به جست و جوی ورق پاره نامه ای دی روز
چو روز های دگر عمر خود هبا کردم
ز روزگار قدیم آن چه کهنه کاغذ بود
گشودم از هم و آن سان که بود تا کردم
از آن میان قطعاتی ز نظم و نثر لطیف
که یادگار بُد از دوستان جدا کردم
همه مدارک تحصیلی و اداری را
ردیف و جمع به ترتیب سال ها کردم
کتاب ها که به گَرد اندرون نهان شده بود
به پیش روی برافشانده لا به لا کردم
میان خرمن اوراقی این چنین ناگاه
به بحر فکر در افتادم و شنا کردم
به هر ورق خطی از عمر رفته بر خواندم
به هر قدم نگه خشم برقفا کردم
نگاه کردم و دیدم که نقدِ هستی خویش
چه گونه صرف به بازار ناروا کردم
چه گونه در سر بی ارج و بی بها کاری
به خیره عمر عزیزِ گران بها کردم
دریغ و درد که چشم اوفتاده بود از کار
به کار خویشتن آن دم که چشم وا کردم
برادران و عزیزان شما چنین مکنید
که من به عمر چنین کردم و خطا کردم
17 апр 2022