میروم از کربلایت ای برادر الوداع مرد و زینب ز ابتلایت ای برادر الوداع ای حسین من بگو بر من چه شد پیراهنت آنکه پوشیدی به تن هنگام میدان رفتند شد کمان قد رسایت ای برادر الوداع تا سرت بر نیزه شد از ظلم شمر بی حیا خیمگاهت را ز آتش سوخت و بین شمر دغا جمله گریان از برایت ای برادر الوداع ای برادر جان مسافر گشته ام در شهر شام می رویم از کوی تو قار و قوم ضلام با زنان و طفلهایت ای برادر الوداع زینب از کوی تو بسته یا اخا بار سفر سوی شام و کوفه و اهل حریمت سر به سر روز و شب اندر عزایت ای برادر الوداع
میروم از کربلایت ای برادر الوداع مرد و زینب ز ابتلایت ای برادر الوداع ای حسین من بگو بر من چه شد پیراهنت آنکه پوشیدی به تن هنگام میدان رفتند شد کمان قد رسایت ای برادر الوداع تا سرت بر نیزه شد از ظلم شمر بی حیا خیمگاهت را ز آتش سوخت و بین شمر دغا جمله گریان از برایت ای برادر الوداع ای برادر جان مسافر گشته ام در شهر شام می رویم از کوی تو قار و قوم ضلام با زنان و طفلهایت ای برادر الوداع زینب از کوی تو بسته یا اخا بار سفر سوی شام و کوفه و اهل حریمت سر به سر روز و شب اندر عزایت ای برادر الوداع