تنفروشان در دوران کریمخان زند وضع فاحشهخانهها در عهد كريم خان زند يكي از كارهايي كه مورد توجه كريمخان زند قرار گرفت، سروسامان دادن به وضع فاحشهخانهها بود «او معتقد بود ... براي دفع پليدي و رفع آلودگي شهريان نيز «خراباتي» لازم است و بدينجهت در شهر شيراز در محلي دور از خانههاي مردم، شهر خراباتي قرار داد كه مردم آن را «خيلخانه» ميناميدند و جمعي از فواحش را در آن جاي داد. بيان صاحب كتاب رستم التواريخ كه خالي از لطافت ادبي نيست، درين مورد چنين است «بهقدر پنج، شش هزار از زنان ماهروي گلرخسار مشكينموي دلرباي، خوشاطوار، همه خوشآواز و رقاص و جمله رامشگر عام و خاص، در آن خرابات خوش و خيل دلكش جاي دادند و ميخانههاي طرببخش جانفزاي دلگشا، در آن ولايت با لطف و صفا ساختند و شاهوشان گردنكش، و بهادران باكشمكش و سرهنگان سلطنتطلب، و گردان با حسب و نسب را شب و روز مقيد بادهكشي و شاهدبازي و مشغول به شغل مجلسآرايي و محفلپردازي نمود و چنان گرم اين كار و شيفته اين اطوار گرديدند كه يار و ديار خود را فراموش و با شاهد غفلت همآغوش گشتند و آن وكيل دولتمند كاردان و قاطبه خلايق و مصلحين آن زمان از شر اهل فساد و از گزند ارباب فساد محفوظ و آسوده گرديدند.» «2» اگر در نوشته اين مورخ دقت كنيم مشاهده ميكنيم كه وكيل مقصود ديگري نيز از اين طرح داشته و ميخواسته است با اين طريق سر كساني را كه ادعاهاي سياسي داشتند، به باده و ساده گرم كند و لذت ناي و نوش را چنان بر آنان عرضه دارد كه از جوش و خروش، جز در محفل بزم و در نزد شاهدان و لوليان، «3» دور مانند. غرض از تأسيس اين خرابات، گذشته از جلوگيري از فساد در شهر، بند كردن دست و بال اين همه مردان سركش بوده است ...» مؤلف رستم التواريخ از زنان هرجايي نيز نام ميبرد و ما براي آشنا شدن خوانندگان با نحوه نامگذاري دختران در ايران دويست سال پيش به نقل اسامي ______________________________ (1)- ر. ك: رستم التواريخ، پيشين، از ص 329 تا 331. (نقل به اختصار) (2)- همان كتاب، ص 340. (3)- لولي به معني قرشمال، كولي و فاحشه و روسپي نيز استعمال شده، چنانكه حافظ ميفرمايد. فغان كاين لوليان، شوخ شيرينكار شهرآشوبچنان بردند صبر از دل كه تركان خوان يغما را ص: 501 آنان ميپردازيم: گلنار، كشور، مرصع، ماهپيكر، ماهپاره، گلچهره، مايل، سروناز، شيرين، شكر، ملا فاطمه، شاخ نبات، آب حيات، طاوس، طوطي، منيژه، منظر، بلورين، نگارين، نازدار، سنبل، ياسمن، ارغوان، شمشاد، نيلوفر، نرگس، نسترن، ريحان، سوسن، گلستان، شكوفه، جان شيرين، صندل، مرمر، زرافشان، مشك بيز، عنبربو، پريزاد، مستانه، لاله، زبرجد، گوهر ...» «1» در ميان اين اسامي زيبا و نغز، و اكثرا متناسب با چنان افرادي، مسلما نام ملا فاطمه بسيار زننده و نامتناسب جلوه ميكند و قاعدتا زني با عنوان «ملايي» نميتواند شمع محفل بزم جوانان و بادهگساران باشد ولي اين ملا فاطمه كه قبلا از او نام برديم، نمونهاي از آن زناني بود كه در يونان قديم به نامHataire خوانده ميشدند؛ يعني زناني كه كمالشان از جمالشان كمتر نبود، بلكه زيبايي را با ذوق و دانش و ظرافت آميخته بودند، صاحب رستم التواريخ او را بدين نحو توصيف ميكند: «زني بود ميانهبالا و سياهچرده و ليموپستان و باريكبيني و باريكميان و شوخچشم و هلالابرو و مشكينمو، در نغمه- پردازي و خوشآوازي رشك بلبلان گلستاني و در رقاصي، غيرت طاوسان بستاني و بسيار نيكومنش و خوشخو بود و بهقدر بيست هزار بيت از منتخبات اشعار شعراي قديم و جديد به ياد داشت كه در هر مجلسي آنها را به مناسبت و به موافقت آواز دف و ناله ني و نغمه چنگ و بربط و صداي عود و رود و سرود و رباب ميخواند.» «2» همين مؤلف از اين ظريفهگوئيها و حاضرجوابيها نمونهاي چند را ذكر كرده كه ما از ميان آنها فقط چند مورد را نقل ميكنيم: «شبي يكي از دوستانش به نام جاني خان قشقايي، علي رغم ملا فاطمه، زن ديگري را به خانه خود خوانده و به سرود و خوانندگي پرداخته بود؛ اتفاقا ملا فاطمه از پشت آن خانه عبور ميكرد و آن صداي ناموزون را شنيد و بلافاصله با آواز خوش اين بيت را خواند: آيا به بلبلان چه رسيده كنون، كه زاغبر شاخ گل نشسته و فرياد ميكند «3» روزي شيخ عبد النبي امام جمعه شيراز، از كوچهاي ميگذشت، ديد كه ملا فاطمه با تني چند از دوستداران خود نشسته است و به ميگساري پرداخته و راه را بر آيندگان و روندگان بسته. شيخ در رفتن از ميان حلقه ميگساران و بازگشتن سرگردان مانده بود كه ______________________________ (1)- همان كتاب، ص 341. (2)- همان كتاب، ص 342. (3)- همان كتاب، ص 343. ص: 502 ملا فاطمه بدو گفت: زاهد، از حلقه رندان به سلامت بگذرتا خرابت نكند صحبت بدنامي چند امام جمعه شيراز كه از آن منظره سخت بدش آمده بود، از روي نصيحت آميخته به خشم بدو گفت: «اي ملعونه، ترك اين افعال قبيحه كن.» ملا فاطمه بلافاصله اين شعر را در جواب به آواز خوش خواند: در كوي نيكنامي ما را گذر ندادندگر تو نميپسندي تغيير ده قضا را «1» * چنانكه گذشت ملا فاطمه زن هرجايي سادهاي چون ديگران نبود، بلكه مجلسي داشت كه در آن اهل شعر و ادب و هنر، نيز جمع ميشدند و او نيز گاه با لطايف ادبي و ظريفه- گويي و گاه با آواز خوش يا رقصي دلفريب، دوستداران و ميهمانان خود را محظوظ و سرگرم ميداشت. اتفاقا در ميان كساني كه به مجلس او حاضر ميشدند جواني بود از اهل شعر و ادب و به قول مؤلف رستم التواريخ: «نوجوان شاعر زيبا كه كيسهاش از سيم و زر خالي و مهرورز و شاهدباز و رند و لاابالي ... «اين عاشق مفلس به غرور جواني و زيبايي و به اتكاء به هنر شعر و ادب، همواره بر سايرين ناز ميفروخت و از ساير عشاق كه زر در پاي ملا فاطمه ميريختند، بيتعارف و تكلف جلوتر مينشست، روزي كه ديگر آن جوان مغرور، بسيار لوس شده بود، ملا فاطمه با عشوه و كرشمه تمام، دف برگرفت و بنواخت و اين دو بيت را به همان آواز روحپرور خواند: پسران حسن يوسفي دارنددختران طلعت زليخايي به زر و سيم سر فرود آرندنه به افسون شعر و ملايي «2»
سیاست خارجی کریمخان بخش هفتم روابط ایران و فرانسه در دوران صفویه اولین تماس ها میان ایران و فرانسه و در قالب هیئت های سیاسی و مذهبی شکل گرفت هرچند که اوضاع داخلی فرانسه و درگیری های درونی این کشور، روابط با ایران در مقاطعی با وقفه روبرو شد. در نیمة دوم قرن هفدهم بود که فرانسوی ها در رقابت با انگلیسی ها و هلندی ها به تأسیس کمپانی هندشرقی مبادرت کردند و در کنار فعالیت های اقتصادی به ارتباط با ایران و فرستادن هیئت هایی به ایران اقدام نمودند. در زمان افشاریه و به ویژه نادرشاه، کمپانی هند شرقی فرانسه در بندر عباس مشغول به فعالیت بود. «مرکز بندر عباس در زمان نادر بیشتر فعالیت های بازرگانی خود را بر تجارت پشم به ویژه از کرمان گذاشته بود، اما کمپانی نتوانست شکوفایی قبلی خود در امور بازگانی را به دست آورد»(ورهرام، 1385: 236). در دوران زندیه مذاکراتی میان دولت های فرانسه و ایران صورت پذیرفت اما گرفتاری فرانسوی ها در برابر روسیه و همچنین جنگ های هفت سالة فرانسه با انگلیس باعث شد تا روابط ایران و فرانسه گسترش زیادی پیدا نکند. لویی پانزدهم در این زمان برای ایجاد اتحاد میان ایران و عثمانی در برابر روسیه و اتریش به تلاش هایی دست زود و هیأتی به عثمانی و ایران فرستاد. ورود او به ایران همزمان با اغتشاشات داخلی ایران بود و از نتیجة نهایی فعالت های او اطلاع دقیقی در دست نیست. جنگ های هفت ساله نیز در نهایت به شکست فرانسه انجامید و بر اساس پیمان پاریس بود که متصرفات فرانسه در هند به جر پنج بندر در اختیار انگلیسی ها قرار گرفت. فرانسه حتی نتوانست به تعهداتی که بعدها به کریم خان داده بود عمل کند و همین موضوع موجبات نارضایتی کریم خان را فراهم کرد. آنها در 1181ه ق نماینده ای به نزد کریم خان فرستادند که به او پیشنهاد داد تا منسوجات فرانسوی را با ابریشم گیلان و پشم کرمان مبادله کنند و این پیشنهاد مورد قبول کریم خان واقع شد امام به جهت کوتاهی فرانسه در کمک به ایران در سرکوبی میرمهنا، این قراداد بی حاصل ماند. تا پایان دورة زند نیز وضعیت به همین منوال بود و سفرهای هیئت های مذاکره کنندة فرانسوی به ایران، نتایج رضایت بخشی به همراه نداشت. در زمان ابوالفتح خان، فرمان هایی برای امتیازات تجاری و حق قضاوت کنسولی و واگذاری خارک به فرانسوی ها تعلق گرفت. کنسول فرانسه در بصره حتی پیشنهاد کرد تا روابط سیاسی و بازرگانی خود را با ایران توسعه بخشد و با تقویت نیروی نظامی ایران قدرت جدیدی در برابر روسیه به وجود آورد. آخرین سفیر فرانسه در زمان زندیه، کنت فریر دو سووبوف بود که در زمان لویی شانزدهم به ایران آمد و در 1784میلادی با علی مراد خان زند مذاکره کرد اما فوت علی مراد خان و نابسامانی کشور در این زمان و همچنین انقلاب فرانسه منجر به بی نتیجه ماندن این مذاکرات گردید(مهدوی، 1369: 183). نتیجه حکومت زندیه در شرایطی به قدرت رسید که مملکت در آشوب و بحران به سر می برد و نابسامانی های داخلی از مهمترین گرفتاری های دولت تازه تأسیس زند به شمار می رفت. در مرزهای کشور نیز علیرغم نبود تهاجمات گسترده، دل مشغولی های متعددی وجود داشت. بیشترین نگرانی ها معطوف به خلیج فارس به دلیل حضور اعراب و همچنین اروپاییان بود و تلاش خاندان زند در جهت حفظ حاکمیتشان بر این مناطق و جلوگیری از تجزیه و جدایی بخش های متعددی از کشور بود. به نظر می رسد بیشترین تلاش کریم خان در روابط خارجی، رسیدن به ثبات داخلی و آرامش و امنیتی بود که در سایة آن بتوان به رشد و رونق تجارت کشور و ارتباط سازنده تر با قدرت های آن زمان دست یافت. کتابنامه - بروکلمان، کارل(1383)، تاریخ ملل و دول اسلامی، ترجمة هادی جزایری، تهران: علمی و فرهنگی. - پری، جان(1381)، کریم خان زند، ترجمة علی محمد ساکی، تهران: آسونه. - جونز، سرهارفورد(1353)، آخرین روزهای لطفعلی خان زند، ترجمه هما ناطق و جان گرنی؛ تهران: امیرکبیر. - رجایی، غلامعلی(1386)، «مناسبات ایران و هلند از دوره صفویه تا زندیه»، تاریخ روابط خارجی، ش30، از 41تا62. - شعبانی، رضا(1386)، تاریخ تحولات سیاسی-اجتماعی ایران در دوره های افشاریه و زندیه، تهران: سمت. - غفاری کاشانی، ابوالحسن(1369)، گلشن مراد، به کوشش غلامرضا طباطبایی، تهران: طهوری. - فلور، ویلم(1371)، هلندیان در جزیره خارک، ترجمة ابوالقاسم سری، تهران: توس. - متولی، عبدالله(1389)، «عوامل مؤثر بر مناسبات ایران و عثمانی در دوره زندیه»، تاریخ روابط خارجی، ش42، صص143تا170. - مهدوی، عبدالرضا هوشنگ(1369)، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوره صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی، تهران: امیرکبیر. - نیبور، کارستن(1354)، سفرنامه، ترجمة پرویز رجبی، تهران: توکا. - ورهرام، غلامرضا(1385)، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زند، تهران: معین. - ویلسون، آرنولد(1310)، خلیج فارس، ترجمه محمد سعیدی، تهران: بی نا. میر مُهَنّا بن نصر بن حمد زعابی سلیمی (۱۱۴۸ - ۱۵ ذیقعده ۱۱۸۲ قمری/ ۱۱۱۴ - ۵ فروردین ۱۱۴۸ خورشیدی) (به لاتین: Mir Mahenna) از قبیله عربی زعاب ساکن بندر ریگ بود[۱] او حاکم عرب[۲][۳][۴][۵][۶][۷] و به توصیف غربیها «دزد دریایی» خلیجفارس در زمان زندیان ایران بود که با هلندیها در خلیج فارس جنگید. مهمترین کار او شکست هلندیها و بیرون راندن آنان از جزیره خارک
جناب یغمایی درود بر شما،در ابتدای برنامه اشاره کردید به مقایسه خزانه نادر شاه با کریم خان بعد از مرگ ایشان. سوالی داشتم: پس از مرگ نادر چه بلأیی بر سر آنهمه پول و گنج موجود در خزانه آمد؟ با سپاس
با درود در صحبت در مورد نادر شاه اشاره کردم پس از قتل او ارتش او از هم پاشید و غارت شروع شد و عادلشاه افشار برادر زاده نادر پس از کشتار نزدیکان خود و فتح کلات نادری مرکز گنجهای نادر انها را تصرف و بعدها برای جذب مردم بخض اعظم انها را تقسیم کرد... بعدها درکشاکشها دستگیر و کور شد و توسط حرم نادر تکه تکه گردید
درود استاد وفا میشود گفت کریم خان مشابه همان مهدی مورد انتظار شیعیان ،یا مشییا جهود است ،کریم خان شخصیتی زود هنگام بوده برای تاریخ ایران ،شاید میبایست دو قرن بعد پا به عرصه حیات میگذاشت و یا شاید در زمان مسافرت میکرده ،شخصی با چنین ایدهها و بیسواد به عقل نمیاید.
What is wrong with your grammar? You talk plural and all of the sudden you point to a single person. Is it a big problem? No - But it is very irritating.