راز جنایات سیاه خوفناک با جزئیات باورنکردنی و ترسناک | پرونده جنایی ایرانی 

راز جنایات سیاه خوفناک با جزئیات باورنکردنی و ترسناک | پرونده جنایی ایرانی
روزه هشتمه فروردین امسال یعنی ساله ۱۴۰۳
یه روزه کاملا آروم تویه سطحه شهره سمنان بود
همه ی مردم سرگرمه تعطیلاته عیدو مسافرتو تفریح بودن
همه چیز تا ساعت ۹ شب عادی بود
تا اینکه تلفنه اورژانسه شهره سمنان به صدا درومدو
دختره ۱۲ ساله ای به اسمه ندا از اون وره خط گفت
بابام مامانمو به چاقو زده
خودشم قرص خورده و افتاده زمین
سریعتر خودتونو برسونین
بعده پایانه این تماس
به سرعت گروه هایه امدادی راهیه خونه ی این خونواده شدن
همزمان به نیروهایه پلیسم اطلاع داده شد تا تویه صحنه حضور پیدا کنن
وقتی نیروهایه امدادیو پلیس به محله حادثه رسیدنو وارده خونه شدن
با یدنه نیمه جونه یه زنو مرد مواجه شدن
زنه خونه
رویه بدنش از جایه چاقو سوراخ سوراخ بود
جوری که تویه خونه خودش غلت میزد
اما هنوز به هوش بود
مرده خونواده اما
جایه هیچ خراشی رویه بدنش نبود
ولی اونم رویه زمین افتاده بود
به سرعت هردو نفر توسطه نیروهایه اورژانس به نزدیمترین بیمارستان منتقل شدن
با رسیدنه احمدو شهره به بیمارستان
خیلی زود اقداماته درمانی برایه هردو نفر شروع شد
شهره سریع به اتاقه عمل منتقل شد
احمدم وقتی با تلاشه پزشکه چن دیقه ای چشمشو باز کرد گفت
با قرصه برنج خودکشی کرده
خیلی سریع اقداماته درمانی برایه احمدم شروع شد
ولی چیزی که وجود داشت این بود که
امکاناته بیمارستان
برایه مداوایه هیچکدومشون کافی نبود
با اینحال به خاطره وخیم بودنه حاله شهره
پزشکا مجبور شدن این زنو تحته عمله جراحی قرار بدن
ولی قرار شد احمد توسطه آمبولانس سریعتر به یکی از بیمارستانایه مجهزه تهران منتقل بشه
حدوده ۱ ساعته بعد
زمانی که کارایه انتقاله احمد به تهران در جریان بود
از اتاقه عمل خبر رسید
شهره به دلیله خونریزیه شدی حینه جراحی جونه خودشو از دست داده و کاری از دسته پزشکا بر نیومده
با اعلامه این خبر
خیلی سریع ماموره پلیسی که تویه بیمارستان مستقر بود
با بازپرسه جناییه شهره سمنان تماس گرفت تا این مرد به همراهه اکیپه جنایی خودشونو به بیمارستان برسونن
چن دیقه بعد بدنه نیمه جونه احمد
توسطه یه آمبولانس از بیمارستان خارج شدو به سمته یکی از بیمارستانایه مجهزه تهران حرکت کرد
چن دیقه بعد از انتقاله احمد
بازپرسو تیمه جناییم به این بیمارستان رسیدن
خیلی سریع بازپرس مشغوله تحقیقاته اولیه شد
تویه اولین مرحله
اظهاراته کادره درمانو پزشکایه بیمارستان به دقت بررسی شد
بعده اون
بازپرس به سراغه دختر بچه ی ۱۲ ساله ای این زوج رفت که هنوز تویه بیمارستان بودو به شدت داشت تویه بغله مادر بزرگش گریه میکرد
ندا میگفت
مامانو بابام از خیلی سال پیش باهم دعوا داشتن
هرشب باهم بحثشون میشد
ولی امشب
بعده دعواشون دیدم بابام چنتا قرص خورد
بعدشم حمله کرد سمته مادرمو شروع کرد به کتک زدنش
هرچقدر من جیغ زدمو خواستم مامانمو کمک کنم نشد
وسطه درگیریشون یهو بابام مامانمو ول کردو دویید طرفه آشپزخونه
چند ثانیه بعد دیدم با یه چاقویه بزرگ برگشته دیوونه وار شروع کرد ضربه زدن به مادرم
بعدشم هردوشون افتادن زمین
منم تا این صحنه رو دیدم با اورژانس تماس گرفتمو ازشون کمک خواستم
با تموم شدنه گفته هایه این دختر
مشخص بود عامله این جنایته وحشتناک احمد بود
ولی هنوز انگیزه ی این مرد مشخص نبود
بعده تموم شدنه تحقیقات تویه بیمارستان
مامورایه آگاهی از بیمارستان خارج شدن
ولی چند ساعت بعد
به دستوره بازپرسو بعده اخذه مجوزایه لازم
چنتا از کاراگاهای اداره ی آگاهی راهیه تهران شدن
تا پیگیره وضعیته احمد بشن
وقتی احمد به بیمارستانه تهران منتقل شده بود
به خاطره کامل بودنه تجهیزاتو تلاشه بی وقفه ی کادره درمان
یواش یواش حاله این مرد بهتر شد
تا جایی که ۲ روزه بعد
از بیمارستان مرخص شد
وقتی احمد از بیمارستان مرخص شد
توسطه مامورایه آگاهیه سمنان دستگیر شدو دوباره به شهری که داخلش این جنایتو انجام داده بود منتقل شد
حدود ۳ روز از جنایته بی رحمانه ای که احمد انجام داده بود گذشته بود
بلخره این مرد با دستایه بسته پیشه روی افسرایه پلیسی قرار گرفت که چندین روز بود پیگیره این پرونده بودن
وقتی بازجویی شروع شد
احمد سرشو پایین انداخته بودو جواب هیچ حرفه مامورایه پلیسو نمیداد
ولی بلخره نتونسته سکوت کنه و با گریه شروع به گفتنه ماجرا کرد
احمد بریده بریده به قتله همسرش شهره اعتراف کردو گفت قصد داشته خودشم بکشه
ولی بخت باهاش یار بوده و به خاطره اینکه دخترش موضوعو زود به اورژانس اعلام کرده
از مرگه حتمی نجات پیدا کرده
احمد میگفت
من ۵۰ سالمه
شهره ام ۵۰ سالش بود
۱۵ ساله پیش
منو شهره باهم توسطه یکی از آشناهامون توو یه عروسی آشنا شدیم
اون موقع شهره یه بار ازدواج کرده بودو از شوهره اولش دو تا بچه ی بزرگ داشت که یکیشون ۱۵ سالش بود اونیکی ۱۲
شوهره قبلیه شهره تویه تصادف کشته شد بود
شهرم از بعدهم رگه شوهرش دیگه ازدواج نکرده بودو خودش تنهایی بچه هارو به این سن رسونده بود
با اینکه من تا اونروز ازدواج نکرده بودم
ولی تا چشم به شهره خوردو باهاش صحبت کردم
یه دل نه ۱۰۰ دل عاشقش شدم
از همون لحظه اصلا دیگه نتونستم ازش دل بکنم
...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔴 لینک سابسکرایب:
/ @jenayigram
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن: • من فقط بهشون تذکر دادم...
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم: • مادر و ناپدریم خواهرمو...
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران: • پرونده جنایی تنها قاتل...
📽️خفاش شب: • پرونده جنایی خفاش شب غ...
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
: • بهم گفت دیگه شوهرتو نم...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پرونده_جنایی
#پرونده
#قتل