تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست
نقطه دوده که در حلقه جیم افتادست
زلف مشکین تو در گلشن فردوس عذار
چیست طاووس که در باغ نعیم افتادست
دل من در هوس روی تو ای مونس جان
خاک راهیست که در دست نسیم افتادست
همچو گرد این تن خاکی نتواند برخاست
از سر کوی تو زان رو که عظیم افتادست
سایه قد تو بر قالبم ای عیسی دم
عکس روحیست که بر عظم رمیم افتادست
آن که جز کعبه مقامش نبد از یاد لبت
بر در میکده دیدم که مقیم افتادست
حافظ گمشده را با غمت ای یار عزیز
اتحادیست که در عهد قدیم افتادست
تفسیر اول فال
اجر ثوابی را که کرده اید زود خواهید دید. نشانه هایی از یار هویدا شده برای رسیدن به او جور خواهید کشید. بیماریتان خیلی زود درمان می شود نگران نباشید. به سفر زیارتی می روید و در آنجا گمشده ی دل خودتان را می یابید و با خدای خودتان پیمان می بندید.
تفسیر دوم فال
نتیجه کاری را که از ته دل انجام دادهای به زودی خواهی گرفت. به مراد دلت نزدیک شدهای ولی برای رسیدن به او بایستی سختیهای زیادی را تحمل کنی. بیماریت به زودی درمان خواهد شد پس نگرانی را از وجودت دور کن. به سفر زیارتی خواهی رفت و در آنجا با خدای خودت عهد و پیمان میبندی.
غزل شماره ۳۶ حافظ یکی از غزلهای عاشقانه، بدون اشارات عارفانه و خالی از کنایه و ابهام این شاعر نامی است. به گفته حافظ شناسان او این غزل را در زمان جوانی سروده است. در این غزل توصیف زیباییهای یار بخصوص چشم، زلف، رخ و خال او یافت میشود
23 июн 2024