Тёмный

قصر سیاه‌پوشان | حکایتی شنیدنی از هفت پیکر نظامی به روایت عبدالکریم سروش 

جاویدان خرد
Подписаться 3 тыс.
Просмотров 4,5 тыс.
50% 1

نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
چونکه بهرام شد نشاط پرست
دیده در نقش هفت پیکر بست
روز شنبه ز دیر شماسی
خیمه زد در سواد عباسی
سوی گنبد سرای غالیه فام
پیش بانوی هند شد به سلام
تا شب آنجا نشاط و بازی کرد
عود سازی و عطرسازی کرد
چون برافشاند شب به سنت شاه
بر حریر سپید مشک سیاه
شاه ازان نوبهار کشمیری
خواست بوئی چو باد شبگیری
تا ز درج گهر گشاید قند
گویدش مادگانه لفظی چند
زان فسانه که لب پر آب کند
مست را آرزوی خواب کند
آهوی ترک چشم هندو زاد
نافه مشک را گره بگشاد
گفت از اول که پنج نوبت شاه
باد بالای چار بالش ماه
تا جهان ممکنست جانش باد
همه سرها بر آستانش باد
هرچه خواهد که آورد در چنگ
دولتش را در آن مباد درنگ
چون دعا ختم کرد برد سجود
برگشاد از شکر گوارش عود
گفت و از شرم در زمین می‌دید
آنچه زان کس نگفت و کس نشنید
که شنیدم به خردی از خویشان
خرده‌کاران و چابک‌اندیشان
که ز کدبانوان قصر بهشت
بود زاهد زنی لطیف سرشت
آمدی در سرای ما هر ماه
سر به سر کسوتش حریر سیاه
بازجستند کز چه ترس و چه بیم
در سوادی تو ای سبیکه سیم
به که ما را به قصه یار شوی
وین سیه را سپید کار شوی
بازگوئی ز نیک خواهی خویش
معنی آیت سیاهی خویش
زن چو از راستی ندید گزیر
گفت کاحوال این سیاه حریر
چونکه ناگفته باز نگذارید
گویم ارزان که باورم دارید
من کنیز فلان ملک بودم
که ازو گرچه مرد خوشنودم
ملکی بود کامگار و بزرگ
ایمنی داده میش را با گرگ
رنجها دیده باز کوشیده
وز تظلم سیاه پوشیده
فلک از طالع خروشانش
خوانده شاه سیاه پوشانش
داشت اول ز جنس پیرایه
سرخ و زردی عجب گرانمایه
چون گل باغ بود مهمان دوست
خنده می‌زد چو سرخ گل در پوست
میهمانخانه‌ای مهیا داشت
کزثری روی در ثریا داشت
خوان نهاده بساط گسترده
خادمانی به لطف پرورده
هرکه آمد لگام گیر شدند
به خودش میهمان پذیر شدند
چون به ترتیب خوان نهادندش
در خور پایه نزل دادندش
شاه پرسید ازو حکایت خویش
هم ز غربت هم از ولایت خویش
آن مسافر هران شگفت که دید
شاه را قصه کرد و شاه شنید
همه عمرش بران قرار گذشت
تا نشد عمرش از قرار نگشت
مدتی گشت ناپدید از ما
سر چو سیمرغ درکشید از ما
چون بر این قصه برگذشت بسی
زو چو عنقانشان نداد کسی
ناگهان روزی از عنایت بخت
آمد آن تاجدار بر سر تخت
از قبا و کلاه و پیرهنش
پای تا سر سیاه بود تنش
تا جهان داشت تیزهوشی کرد
بی‌مصیبت سیاه پوشی کرد
در سیاهی چو آب حیوان زیست
کس نگفتش که این سیاهی چیست
شبی از مشفقی و دلداری
کردم آن قبله را پرستاری
بر کنارم نهاد پای به مهر
گله می‌کرد از اختران سپهر
کاسمان بین چه ترکتازی کرد
با چو من خسروی چه بازی کرد
از سواد ارم برید مرا
در سواد قلم کشید مرا
کس نپرسید کان سواد کجاست
بر سر سیمت این سواد چراست
پاسخ شاه را سگالیدم
روی در پای شاه مالیدم
گفتم ای دستگیر غم‌خواران
بهترین همه جهانداران
بر زمین یاریی کرا باشد
کاسمان را به تیشه بتراشد
باز پرسیدن حدیث نهفت
هم تو دانی و هم توانی گفت
صاحب من مرا چو محرم یافت
لعل را سفت و نافه را بشکافت
گفت چون من در این جهانداری
خو گرفتم به میهمانداری
از بد و نیک هرکرا دیدم
سرگذشتی که داشت پرسیدم
روزی آمد غریبی از سر راه
کفش و دستار و جامه هرسه سیاه
نزل او چون به شرط فرمودم
خواندم و حشمتش بیفزودم
گفتم ای من نخوانده نامه تو
سیه از بهر چیست جامه تو
گفت بگذار از این سخن بگذر
که ز سیمرغ کس نداد خبر
گفتمش بازگو بهانه مگیر
خبرم ده ز قیروان و ز قیر

Опубликовано:

 

13 дек 2022

Поделиться:

Ссылка:

Скачать:

Готовим ссылку...

Добавить в:

Мой плейлист
Посмотреть позже
Комментарии : 20   
@user-mt7ws8we7r
@user-mt7ws8we7r 10 месяцев назад
عاشقشم ❤
@amirkhodabakhsh9144
@amirkhodabakhsh9144 Год назад
ممنونم استاد بزرگوار بی نهایت زیبا و اوج بینش یک فیلسوف دنیا دیده ... سایه پر مهر و برکت اتان بر سر ما...
@nisarunitedkingdom
@nisarunitedkingdom Месяц назад
🎉❤
@rasoolhatami7356
@rasoolhatami7356 Год назад
واقعا پر از معانی گرانبها بود
@aminmotahari6956
@aminmotahari6956 Год назад
شاهکار بود !!
@abapor9589
@abapor9589 9 месяцев назад
❤❤
@givarmani5092
@givarmani5092 Год назад
سپاس فراوان ای کاش شما فقط ادبیات فارسی را تدریس می کردید و به این اسلام مسلمین رابطه ای نداشتید
@arashahsani
@arashahsani Месяц назад
از چه تشکر کردید؟ داستان را گفت ولی نگفت معنیش چیست فقط وقتتان را تلف کرد و شما خیال کردید داستان را فهمیدید
@rezafarhad9915
@rezafarhad9915 Год назад
اینم تو دنیایی توهمات خودش است … ضرری که بعضی فیلسوف ها و یا دزدان افکار فیلسوف های دیگر به خلق بدبخت و درمانده می‌زنن . همش شر و ور … انسان رو سه چیز شاد نگه میداره تقذیه خوب امکانات مادی خوب و سکس. این همه فلسفه لازم نیست
@hosseinheydaryan7308
@hosseinheydaryan7308 Год назад
حتی گوش نکردید در این گنبد ز بی مغزی صدا بسیار می پیچد
@abolfazziaei
@abolfazziaei 7 месяцев назад
ممنون استاد کامل بود برای من❤
@user-mr9yc5bo3z
@user-mr9yc5bo3z 2 месяца назад
سکس بالاترین و مهمترین
Далее
رازهای مثنوی
57:59
Просмотров 120 тыс.
روح وجود دارد؟ پاسخ دکتر سروش
22:07