البته کانت در مورد اینکه شناخت « ماهیت شناخت » مقدم بر هستی شناسی است و چه بسا خود شناخت از ارکان « وجود » می باشد بنظر درست میاید اما اینکه معلوم نیست « ماهیت شناخت » یا « حقیقت شناخت » چه ارتباطی با موضوعاتی که مورد شناخت قرار میگیرد دارد و چگونه هنوز « ماهیت شناخت » را نشناختیم در مورد انچه میتوانیم بشناسیم بحث کنیم و بنظر بلکه قرین به یقین ایشان نیز گرفتار همان بحثهای اندیشمندانی شده که در مورد « وجود » و « ماهیت وجود » میخواستند بحث و اندیشه کنند ولی در مورد « هستنده ها و موجودات » می اندیشیدند و نتایج بحث انان کمکی به « فهم و شناخت ماهیت وجود » نمیکرده و نکرده است تا جاییکه در مباحث خود از « مقدم بودن وجود بر ماهیت » سخن می راندند در حالیکه توجه نداشتند چگونه میتپوان از نظر منطقی از « وجود » سخن گفت و ماهیت را جدای از ان مورد بخث قرار داد در حالیکه « ماهیت » در مقابل وجود یا مفهومی عدمی نبوده بلکه خود مفهومی وجودی بوده که به علت « عدم ورود به ماهیت وجود انرا جدای از وجود قلمداد میکردند در حالیکه ماهیت وجود در کل همه مفاهیم وجودی از جمله ماهیت که مفهومی وجودی است را در برمیکیرد و در مقابل وجود « عدم » یا نیستی » است که فقط در ذهن ادمی مفهومش تداعی میشود
سلام جناب دکتر باقری از دانش شما و نحوه انتقال آن به مخاطب بسیار بهره میبرم یک پرسش دارم در مورد کانت چندین جلسه صحبت فرمودید اما صحبت های شما تقدم و تأخر ش مثل اندیشه های هیوم که شماره ۱و۲و۳بود مشخص نیست لطف بفرمایید که به ترتیبی باید انقلاب کپرنیکی کانت را بشنویم و آیا لازم نیست چندین جلسه صرفا به این دیدگاه بسیار مهم فلسفی پرداخت؟
با درود من سعی کردم برای آشنایی عزیزان با دستگاه فلسفی کانت در چند برنامه به این مهم بپردازم ولی برای بررسی عمیق تر اندیشه های کانت باید برنامه های بیشتری را تهیه و خدمتتان ارائه کنم بی شک برنامه ای را با عنوان انقلاب کپرنیکی کانت در قلمرو شناخت را تهیه و تقدیم خواهم کرد. از توجه شما سپاسگزارم 🌹
اصل عقل گرایی برای این است که برای قانون گذاری مبنایی ارائه کنند که در دسترس عموم نباشه یعنی خواص قانونی بنویسند و عوام را ناچار به تبعیت کنند و یارای اعتراض به قانون رو نداشته باشند چرا چون مبنا عقل است و معترض به قانون عقلی، نادان محسوب میشه به همین راحتی به همین خوشمزگی حکومت میکنی کسی هم صداش در نمیاد
اینجا بنظرم رابطه کهن الگوهای یونگ با بحث فطری بودن دانسته های پیشین همخوانی دارد . ولی سوال من اینست که چرا مبدا شناخت را فقط انسان درنظر میگیرند ؟ چرا هوشی که درهستی وجود دارد و شامل همه ذرات و اتمها هستند را می خواهند فقط با تجربه انسانی درک کنند ؟ هوشی که درهمه ذرات تشکیل دهنده هستی شامل فنومن و نومن میشود ازانسان تا حیوان و جانوران و گیاهان و حتی مواد بظاهر بی جان وجود دارد را میخواهند با تجربه گرایی درک کنند ؟ انسان به تجربه زمانی دست پیدا کرده که عدد را اختراع کرده است . اعداد درجهان خارج وجود ندارند و این اعداد مبنای محاسبات شدند وعلم و تجربه و فیزیک شکل گرفتند . ولی این جهان شاید میلیاردها سال قدمت دارد و طی این سالیان انسانی وجود نداشت . درکتاب حیات طبیعت و منشا آن، جناب اپارین بیان میکند که انگار جهان هوشمندی وجود دارد که حیات و هستی را بصورت هدفمند به سوی مشخصی روان کرده است . اینجا یک تناقض دیگری هم نمایان میشود انهم بحث وجود پیچیده مغز و احساسات انسان است که هایدگر انرا 'دزاین ' میداند . 'دزاین ' خود فرایند این جهان هوشمند هستی است . همچنانکه در هوش مصنوعی ربات ها دارای سخت افزاری هستند که به آنها توان میدهد که یافته ها را درخود ثبت و ذخیره کند . این سخت افزار ها اگر وجود نداشته باشند نرم افزار ها قادر به کار کردن نیستند درمورد انسان هم آیا بچه که متولد میشود اگر آن توان فراگیری دراو وجود نداشته باشد چگونه مادر به او زبان یاد میدهد و چگونه حواس را بکار می اندازد ؟ چگونه یک جوجه دوروزه دشمن خود را تشخیص میدهد زمانیکه درآسمان پرنده ای پرواز میکند میفهمد کدام پرنده میتواند دشمن باشد ؟ این هوش ازکجا آمده است ؟
سپاس بسیار مفید بود من واقعا عقل گرایی را درک نمیکنم کاش یک جلسه رو به توضیح عقلگرایی و تجربه گرایی به طور مفصل اختصاص دهید تا پس از درک انها، فهم کانت و تلاشش برای اشتی بین اونا قابل فهنم تر باشه. در عقل گرایی فرق اون امر پیشین با غریزه چیه؟ آن چیزی که در ذهن ماست آیا طی زیستن در این جهان در ژنهای ما و صرفا برای بقا نسل، در ژنوم و ذهن ما ثبت شده و نگهداری میشن؟ یا توسط یک آفریدگار بدون هیچ اموزش و تحصیلی در ما ودیعه گداشته شده؟ آیا این دانش ذاتی و امر پیشین بین یک کودک تازه متولد شده در عصر حاضر و کودکی که هزاران سال پیش متولد شده متفاوت است؟ یعتی چی اصل علیت در ذهن ما وجود داره؟ از کجا اومده؟ اگر در همه ما وجود داره و مستقل از تجربه است پس چرا همه درکش نمیکنن و یا برداشت متفاوتی از اون دارن و گاهی اشتباه از آب در میاد؟ ایا اون چیزایی که دانش پیشین هستند ممکنه اشتباه باشن؟
داداش زیاد سخت نگیر عقل گراها یه روزی قائل به روح و نفس بودند کانت هم همینطور نمیدونست ژن چیه ژنوم چیه الان اگه بود در انقلاب خودش بازبینی میکرد ما الان طبق تجربه گرایی عمل کردیم بهتر از هوش خودمون هم داریم مصنوعی میسازیم عقل گراها هنوز هم تو هپروت غوطهور ند😂