با بعضی از انیمه های میازاکی ارتباط برقرار نمیکنم. پسر و مرغ ماهیخوار قلعه متحرک هاول Tales from earhsea نکته مشترک این انیمه ها اینه که اونقدر تخیلی شدهن که حتی رفتار کاراکترها هم منطقی نیست و با واقعیتی که توی زندگی میبینیم فرق داره. نمیتونیم درک کنیم چرا شخصیت این رفتارو کرد. هیچ وقت نمیتونم خودمو جای اون شخصیتا بذارم. اما برعکس عاشق این انیمه هاشم همسایه من توتورو Spirited away Whisper of heart From on up poppy hill
دنیای میازاکی برای من از قلعه ی متحرک هاول شروع شد که واقعا حاضرم حافظمو پاک کنم و از اول تجربش کنم و فکر میکنم حسم به تمام فیلماش همینه دقیقا ولی قعله ی متحرک هاول یه حس نوستالژی ی کودکانه ی دیگه ایی برام داره واقعا :)
دوس داشتم. اما نه آنچنان زیاد. رونده داستان خیلی فراز و نشیب نداشت. بیشتر رو یه خط بود. یا حداقل من بیینده همچین حسی داشتم. انیمه خیلی ارتباطه نزدیک و عمیقی بین شخصیت پسربچه با مادرخوندش نشونمون نداد. اما با این حال پسر بچه تمام تلاشش رو میکرد که اون رو از دنیای دیگه پیدا کنه. دلیلش چی بود؟
والا من که هیچی ازش نفهمیدم جز ی بخش کوچیکی که میگفت سعی کن دنیای خودتا بدون پلیدی بسازی در کل شاید خیلی زیبا بود اما من اولین ورودم به دنیای انیمه ها بود و زیاد پسندم نشد