بحث جایگاه آدمی در اندیشهٔ اقبال لاهوری(۴)، خودگری خودشکنی خودنگری پیدا شد! - از زبان عبدالکریم سروش 

فایل صوتی :
drive.google.com/file/d/1GfUK...
-----------------------------
00:43
میلاد آدم
نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد
حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد
فطرت آشفت که از خاک جهان مجبور
خود گری خود شکنی خود نگری پیدا شد
خبری رفت ز گردون به شبستان ازل
حذر ای پردگیان پرده دری پیدا شد
آرزو بیخبر از خویش به آغوش حیات
چشم وا کرد و جهان دگری پیدا شد
زندگی گفت که در خاک تپیدم همه عمر
تا ازین گنبد دیرینه دری پیدا شد
3:40
حُسن همان جاذبه است که عشق را می آفریند.
5:29
،با پا نهادن آدمی به این میدان اراده و اختیار هم با او زاده شده است
16:53
خلاقیت و نوآوری محصول اختیار و خودشناسی آدمی و تکیه کردن بر خویشتن است
17:41
صوفیان از خدا بهره ای که بردند این بود که خودشان را در معشوق حل کنند اما نه مثل معشوق شوند
مثل خدا شدن یعنی این دو صفت را داشتن ؛ خلاقیت و مختاری
...
29:23
آرزو بی خبر از خویش به آغوش حیات
چشم وا کرد و جهان دگری پیدا شد
در نوشته های اقبال از فلسفه هنری برگسون ( Henri Bergson) بسیار یاد شده است. برگسون یک تعبیری دارد بنام ( Elan vitale ) به معنی شور حیاتی. او معتقد است که در وجود و با این شور حیاتی است که حیات و همچنین موجودات عالی آفریده میشوند.
----------------------------
منبع :
مدرسه مولانا جلال الدین School of Rumi
سلوک دیندارانه در جهان مدرن - جلسه سی ام
عبدالکریم سروش