تنها چیزی که بعد از دیدن فیلم برام تداعی شد مفهوم شکست کامل بود ، از جهت های مختلف انگار که تمام ویژگی هایی که جامعه و اخلاقیات واسه یک انسان غلط یا ناپسند میدونه رو داشت سعی میکرد درون یک انسان خلاصه کنه ، توجه نکردن به سلامت جسمی و روحی اضافه وزن شدید و ظاهر ترسناک و عحیب غریبی که امکان داره هرکسی رو به سوال بندازه که این شخص چطور با خودش و بدنش همچین کاری میکنه چطور اصلا به همچین درجه ای خودش رو رسونده ، همجنسگرا بودن و عدم تعهدی که باعث خیانت شد و باعث شد که خانواده و دخترش رو کنار بذاره و همون اصل خیانت ، تمایل شدیدش به قربانی نشون دادن خودش به طوری ک خواهر الن با اون حجم از دغدغه خودش باید مراقب زندگی و جون یه ادم دیگه باشه ادمی ک خودش رو به طور کل از جامعه و مردم جدا کرده و حاضر نیست کوچک ترین تلاشی واسه بهتر شدن بکنه اون هم تو حامعه ای مثل جامعه امروزی که بحث بهره وری مراقبت از جسمو روح شجاعت بیان مسائل مختلف و ارتباط اجتماعی فاکتور های اصلی موفقیت ادمی هستن این ادم انگار ی تندیس از شکست هاست و ی سکانسی از فیلم هست که هنوزم یادم مونده ، تقریبا انتهای فیلم چارلی از اون مبلغ دین میخواد اعتراف کنه که اون ی ادم چندش اوره مبلغ در نهایت انگار کنترلش رو از دست میده و نظر واقعیشو بیان میکنه از هرحهت انگار چارلی نیاز داره که ازار و اذیت بشه و بهش اثبات بشه که ی موجود چندش اور و وقیحه چون هنوزم نتونسته خودش رو ببخشه بابت اتفاقاتی ک افتاد و کارهایی ک کرد به عنوان ی نوجوون یه مفهوم خیلی ساده و سطحی رو داخل فیلم با تصویر و انواع صحنه دیدم اونم این بود که گاهی اوقات ی ادم از درون شکست میخوره و هیچ راه حلی واسه اون وجود نداره در واقع راه نجاتی براش وجود نداره چون قبول کرده ک قربانیه برخلاف تمام کلیشه هایی ک دیدم ک مثلا شخصی هست ک اضافه وزن شدید داره افسردگی داره یا هر مشکل دیگه ای به نحوی خودشو میکشه بیرون یا حداقل تلاش میکنه این کارو انجام بده ، چارلی هیچ کدوم از این کارا رو نکرد . برداشتی ک من داشتم این بود ک فیلم ی تصویر کاملا بدون سانسوره از شکست و وجه های چندش اور انسان شاید بخوام با چارلی همدردی کنم یا به هر نحوی درکش کنم ولی در نهایت اونو ی ادم چندش اور میبینم چون ازش عصبانی میشم که بلند نمیشه و حتی واسه نجات جون خودش کوچک ترین تلاشی نمیکنه چون با تمام چیزایی ک دیدم در تضاده ولی در واقعیت هم خودم هم اطرافیانم همچین رفتارهایی رو نشون میدیم وقتی خودمون دست از معنی پیدا کردن واسه زندگی برداریم همه چیز تموم میشه چون حس میکنم همه چیز در نهایت بی معنیه و ضعف و بیچارگی انسان ها ، ناتوانی در جبران کردن اشتباهاتی که داشتن همش اونا به سمت پوچی میبره همین دلایل باعث میشد بخوام با شخصیت ارتباط برقرار کنم و در حالی که انگار ی تنفر خاصی نسبت بهش داشتم اعتراف کنم که درکش میکنم .
آخه تقریباً هیچ چیزی قطعی و نِت نیست و خود فیلم به یک مفهوم نسبیگرایی میپردازه؛ یعنی، یکی از مفاهیمی که خود فیلم بهش پرداخته همین نسبیگرایی و عدم قطعیت مسائله بنابراین این موضوع که تو فیلم میگه "آنچه که از درون برآید را بی حجاب و پیچیدگی بیان کنید" هم خودش مسئلهی نِت و قطعی نیست و باید در تعادل با کل باشه؛ اگر همه چیز ساده باشد، سادگی میمیرد. اگر همه چیز پیچیده باشد، پیچیدگی دیگر معنایی پیدا نمیکند. فیلم در واقع نکوهشی بر افراط در پیچیدگی و... است نه اینکه بخواد با تشویق سادگی باز از اونور بوم بیفته. و جالبه اینکه خواسته تشویق به سادهگرایی رو با فرم و محتوایی پیچیده به مخاطب تحویل بده که اون تعادل رو حفظ کرده باشه.
کارگردان نه تنها در مورد فرم و محتوا (همون طور که فرمودید) دچار تناقضه، و شعار سادگی و صداقت و روراستی میده اما فرم بیانش خلاف اینه، بلکه صرفا در محتوا هم دچار دروغ و تناقض هست. این همه اظهار تأسف و پشیمانی و تلاش برای رفع و رجوع از سوی شخصیت اصلی دلیلش چیه؟ مگه درستش این نبود که صاف و صادقانه خودش باشه و احساسات شخصی خودش رو اصل بدونه و پیگیری کنه؟ عشقت کشیده یه غلطی مرتکب شدی و زندگیهای بسیاری رو دچار زوال و نابودی کردی. خب صاف و ساده پای عشقت وایسا و بگو: هر چه کردم صادقانه و باب دلم بوده و گور بابای زن و دخترم و بقیه!
از اینکه اینگونه سنجیده نگاه می کنید و سنجیده می نویسید و در ویدئو سنجیده نظرتان را می گویید، من را همیشه متحیر می کنید. حتی اگر با نظرتان موافق نباشم، ولی همیشه برایم ارزشمند و مفید است استاد عزیز. ❤️😊
نویسندهی نمایشنامهی اصلی،سموئل دی هانتر گی هست ولی ربطی به صدور بیانیه و طرفداری از همجنسگرایی نداره، در واقع بحث پوینت آو ویوهای مختلفه، حس گناه انسانی، مذهبی و اینکه هیچکس سیاه و سفید مطلق نیست، و الی هم پیام ناخوداگاهش در اون مقالهی ساده اینه که نهنگ هم مثل چارلی، در نابود کردن دیگران، قصد و تقصیری نداشته، شرایط ذاتی و غیر انتخابی، دقیقا مثل واکنش غریزی نهنگ، باعث به وجود اومدن شرایطی شده که پیش اومده.
من هم تلقیام این نیست بیانیهای دربارهی همجنسگرایی تماشا میکنیم ولی بههرحال اگر از خودمون بپرسیم قهرمان فیلم اساسا چرا به این روز افتاده خودبهخود به تبعات گرایش جنسیاش میرسیم. گرهی اصلی متصل شده به این انگیزه
@@hoseinmoazezinia ممنون که لطف کردین جواب دادین، من گره رو در مذهب میبینم و احساس گناه مذهبی و همینطور نا آگاهی زن چارلی که از روی خشم اجازه نداد چارلی الی رو ببینه و البته گی بودن نویسندهی نمایشنامهی اصلی که، چون امروزه آدمای زیادی هستن، مرد و زن، که با نا آگاهی یا اجبار اجتماع ازدواج میکنن و بچهدار میشن و بعدا خودشون رو قبول میکنن که گرایش واقعی و چیزی که هستن رو قبول میکنن ولی رابطهی پدر/ مادر فرزندیشون سر جاش میمونه.
به نظرم اقای معززینیا یکم دیدگاه تون رو نسبت به مسائل همجنسگرایی باز کنید حداقل توی کشوری های مثل آمریکا مردم این نگاه رو به مسئله همجنسگرای ندارن که شما اینجوری این قسمت از فیلم رو تحلیل میکنید این حرف شما چندین سال پیش صدق میکرد در حال حاضر این نگاه سطحی که کل فیلم در تقدیس و عادی سازی همجنسگرایی به نظرم غلطه کاملا مشخصه شخصیت چارلی بخاطر اشتباهات خودش همچین مشکلی براش پیش اومده و اینکه شما به صراحت میگی اگه معشوقه داشت میتونه به راحتی زندگیشو رها کنه و بره دیدگاه غلطیه به نظرم
@@hamedkhalilian6882 بنده با علم به اینکه توی همون کشور ها دارم زندگی میکنم میگم این دیدگاه دیگ خیلی وقته قدیمی شده و توی پراید(pride) این موضوع کاملا مشخصه بحثم مانور رسانه ای نیست بحثم نگاه مردم عام به این موضوعه اگر شما هم توی یه کشور غربی یا امریکا باشید این موضوع کاملا ملموسه ربطی هم به مدیا و رسانه نداره به نظرم
@@hoseinmoazezinia ولی شما توی طول کل مسیر نقد خیلی اشاره کردید فیلم در تقدیس همجنسگراییه در صورتی که واقعا نگاه عجیبی بود نسبت به کل فیلم با اون بخش صحبت هاتون کاملا موافقم که چرا فیلمساز داره نقطه نظرشو انقد سخت بیان میکنه ولی اینکه نگاه شما به کل مسئله فیلم همین تقدیس همجنسگرایی عجیبه برام
@@amirmahdi-ui2wd من از کلمه «تقدیس» همجنسگرایی اصلا استفاده نکردم (: فقط گفتم اگر بخواهیم دیدگاه مرکزی فیلم رو جمعبندی کنیم استنباطی جز این نمیشه داشت که فیلم درباره محدودیتها و سختیهای همجنسگراهاست. من موضع خاصی نگرفتم اصلا. دلیل حرفم هم اینه که اگر دنبال منشا تراژدی زندگی چارلی بگردیم چه دلیل دیگهای پیدا میکنیم؟ این مرد بابت همجنسگرایی مجازات شده دیگه
بسیار عالی و ممنون از نقد و تحلیل موشکافانه و درست شما متاسفانه اغلب فیلمهای تولیدی سالهای اخیر در بهترین حالت محصول هستند و اثر نیستند هر چند معتقدم این فیلم از مادر بهتر بود ولی در کل چنگی به دل نزد و مثل اغلب تولیدات این سالها بعید میدونم کسی بخواد برای بار دوم این فیلم رو تماشا کنه آرنوفسکی در این فیلم عملا و علنا داره احساس مخاطب رو اخاذی میکنه وبه سیاق کارهای گذشته خودش با استفاده ازموسیقی به قول شما حجیم و افراط گونه و گریم سنگین و احوالات جاری فیلم سعی در تحمیل و توجیه اعتقادات شخصی خودشه این فیلم و فیلم آخر اسپیلبرگ یه جورایی مهر تاییدی بر مثل قدیمیه عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند هستن
متاسفانه و به طور کلی، نقد ها یا چپ شده ان یا راست. یعنی اگر منتقد مخالف فیلم باشه، از تمامی امکانات فیلم برای خُرد کردن اون استفاده میکنه. ما توی این فیلم دو بار انتخابات آمریکا رو از تلویزیون میبینیم، چرا؟ دلیل این چیه؟ این دقیقا ربط داره به این مواردی که برای مخالفان این فیلم نامفهومه. چرا پرستار چارلی خارجیه؟ این هم جوابیه به مابقی سوال ها. دختر نماد چیه؟ پسر دیندار نماد چیه؟ فیلم نماد گراست. از همون سکانس اول و داستان موبی دیک اینو میگه. اگر مخالف نماد گرایی باشیم، عین فیلم مادر باید اونو بندازیم توی سطل آشغال. اگر که نه، میوفتیم به جون فیلم و نماد ها رو در میاریم به سوال هامون میرسیم. کاراکتر اصلی نماد آمریکاست. دختر نماد مردم آمریکا. پسر نماد کلیسا. مادر دختر نماد سیاستمدارهای آمریکا. پیک پیتزا نماد تجارت آمریکا و پرستار نماد مهاجران آمریکا، اون پرنده هم نماد آزادی آمریکاست. با همین فرمون اگر فیلم رو دوباره نگاه کنیم، به خیلی از سوال هامون میرسیم و لذت فیلم چند برابر میشه. البته و البته، که اگر اهل نماد گرایی در سینما باشیم.
@@hoseinmoazezinia سوالی که برام مطرح میشه : نمیشه که فیلمسازی موقع ساختن فیلم یا نوشتن نمایشنامه سعی کنه با استفاده از این نوع نمادگرایی داستان رو روایت کنه و بسط بده ؟ تو اون حالت تکلیف چیه ؟ یعنی اگه خود فیلم ساز اصرار بر این نوع نماد گرایی داشته باشه موقع تحلیل فیلم تکلیف ما چیه ؟
در ضمن استاد عزیز نظری داشتم نسبت به ویدیوهای شما جسارت منو ببخشید ولی وقتی شما نقد تصویری ارائه میدین همانطور که حواستون به دکور پشت سرتون و نورپردازی و لباستون هست ، اگر به خروجی نهایی کار هم دقت بیشتری داشته باشید جای دوری نمیره جامپ کات های بیش از حد اون هم در یک اندازه نما و با تغییر لحن صحبت در ادامه جامپ به شدت بیننده رو اذیت میکنه جسارت بنده رو ببخشید
احتیار دارید. این جامپکاتها برای تلخیص بحث و حذف جملات میانی است تا وقت بیننده تلف نشه و سریعتر به نکات اصلی برسیم. میشه اون لحظات رو نگه داشت تا مشکلی که شما میگید پیش نیاد ولی زمان ویدئو چند دقیقه طولانیتر میشه
اصلا یکی از بحثای من سر همینه، سناریو! غیر واقعیه! اون اشتیاق شدید به خوندن اون مطلب و مقاله چند خطی که صرف جنبه استعاری داره که به قول شما بسیار سطحیه باعث میشه ارتباط نگیریم، تغییر رفتار سریع شخصیت ها به خصوص شخصیت پسر فیلم ضعف دیگره در کنار نقش های مکمل ضعیف و در آخر تناقض در مفهموم فیلم یعنی امید و صداقت. جمله هایی که دانش آموزان توی کلاس میگن اینکه قرار نیست زندگی خوبی داشته باشیم به نظرم این دیالوگا به فیلم نمیخوره چون در بطن فیلم اون پوچ گراییه وجود نداره شاید تنها مفهوم و تحت تاثیر صداقت، جمله اون دانش آموز بود که والدینش ازش میخواستن رادیولوژی بخونه در صورتی که اون دوست نداشت! و اینکه در کل استعاره ای و تمثیلی بودن بیش از حد، از ساختار سینمایی فاصله میگیره همه ی این ها باید در عمق فیلم باشه(به عنوان مثال پاراسایت) نه صرف شعاری! فاجعه ای که امسال شاهدش بودیم از مثلث غم گرفته تا فیلم امسال مک دونا
استاد تحليل كامل و خيلى دقيقى بود. بخصوص سه دسته اى كه مشكلات فيلم رو بهش تقسيم كردين. من حتى مشكل ديگه ام اين بود كه ميزان و شدت ملودرام فيلم واقعا تاثير بر عكس روم گذاشت و خيلى حس همذات پندارى و همراهى نداشتم. اولش هم فكر مى كردم قراره به نوعى ام اعتياد رو كه در مرثيه براى رويا باهاش خيلى خوب كار كرده بود اينحا در قالب ديگرى تكرار كنه كه البته كلا به مسير ديگرى رفت. و نا گفته نماند كه موسيقى به شدت پر حجم و سوزناك فيلم كمى تو ذوق زد. حتى راجع به ديالوگها و دكوپاژ ميشه كمى سختگير بود و گفت كه خيلى به سينمايى شدن نمايشنامه كمكى نكردند.
Thanks for sharing this video, I really enjoyed listening to your point of view,and I should say;it was really accurate because you explained the exact issues related to the conflict of the concept we had in our mind while watching the movie with much better and clearer description . 🙏🏻
@@hoseinmoazezinia شما انسان با شخصیتی هستی و همین که فیلم خوب می بینی برای من بسیار حائز اهمیته (حداقل کاری که باید یک منتقد انجام بده) جناب استاد بی فراستی فیلم درست ندیده بیشتر از ده تا اشتباه در مورد فیلم واقعا عجیبه🤢 آنهم اشتباهات واضح که هر مخاطب عامی هم متوجه اشتباهاتش میشه. به طور مثال میگه دختر چارلی دانشجو(خدای من معلوم نیست کجا رو دیده) و چارلی اصلاً تو این سالها به فکر دخترش نبوده و یکدفعه به یادش می افته (این که دیگه خیلی عجیب)😱 یا میگه در پلان آخر چارلی از روی ویلچر بلند میشه😱 یا اینکه میگه در پلان اول فیلم ما چارلی می بینیم که لخت داره خودارضایی می کنه😱(خودارضایی در پلان چهارم فیلمه هست و اصلا لخت هم نیست).
@@poya.taheri تمام این باگ هایی که گفتید بی سوادی و بی خردی فراستی رو نشون میده ولی من میخوام یه نکته ای رو بگم که بی شرفی و حماقتش رو هم اثبات میکنه . تو همین نقدش گفت چارلی یه دوست پسر داشته که مُرده به درک که مُرده ! صرفا چون همجنسگرا بوده !!! یک بوزینه که هنوز درکی از آزادی و گرایش ها هم نداره اومده نقد فرهنگی میکنه
یک سوال برای من پیش اومد. لزوم اینکه خود نویسنده و یا کارگردان باید از ایده ای که شخصیت اصلی فیلم یا داستان از آن دفاع میکنه، تبعیت کنه، چیه؟ چرا اسمش باید تقلب بگذاریم؟ نقد شما مث نقدی که بعضی ها خصوصا اساتید فلسفه نسبت به هیوم دارند و میگن هیوم که علیت را به چالش میکشه، چگونه در استدلالهای خودش به علیت تکیه میکنه؟ در حالی که هیوم شکاک به ناگزیر بودن استفاده از علیت قائل هست ولی میگه بر اساس همین قوانین نمیتوان به ضرورت علیت پی برد. به همین ترتیب نظریه یا ایده ای که یک فیلم مروج اون هستش، لزومی نداره که در بیان فیلم از همون ایده یا نظریه استفاده بکنه.
حرف شما درسته. اما دچار سوتفاهم شدید: منظور من این نبود که سازندهی فیلم باید پیرو عقیدهی قهرمان فیلم باشه. مشکل من کاملا ساختاری است. اصلا فرض کنیم فیلم سازندهی مشخصی نداره، فقط به خود فیلم نگاه کنیم: فیلمی که از من دعوت میکنه کاراکترش رو اینطور درک کنم که رهایی رو در سادگی و بیپیرایگی میبینه و دوری از صناعت، چرا من بیننده رو وادار میکنه مدتها به لایههای نمادین و برهمنماییهای خصوصیات کاراکترها فکر کنم تا بفهمم کنش نهایی قهرمان دقیقا چه بود؟ نکتهی مورد نظر من اینه که یک درام درست بهتره تجربهی مخاطب رو با تجربهی قهرمان هممسیر و همراه کنه، اون هم در فیلمی که قصد داره اشک ما رو دربیاره
خواهش میکنم. من دقیقا نگفتم تجلیل همجنسگرایی، ولی جمعبندی پایانی ساختار دراماتیک فیلم جز این نمیتونه باشه که یک همجنسگرا چقدر باید فشار تحمل کنه و هزینه بده بابت گرایش جنسیاش. من بهشکل خاصی به این نتیجه نرسیدم، کافیه شما حساب کنید اصلا چی باعث شده چارلی دچار این وضعیت بشه؟ گرایش به یک مرد. چون عاشق اون مرد شده از خانوادهش جدا شده، اون مرد هم از طرف خانوادهش طرد شده و درنهایت از دنیا رفته، این باعث شده چارلی به پرخوری رو بیاره و عاقبت هم که میمیره. پس دو مرد داستان توسط جامعه اطرافشون کشته شدند چون عاشق هم شدند.
اهان فکر کنم منظورتون این بوده ک کارگردان خواسته بگه که این دو همجنسگرا از طرف محیط و جامعه مورد قضاوت و آزار و اذیت قرار گرفتند و راهی جز خودکشی براشون باقی نمونده و این یعنی توجه فیلمساز به قشر همجنس گرا؟ درست متوجه شدم؟ یعنی یه جوری خواسته بفهمونه ک اگه همجنسگرا باشی ممکنه طرد بشی و عذاب بکشی؟
@Mohsen HD چه فیلمساز خواسته باشه این رو بگه چه نخواسته باشه نتیجهی طبیعی درام همینه. چون ما نیاز داریم به این سوال پاسخ بدیم که چارلی اصلا چرا دچار این وضعه. پاسخ این سوال میشه همونا که در کامنت قبلی نوشتم. حالا اگر کارگردان بیاد بگه من چیز دیگری خواستم بگم هم نمیتونیم بپذیریم
چیزی که برای من توو فیلم واقعا غیر قابل قبول بود اون چند جملهی شعاری اخر فیلم بود که ادمها فوقالعادن و هر کاری هم کنن نمیتونن نسبت بهم بیتفاوت باشن در حالی که چیزی که ما در تمام فیلم میبینم خلافه اینه، اوج بیتفاوتی و حتی بدتر نفرت ادمها نسبت به همدیگه، چرا پیک پیتزا باید نسبت به حال چارلی کنجکاو باشه ولی اخرش که می بیندش اونطوری با نگاه تحقیرش کنه؟ چرا دانشجوها با دیدن استاد باید تحقیرش کنن؟ کارگردان خودش هم نگاه به چارلی نگاه تحقیرامیز و نفرت انگیزیه و علاقهای هم نداره چارلی رو از این نفرت نجات بده، بخاطر همین هم یک ساعت و نیم تلاش میکنه چارلی رو تحقیر کنه و فقط در چند ثانیه و با چند جمله میخواد نجاتش بده.
فیلم رئاله و شمای ک ادعا داری این ادم نفرت انگیز نیست قول میدم اگه توی همین موقعیت باشی و با همچین ادمی رو به رو بشی فرست ریکشنت هم تعجب کردن و تحقیره بعدم در جریان باش چرا این نگاه تحقیر امیز داره به نقش اصلی میشه چون مسبب این اتفاق خودشه خودشه ک خانواده شو ول میکنه پرخوری میکنه و بعد تبدیل میشه به یه شخصیت اگزوتیک
@@amirmahdi-ui2wd دوست عزیز من نگفتم من ادعایی در مورد نفرتانگیز بودن یا نبودن این ادم دارم، همونطور که شما هم حق ندارید ذهن من رو بخونید و واکنش من رو به خودم بگید، من در مورد تناقضی که در فیلم دیدم صحبت کردم، شما چه به عنوان نویسنده چه کارگردان نمیتونید یک ساعت و نیم نفرت در روابط ادمها نشون بدید بعد با یه جمله کلیشهای مثبت بخواید ته فیلم رو ببندید، من با واکنش پیک موتوری مشکل ندارم، با این مشکل دارم که در طول فیلم یه ادم همدل نشون داده میشه که جویای احوال کسی هست که نمیبینتش در صورتی که میتونه پیتزا رو بذاره و بره بعد یهو اون واکنش رو نشون میده و روابط دیگه ای که همهشون همینطورین، حتی رابطه پرستار چارلی باهاش پر از شرم هست، تنها رابطهی انسانی چارلی با پارتنرش بوده که جالبه ما از اون هیچ چیز جز یه عکس اونم در چند نمای محدود نمیبینیم.
@@soheilgharib8345 دیدگاه عجیبی دارید یقیناً انتظار ندارید تو فرست ریکشن چارلی و دن با اون وضعیت چارلی دن بدون هیچ ریکشن عجیبی از چارلی بگذره مشخصا شما وقتی بعد از چندین ماه یه ادم بشدت اگزوتیک رو ببینید ریکشن تون عجیب خواهد بود و تازه من نفرتی توی نگاه دن نمیبینم تعجبی عجیب رو میبینم ک انتظار دیدن این شخصیت رو نداشت شخصیت لیز شخصیت مادرگونه ای داره و توی تک تک سکانس های فیلم حتی وقتی میفهمه چارلی هزاران دلار پول داشته باز هم از چارلی جدا نمیشه درسته توی یسری سکانس های شخصیت اون طور که انتظار میره رفتار نمیکنه ولی همه اینا رو نمیشه نفرت انگیز معنا کرد مثلا توی یه سکانسی استفاده از تک کلمات« لیز لیز لطفا» نشون دهنده بحث چندین بار لیز و چارلی راجب غذا خوردنه ک به زیبایی نشون میده این دو چقد سر همین موضوع کوچک باهم بحث کردن ولی بازم لیز اون نگاه دلسوزی رو برا چارلی داره شما از دید شما این نگاه نگاه اهمیت ندادن به چارلی باشه ولی حداقل از نظر من این نگاه دلسوزیه در صورتی که بازم به نظر من مسبب تمام این اتفاقات خود چارلیه
@@amirmahdi-ui2wd ریکشن پیک موتوری یه پوزخنده، فک نمیکنم پوزخند نشانهی تعجب باشه، و تحقیر در ریکشنش رو میشه در رفتار چارلی بعد از اون صحنه هم دید، بهرحال برداشتها متفاوته من حس کلی که از روابط چارلی در ۹۹ درصد فیلم میبینم نفرت و شرم هست بجز فقط چند دقیقهی آخر فیلم و اون چند جملهی کلیشهای.
@@soheilgharib8345 فکر میکنم اشتباه میکنید چیزی ک من از میمک صورت و صدا برداشت کردم تعجب و یه صدای به نشونه متحیر شدن بود تا پوزخند ک حتی اگه پوزخند هم باشه بازم جای دفاع و بحث داره چون شما به عنوان یه شخص انتظار دیدن یه شخص ۳۰۰ کیلویی رو نداری
فیلمش چندش آور بود اولن..دوم باز هم فاز مسخره تبلیغ همجنس گرابیی بین مردهاست که متاسفانه شدیدا تو خیلی از سریالها و فیلمهای امریکا داره تبلیغ میشه ..مثل سریال severence و shrinking و که واقعن حال بهم زن شده
تو هنوز رابطه عاشقانه بین دو تا مرد رو درک نکردی چرا داری از یوتوب و تکنولوژی استفاده میکنی به نظرم برو تو غار و از دود استفاده کن چون همین تکنولوژی هم تبلیغ شده توسط همین هالیووده
@@amirmahdi-ui2wd .من مشکلی با این نوع رابطه ندارم ولی وضعیت طوری شده که دگرجنس گراها دارن میرن به حاشیه و همجنس گرایی شده اولویت اول تو سینما و داره شدیدا تبلییغ میشه تو فیلمها..در دنیای رسانه باید هوشمند باشیم و قدرت رسانه رو دستکم نگیریم..چه هدفی در عادی کردن روابط غیر عادی جنسی تو فیلمهاست؟امیدوارم قدرت تحمل نقدت رو بیشتر کنی....
8:41 تحلیل تحلیل غلطیه همون طور ک مشخصه نهنگ استعاره ای از چارلیه و همون طور که الی توی اون مقاله میگه اگر نهنگ کشته بشه زندگی ایهب بهتر میشه ک میشه گف ایهب مشخصا تمثیلی از خود الیه و الی فک میکنه با انتقام از پدرش حالش بهتر میشه و زندگیش بهتر میشه و همه اینا از همون دوازده سیزده سالگی توی ناخودآگاه الی باقی مونده ولی احتمالا خواهد فهمید ک با مرگ پدرش چیزی تغییر نمیکنه
@@hoseinmoazezinia عجیبه شما که بشدت اصرار داشتید نگاه الی به اون نوشته این بوده که دو مرد همجنسگرا هستند و اشاره ای به مبحث اینکه انتقام از پدر یا نهنگ بی فایده اس نکردید
@@amirmahdi-ui2wd من نگفتم الی دقیقا میگه اون دو مرد همجنسگران. الی فقط میگه اصل کار اون داستانه و برای نویسنده اون داستان مهمتر از داستان نهنگه. بقیهاش استنباط چارلیه. چارلی تصورش اینه که چنین قرائتی از موبی دیک تاکید بر رابطه خاص اون دو مرده
نمیدونم مصاحبههای آرونوفسکی رو دیدید ولی آدمیه به شدت خوش شیفته و میزانتروپ، سینماش هم آینهای از همونه. یه معتاد تو حالت عادی باید با کلی افسردگی مقابله کنه ولی اگه رکوئیم رو ببینه احتمال زیاد خودکشی میکنه.
دقیقا ، اما نمیدونم چرا با توجه به شناخت و جسارتی و پختگی که همیشه از کارگردانانی میدیدیم که تجربه کاری حداقل پنجاه سال در سینما داشتند اما این خودشیفته بودن و نگاه از بالا جسارت ایشون کمی باور پذیره
تعریفمون از نقد متفاوته احتمالا. روایت کردن دوباره رخدادهای فیلم بخشی از نقده چون منتقد با این کار روی نکاتی که مورد نظرشه تاکید میکنه. به همین دلیل دو منتقد دقیقا مثل هم یک فیلم رو به قول شما «خلاصه» نمیکنن