آقای باقری عزیز دور آهنگ حرف زدن شما تندتر از سابق بود نمی دونم عمدا تند تر بود یا اتفاقی ! چون تمرکز بگوش کردن را بهم زد شایدهم من نمیتوانم سرعت درک فهم را با شما هماهنگ کنم !!
درود ،استاد پدیده ی شاعران درباری هم شامل این جریان می شوند؟ اشعار مسحور کننده فرخی سیستانی و یا منوچهری دامغانی و یا حتی انوری واقعاً اگر به نام شاهان سروده نمی شدند تا کنون از بین رفته بودند. دیدگاه شما چیست؟
متاسفانه در این ویدیو کمتر به ریشهیابی دوقطبی شدن پرداخته شد و در حد کاملا سطحی بود. در حکومت های ایدئولوژیک مانند ج.اسلامی اصولا چیزی به اسم قانون وجود ندارد بلکه جعل قانون هست پس انتخابات که نشانهی دموکراسی است در این حکومتها تنها سیرکی است در راستای همین جعل قانون اما این مقوله در کشورهای دموکراتیک جای بحث دارد که همانطور که گفتم بسیار گذرا به آن پرداخته شد.
@@MahtabNamvar با پی بردن به آثار مخرب واگویه های منفی میتوانیم در این زمینه ابتکار عمل را بدست گیریم و در صورتیکه این عادت نادرست در ما ایجاد شده باشد، آنرا از کار بیندازیم. در گفتاری به این موضوع خواهم پرداخت
استاد انسانیت راستین کجای این دو نوع استدلال قرار میگیره، مگر نه اینکه دروغ اگر بده به خاطر نفس دروغه نه این اگر ما دورغ بگیم آبرومون میره، اگر کسی بخواد روی باورهای انسان واقعی بودن بمونه تکليف چیه؟
@@MahtabNamvar پایبندی به اصول بسیار ارزشمند است ولی دقت داشته باشید با اخلاق کانتی در برخی موارد به مشکل میخوریم. مثلا اگر با راستگویی ما بیگناهی بالای دار رود چه؟ اجازه بدهید مبحث اخلاق را در رابطه با تفکر نقادانه در کانال بگذارم تا بهتر متوجه منظورم شوید. سپاس از توجه شما
با درود..بنده میخوام با اضداد یا متضاد همین روشنفکری درک جدیدی پیدا کنیم..تاریک ذهنی یا کورذهنی..حال شروع کنیم همین تاریک ذهنی را بررسی کنیم..تا حدودی در تعریف همین تاریک ذهنی هم دچار همان چالشی که در تعریف روشنفکری میشیم خواهیم شد...مثلا تاریک ذهن کیه و یا کورذهن به چه افرادی میگیم درحالیکه همون کورذهن هم کارهایی میکنه که بعضا باورش برای ما سخته..و برعکس روشنفکرامون هم بعضا کارائی میکنند که برامون بعید به نظر میاد..همین دانشگاهیامون بعضا موضع گیریاشون درقبال توتالیتاریزم و یا تعهداتی که نسبت به کارشون داده اند و کوتاهی میکنند از جمله پزشکانی و یا مهندسینی که منافع شخصی شان بیشتر مطرح میباشد تا تعهداتشون نسیت یه جامعه ...و دهها موارد دیگه...در همه موارد چه روشن فکر وچه کورذهن ما با انسانهایی طرف هستیم که مجبوریم موضع خود را روشن کنیم...واقعا سخته..از یه طرف با تعریف یونسکو از سواد وعاقل وهوش و فراست طرفیم که قابل تعمق هستند و از طرف دیگه با برداشتهای متفاوت و متعارفی که تو جامعه رواج پیدا کرده اند..دراکه ..اخلاقیات..تعهدات..مسئولیت پذیری..حساس بودن..ظاهرا یکی از این موارد ذکر شده در هردو گروه میتواند کم و بیش وجود داشته باشد یا کمیاب باشد.............
آقای باقری عزیز با احترام و تشکر از برنامه شما در مورد سیاست آمریکاگفتید که باید عمل گرا باشد وحافظ منافع کشورش باشدو اصول گرا نمیتواند باشد یعنی چی ؟ یعنی دمکراسی و آزادی انسانیت حقوق بشر عدالت اجتماعی که اصول ومبانی جامعه آمریکایی است خوب است ولی نه برای جوامع غیر دمکراتیک ودیکتاتور واگر لازم شد باید بخاطر حفظ منافع آمریکا از این کشور حمایت کرد !!! این رفتار کاملا پارادوکس است کشوری مثل آمریکا که خودرا مهد آزادی میداند این چنین رفتار سیاسی از خود نشان دهد ! اتفاقا اگر اروپا وآمریکا برای حمایت از اصول انسانیت و اخلاق گرا بودند واز آزادی و مردم آزاده دنیا حمایت میکردند و انسان اخلاقمند حمایت میکردند کمک بزرگی به نشر عقاید انسان گرا وحقوق بشر میشد وامروز ما با این پارادوکس مواجه نبودیم، پس درسیاست بدون درنظر گرفتن اصول انسانیت واخلاق گرایی ، دمکراسی ، آزادی نتیجه اش میشود آنچه امروز دراروپا وآمریکا درقبال کشورهایی مثل ایران وافغانستان انجام میدهد. مردم آزاده دنیا در فشار دولت های دیکتاتور بین الملی نیاز به همکاری وحمایت بین الملی دارد وباعث تسریع هر بیشتر دموکراسی در دنیا میشود
عالی و جالب جناب دکتر باقری عزیز..بعضا انتخابامون با استعدادامون هم مرتبطه..مثلا کتابی که انتخاب میکنیم ..تاریخی..علمی..مستند..من استعداد را در اینجا به مفهوم کشش مغزی و ظرفیت مغزی و گرایشات ان در نظر میگیرم...موزیک و علاقه به ان تا حدودی مربوط به استعداد و علایق شخصی میتونه باشه..البته که محیط و جوی که دران بزرگ شده ایم ماثر و نقش افرین است...درنتیجه محیط و موقعیت جغرافیائی و خانواده نقش بسیاری در استعدادمون اثرگذار هست...جزبه جزء فریم های رفتارها در جامعه و خانواده بسیار و برداشتهایی که فرد از محیطش میگیره و تکرار میکنه به نوعی اغازی برای سوگیریها و مواضع دگم و سخت فرد میتونه باشه...حال اگر نقدی بر همین استعدادها و علایق فکری داشته باشیم و بتونیم غلبه ای منطقی و متفکرانه بر افکار و رفتار و کردارمون داشته باشیم بر سوگیریها غالب امده و تعصبات فکریمون را درک و فاهمه هامون را شناخته و نسبت به انها نقاد باشیم توانسته ایم متفکرانه عمل کنیم...