از دایی‌هام و یکی از خاله‌هام از یه پدر دیگه هستن. من کل بچگیم اینو نمی‌دونستم و وقتی مامانم بهم گفت واقعا برگام ریخت. (البته وقتی اینو درباره‌ی تو شنیدم حتی بیشتر برگام ریخت🌚)
اول که چقد صدای بهزاد شبیه صدای پدر بزرگوارتونه.دوم اینکه همچین قضیه ای رو همسرم با برادراش داره.و روابط مثه تو و بابکه😁و رابطه ی اونا با مامان همسرم مثه رابطه ی مامانت با برادراته.منم اولینبار که شنیدم برام جالب بود همسرم فک میکرد خیلی باید برام مهم یا حتی بد بنظر بیاد ولی باحال بود بنظرم.خودمم با دوتا از عموهام این داستان و داریم و از عموهایی که تنی هستن بیشتر دوسشون دارم و هیچ فرقی نداره نگاهمون به هم.
و اینکه من هم یه عمو ناتنی دارم که اتفاقا با هم رفت و آمد هم داریم. من خیلی کوچیک بودم که فهمیدم ناتنی هستن و بازم هیچ فرقی برام نداشت تنی یا ناتنی بودن ایشون. به رحمت خدا رفته الان ولی خب با خانواده اش هم هنوز در رفت و آمدیم❤
پاشا جان این موضوع خیلی عمیقه و بیشتر مربوط به پدرت میشه داشتن برادر ناتنی خب برای خیلی ها غیرقابل باوره و خب بخاطر طرز تفکرات خانواده های ایرانی هم هست ولی میشه راجب این موضوع بهتر گپ زد اما نه تو کامنت های یوتیوب!
