سپاس فراوان برای این تحلیلهای بی نظیرتون و اشنا کردن ما با دیدگاه مولانا. من به اثرات مولانا نخست به خاطر ارزش ادبی اونها، زیبایی چینش واژهها و دوم برای برای رها شدن از خودخواهی نگاه میکنم (به قول فردوسی که در مورد جمشید فرمود: منی کرد آن شاه یزدان شناس...)، به نظرم در دنیای امروز مسیر طریقت، یا اینکه کدوم دیدگاه موثر تر هست، آن جایگاه پرسش برنگیزی را که شاید هزار سال پیش داشتند، را ندارند. اگر کسی معتقد به عرفان باشه، راهش را باید شخصا پیدا کنه، یک راه معین مانند یک فرمول برای همه نمیشه ارائه داد.
درود و خسته نباشید آرش جان.. با اینکه در محضر شعر مولانا تمام قد به تعظیم می ایستم ، اما به گمان من برای رسیدن به یک خود نسبتا کامل نیازی به چیدن اینهمه صغری و کبری نیست و یک وجدان بیدار، خودش ، بهترین راهنما برای رسیدن به قله است. ضمن اینکه از خوانش و تفسیر بی نظیر شما سپاسگزارم. پاینده و تندرست وجاوید بمانید
وسط اشعار همه ش فکر می کنم این داستان واقعیه یه جایی وسط ویدئوی شما که تو ذهنم خیلی به این داستان وصل شده بودم به خودم اومدم و گفتم این داستانه، زاییده ی ذهن نویسنده س و انگار اون تا لحظه به یک خوابی فرو رفته بودم و غرق در داستان شدم. اینم تجربه من بود👌
با درود و سپاس . جناب ارش در وادی طریقت هر تعلیم و اموزه یا شیوهای که باشد و در ان دریافت داشته باشی راهی است . برای همین توضیح و تفسیر میشود انجام داد . اما انتخاب و نیات و روشها متفاوت ، ما به امید شنیدن و فهم بیشتر و گونه دیگر پای سخن شما میشنیم البته عرفان مسئله ای است که تاریخ بدو ان شاید همزمان و یا پس و پیش در قارهای مختلف به وجود امده است چون امری است با جان ما امیخته و به موقع و زمان نیازش دست به عمل میزنیم . عرفان ها به خاطر شاخص بودن با القابی از دین و قبیله و نام گذاری دیگران عرضه میشوند جهت نطم بخشیدن ذهنی است که شما از کی و با چه مسلکی فرمایش میکنید و این فهم شنونده هست که بداند عرفان عین نامش نیست و محتوایش به کار میاید . برای مبتدیانی مانند من ، شما به شکل یک سلف سرویس ادبی هستی که بدون پسند و ذائقه خود انواع خوراک را برای استفاده در دست گذارده اید . چقدر مشتاقم سفرهای شما را ببینم و بفهمم کجا زندگی میکنم و چند و چگونه انرا از زبان بی طرف و قلب پاکت بشنوم . حقیقتا من مدیون شما هستم . به امید خدا توفیق همیاری شاید هم همکاری نصیب من هم بشود . بسیار سپاسگذارم از همه تیم شما و امیدوارم خوب باشید .
داشتم به این فکر می کردم اون طوماری که ما به ذهن خودمون به واسطه ی یه سری تعالیم وارد کردیم چه قدر قابل اعتماده؟!و چند نفر از ما به خودمون این جرئت رو میدیم که اعتقاداتمون رو بازنگری بکنیم؟چه بسا فریب خورده ی یک نقشه مثل نقشه ی وزیر باشیم و خودمون رو بی خود و بی جهت درگیر باورها و اعتقاداتی کرده باشیم که سر همون باور ها به حس خودبرتر بینی و توهمات خودمون دامن زده باشیم،همون توهماتی که باعث میشه مثلا من فکر کنم درمسیر درست و هدایت کامل قرار گرفتم وهرکس مثل من فکر نمیکنه در اشتباهه،واقعا شک کلید رشده🌱
درود و سپاس فراوان. من فکر میکنم دیدگاه من هیچکدام از اینها نیست. کلا من از طریق اکهارت توله به مولانا علاقه مند شدم و برای من هیچ مکتبی یا دیدگاهی صد در صد نیست که تمام ان را چشم و گوش بسته بپذیرم. هنوز همچنان در حال مطالعه هستم و میدانم که هیچ نمیدانم. بنظر من طبیعت ( یا خدا یا حضرت حق) که بی فرم است خود را در هر چه موجود است نشان میدهد و تجربه میکند و ما همه یکی هستیم و در حقیقت هیچگونه جدایی وجود ندارد. ولی این خود یک ایده است که قابل اثبات نیست. در حقیقت نه اولی وجود دارد ونه آخری. همه چیز اوست که بینام است و خود بی شکل و فرم است ولی در اشکال مختلف متجلی میشود. به عبارتی لیلی و مجنون هر دو خود اوست ولی برای مدتی بنظر میاید که اصل خود را فراموش کرده و خودش را با ان فرم همانند میداند. البته که اینها همه ایده هایی هستند که معلمان معنوی از دیرباز تا کنون مطرح کردهاند. و هیچگونه قابل اثبات نیستند.
بسیار ممنون وسپاسگزار از توضیحاتی که واقعا براش زحمت کشیدی واز همه وجودت مایه میزاری عزیز دل همگان (همه دوستان دنبال کننده) هیچ قیدوبندی نباشه بهتره بنظرم که هیچ مطلق جزاونیست ودیدگاه نسبی درمطلق همه اجزا میتونن درنسبیت خودشون اگر به افراطوتفریط نرسن راهگشا باشن. مهمترین اصل تمایل به پرواز است (افسوس که به دوره تاریکی وجهل وخشم باید چهارچشم وشش گوش داشت) واما انچه زیباترازهمه هست چشم دل است که گربازشود خودبگویدت که چون بایدرفت وبرای هرشخص بسان اثرانگشتش متفاوت است ومخرج مشترک تمامی انها دوست داشتن وعشق ورزیدن است حتی به قیمت رنجی که میکشیم. خیلی مخلص وکوچک توارش عزیز وهمه دوستانم هستیم. پایدار وامیدوار باشین وباشیم.
نظر موریس مترلینگ ب دید من نظر جالب تری هست تا مولانا با وجودی ک من مولانا رو خیلی دوستدارم و از اشعارش لذت میبرم اما موریس مترلینگ جالبتر راجع ب خدا صحبت کرده.....
يك جهان سپاس از زحمات و تفسير زيباى تان استاد عزيز 🌹❤️👌🏻 براى من ديدگاه مولانا هميش مجذوب كننده است هر چند پرستيدن بُت مايه اى كفر است ما كافر عشقيم گر اين بت نپرستيم ❤️
برای رسیدن به خدا راه زیاد است و راهی که برای یک فرد در شرایط بخصوص او جواب میدهد، برای فردی دیگر عملکرد نداشته باشد۔ شاید دلیل آن قدرت انتخاب هر شخص است که با باور خود (هر چه که باشد) میتواند خود را به مقصد برساند۔
مسئله همین تضاد بین نگاه جبری گرایانه و نگاه دارای منشاء اثر و اختیار هست داریوش عزیز که به زودی ویدیویی در باب جبر و اختیار رو تقدیم نگاهتون خواهم کرد. مفاهیمش جذابه از دستش ندید. پینوشت: بابت همیاری مستمر شما سپاسگزارم 🌹
Very true in fact Islam was so much a part of his life that when his dear Shams sent him to go get wine he didn't wanna do it, he didn't even want to be seen near the place where they sold wine But the Islam that they knew so close to the time of the prophet was as different to today's Islam as gnosticism is to Christianity today!