جزییات بی رحمانه ترین جنایات سالهای اخیر ایران | پرونده های جنایی ایرانی 

جزییات بی رحمانه ترین جنایات سالهای اخیر ایران | پرونده های جنایی ایرانی
شروعه این پزونده ی جنایی
به اواخره اسفنده ساله 99 برمیگرده
اونروز یه زن با پلیسه 110 تماس گرفتو گفت
وقتی از بیرون برگشته خونه
شوهرشو دیده که به طرز هولناکی سلاخی شده و توی تخت افتاده
با ثبت این گزارش خیلی سریع چن واحده گشتی راهیه آدرسه این خونه شدن
با وروده مامورای کلانتریه صادقیه به این خونه
اونام با این صحنه ی وحشتناک روبرو شدنو خیلی زود موضوعو به بازپرس جناییه تهران اطلاع دادن
با حضوره تیمه جنایی و بررسیه پزشکی که توی صحنه حضور داشت مشخص شد
هادیه 37 ساله با دو ضربه ی عمیقه چاقو به گردنش به قتل رسیده
بعده بررسیای اولیه و تهیه ی عکسو گزارش
جسد برای معاینات تکمیلی و آزمایشای سم شناسی به پزشکیه قانونی منتقل شد
سیمینه 32 ساله همسره هادی
اولین کسی بود که با جسد مواجه شده بودو موضوعو به پلیس گزارش داده بود
برای همین توو همون محله حادثه هدفه تحقیقاته اولیه قرار گرفت
سیمین میگفت
من امروز صب با دو تا بچه هام از خونه رفتم بیرون که برم خونه ی یکی از دوستام
بعد از ظهر وقتی برگشتم
هرچی زنگ زدم هادی دره خونه رو باز نکرد
برای همین با هزار زحمت در حالی که بچه بغلم بود کلیدمو از توو کیفم دراوردمو وارده خونه شدم
وقتی وارده خونه شدم با جیغایه من همه ی همسایه ها جمع شدن خونه ی ما
بعدشم خیلی سریع خودم با پلیس تماس گرفتمو بهشون این موضوعو گزارش دادم
سیمین همچنین میگفت
منو هادی چندین ساله باهم ازدواج کردیمو کاملا یه زندگیه خوبو بدون تنش داشتیم
واسه همین اصلا نمیدونم چرا این اتفاق واسش افتاده
چون ما اصلا با کسی مشکلی نداشتیم
بعده تموم شدنه صحبتای سیمین
بازپرس به سراغه همسایه های این خونواده رفتو خیلی زود متوجه شد
این زوح شدیدا باهم مشکل داشتنو همیشه صدای دعواهاشون مزاحمه زندگیه همسایه ها بوده
همچنین بررسیه قفل دره ورودیه خونم هیچ آثاری از تخریب روش نبود
همین مسئلم نشون میداد قطعا قاتل کلید داشته که زمانی که هادی خواب بوده بدونه سرو صدا وارده خونه شده
همین مسائل باعث شد بازپرس به سیمین مشکوک بشه و دستوره بازداشتشو صادر کنه
سیمین به اداره ی آگاهیه تهران منتقل شدو پشت میزه بازجویی نشست
با این حال بازم این زن حرفای قبلیشو تکرار میکردو میگفت هیچ اطلاعی ازینکه کی قاتله هادیه نداره
اما زمانی که از سیمین خواسته شد قفل گوشیشو باز کنه
خیلی مقاومت کرد
همین موضوعم بازپرسو مشکوک تر کرد
تا اینکه با مقاومته خیلی زیاد
سیمین قفل گوشیشو باز کرد
خیلی زود با بررسیه گوشیه این زن
رازه این جنایته بی رحمانه فاش شد
سیمین با یه پسره جوون به اسم حامد دوست بود صبحه روزه حادثه درست قبله اینکه از خونه بره بیرون
یه عکس از شوهر در حالی که خواب بود برای حامد فرستاده بودو گفته بود
یه جوری بزنش که دیگه پا نشه
یا حداقل یه جوری بزن که فلج شه و دیگه کاری ازش بر نیاد
وقتی این پیاما به سیمین نشون داده شد
دیگه هیچ راهی جز اعتراف نداشتو گفت
من این قتلو طراحی کردم
حامدم اونو بدون نقص اجرا کرد
فقط یادم رفته بود این پیامامونو پاک کنم
با این گفته های سیمین
خیلی زود حامدم توی خونش دستگیر شدو به اداره آگاهی منتقل شد
حامد بدون هیچ مقاومتی شروع به اعتراف کردو گفت
تا قبله اینکه بکشمش خیلی مطمئن بودم به کاری که میخواستم بکنم
ولی از وقتی انجامش دادم
حاله بدی دارم
اصلا فک نمیکردم تا این حد به هم بریزم و انقد عذاب وجدان بگیرم
حامد میگفت
منو سیمین تابستونه ساله 92 توو یکی از پارکای تهران باهم آشنا شدیم
اولای رابطمون فک میکردم سیمین مجرده
واسه همین رابطمو باهاش ادامه دادم
تا جایی که دیگه زندگیمو بدون سیمین نمیتونستم تصور کنم
به سیمین پیشنهاد ازدواج دادم
ولی با این حرفم سیمین تازه قفله سکوتشو شکستو گفت چندین ساله ازدواج کرده و یه دختر داره که متولده ساله 91
واقعا باورم نمیشد
تا اینکه یه روز که شوهرشو بچه هاش نبودن دعوتم کرد خونشون
منم واقعا فک نمیکردم راست بگه
ولی وقتی رفتم خونشونو عکسای عروسیو بچه هاشو روی درو دیواره خونه دیدم تازه فهمیدم که سیمین واقعا راست میگه
ولی دیگه دیر شده بودو من عاشقه سیمین شده بودم
ازون روز به بعد سیمین روزا به هر بهونه ای که پیدا میکرد دخترشو میبرد خونه ی مادرش اینا و من میرفتم پیشش
چن سالی گذشت
توو این سالا همیشه سیمین از رفتارای بده شوهرش ناله میکردو میگفت
همش کتکم میزنه
با من مثله یه برده توو خونه برخورد میکنه
یا حتی زمانی که من بادار شدم
بدونه اینکه نظره منو بپرسه این کار انجام داد
الانم جدیدا گیر داده که یه بچه ی دیگه میخوام
ولی من هیچ علاقه ای بهش ندارم
این حرفاش همیشه توو مخم بود که سیمین داره توو اون زندگی زجر میکشه
تا اینکه جن ماهه بعد سیمین بهم گفت بچه باردار شده
اخلاقای سیمین به هم ریخته بود
با منم اصلا دیگه خوش برخورد نبود
بعده به دنیا اومدنه بچش
سیمین میگفت تصمیمشو گرفتو میخواد طلاق بگیره
ولی وقتی میخواست اقدام کنه شوهرش هیچ جوره رضایت نمیداد
سیمین اصلا حالو احواله خوبی نداشت
میگفت هرروز داره از شوهرش به بهانه های مختلف کتک میخوره
واسه همین یه روز بهم زنگ زدو گفت
...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔴 لینک سابسکرایب:
/ @jenayigram
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن: • من فقط بهشون تذکر دادم...
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم: • مادر و ناپدریم خواهرمو...
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران: • پرونده جنایی تنها قاتل...
📽️خفاش شب: • پرونده جنایی خفاش شب غ...
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
: • بهم گفت دیگه شوهرتو نم...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پرونده_جنایی
#پرونده_مستند
#قتل

Развлечения