این انیمه یاد میده که چطور از تروما عبور کنیم. اصولا وقتی درگیر یک تروما میشی، زندگیت قفل میشه. و این انیمه دلیلی برای شخصیت اصلی میاره تا بتونه نقص های این دنیا رو درک کنه و با یک دیدگاه جدید، چرخ زندگی رو دوباره بچرخونه. صحبت با پلیکانی که در حال مرگ بود، حرف عمو که درباره خلوص سنگ ها صحبت میکرد و مادرش که گفت من از آتیش نمیترسم! باعث شد که شخصیت اصلی از تروما عبور کنه
ممنون از لطفت چشم اون هم در برنامه کار هست چون باید در مورد همه چیز حرف بزنیم توی کانال نمیشه پشت سر هم رفت روی یک محتوا ولی این اثر که بدون تردید ارزش نقد داره
من یه ماه هم نمیشه با پیجتون آشنا شدم و تصمیم گرفتم عضو دائمیش باشم حتی اگه کمتر کامنت بدم🙏🏻 نقدتون را خیلی دوست داشتم ولی خب چه بسا متضاد شخصیت منه ، من از مرگ کاراکترم لذت میبرم و هر چه اون کاراکتر شریفتر و قدرتمندتر باشه مرگش برام لذت بخش تره ، البته که از چیزای دیگه هم لذت میبرم مثل شاد کردن همون کاراکتر و دادن لحظات قشنگ بهش، ولی خب در گرفتن همون چیزا هم ازش دریغ نمیکنم اگه به داستان بیاد و دیدن شخصی مثل میازاکی که انقدر زیبا برای زندگی ارزش قائله وجود آدم بی رحمی مثل منو قلقلک میده و برام همچین شخصیتی خیلی بزرگ و محترمه و استاد منه من تو داستان گوییم حتما به دیدگاه ایشون در مورد زندگی هم نگاهی میندازم چون من آدم متعصبی نیستم و همه دیدگاه ها و روشهای داستان گویی رو نگاه میکنم و حرفشونو میشنوم برای پیشرفتم برای داستانی بهتر، ولی خب صادقانه بگم همون قدر که شاد کردن کاراکترمو دوست دارم از گرفتن بچش هم ازش لذت میبرم و این به احتمال زیاد خوب نیس ولی من اینم و با این حال شخصیت هایی مثل میازاکی را ستایش میکنم و حرفاشونو میشنوم🙏🏻
ممنون از حمایت و کامنت زیبات راستش ایده های میازاکی خیلی اکستریمه. خود من هم دوست دارم باهاش هم ساید باشم ولی به نظرم برای یک ایرانی این کار شاید غیرممکن باشه :)
من در لدرباکس کامنتها رو میخونم، یکی درباره یه مصاحبهای صحبت کرد. رسمی نیست ولی یه تئوری تقریبا مورد قبوله. گفتن اگه خان عمو میازاکی باشه یعنی ماهیتو خود پسرشه و میازاکی از پسرش راضی نیست ولی این رد شده! گفتن احتمالا مثلث حواصیل، پسر و خان عمو مثلث جیبلیه. ماهیتو میازاکیه که نمیتونه جهان خان عمو که همکارش(اون دوستش که چندسال پیش فوت شد و اسمش یادم رفته) رو ادامه بده و با یه نگاه متواضعانه با خودش برخورد کرده. و حواصیل هم سوزوکی همکار دیگه تو جیبلیه ولی خب در نهایت همه اینا خوانش های نمادگرایانه فرامتنه
با این طرز فکر که هیچکس شر مطلق نیست موافقم و گاهی فکرمیکنم همه ما اسیر زنجیره علت و معلولی این دنیا و همیشه مجبور به انتخاب هستیم! اما بهرحال دراین دنیا اعمال انسانها تاثیرگذار هستن و نه نیت های هرچند خیر اونها..! بهرحال باید جلوی آسیب ها گرفته بشن! شما جایی به نظر میازاکی راجع به ارباب حلقه ها هم اشاره کردید که البته گندالف در موریا به فرودو همین مهم رو درمورد کشتن گالوم گوشزدمیکنه! ولی خب بینش تالکین درجهانش خیلی جاها سیاه وسفیده! واقعیت دیگه دنیای ما اینه که بقا و پیشرفت و فرگشت یا تکامل و گوناگونی حیات بخاطر همین تنازع بین گونه هاست! خیلی از اختراعات و پیشرفت های علمی، تکنولوژیک و پزشکی درجنگ ها حاصل شده! بهرحال انسان در طیف های مختلف فکری هستن و همین نه باعث تعادل بلکه باعث میشه ترازوی دنیا همیشه به یک سمت سنگینی نکنه!
به شخصه به عنوان فانتزی نویس اصلا حرفا و عقاید میازاکی رو دوس ندارم من عاشق میازاکی ام(هیدتاکا)ولی از عقاید بچگاننه این میازاکی خوشم نیومد...من اول که بگم متنفرم از داستانم تعریف کنم ولی خب ذکر مثاله....من هیچوقت زندگی رو کم ارزش نمیدونم فقط مرگ رو اتفاق بدی نمیدونم بعدشم روزانع کلی ادم دارن میمیرن یا سلاخی روانی میشن که عملا از مرگ بدتره میازاکی زیادی این مرگ هارو داره جدی میگیره بعدشم وقتی عملا تو یه دنیای تاریک و پر از زجر داری زندگی میکنی مرگ بهترین اتفاقی میشه که برا کسی میتونه بیوفته ...من خودمم مثل میازاکی نقاش هم هستم و کارکترامو خودم میکشم هر کارکتری رو که مرگشو رقم میزنم برا خودم به شدت دردناکه ولی پشت هر کدوم دلیلی نهفتس تازه من از الهام از ادمای واقعی ام کارکتر خلق میکنم ینی اونا حتی زنده ترن ولی صرفا هر ادمی بسته به شخصیتش ممکننه اشتباهاتی رو بکنه که به مرگش منتهی بشه و این بی ساید بودن رک بگم چرت ترین چیزیه که میتونی باور داشته باشی بهش و اینکه سلااااام من تازه با پیجتون اشنا شدم
از این که نویسنده ای هستی که عقاید محکم داره واقعا خوشم میاد چون نویسنده باید دور از جون یک رفتار لات بازی هم داشته باشه امّا شرطش اینه که هر سال یک طیفی از عقایدش همراه با نوشتن و خوندن بیشتر عوض بشه.