سلام به امید، میلاد، خشایار و سحر عزیز. میخوام ازتون تشکر کنم که منو توی ۳۲ سالگیم برگردوندید به روزهایی که تو مدرسه( دوران راهنمایی) بی صبرااانه انتظار میکشیدم برم خونه که باقی کتابمو بخونم. من از اوایل دی ماه ۱۴۰۲ شروع کردم به خوندن کتاب سنگ جادو و همراه باهاش یعد از تموم شدن فصل، اپیزود مربوط بهش هم شنیدم! و همیشه ناراحت بودم که شما چقدررر از من جلوترید ولی الان من سه قصل جلوتر از اپیزودای لوموسم و مثل کسی ام که سریال مورد علاقه اش در حال پخشه و باید انتظار بکشه برای فقط یک قسمت جدید و باورم نمیشه که با این سرعت رسیدم به پخش شما! تو روزهایی که خیلی سیاه بودند لوموس مثل یه نور منو برد به دنیای قشنگی که تو بچگی بهش پناه میبردم و دوباره حالمو خوب کرد و به زندگیم شور و هیجان برگردوند. دوستون دارم❤❤❤❤
منی ک ششصد بار هی اپیزودارو از همون معرفی تا آخرین اپیزود پخش شده گوش دادم کاملا قبول دارم کیفیت همه جوره صعودی پیش میره..حرفاتون در مورد رولینگ و اما واتسون رو هم خیلی موافقم باهاتون..منم خیلی به خودم افتخار کردم تو این یک سال و خورده ای بیشتر از هر زمانی ک پاترهدم و طرفدار رولینگ هستم
خیلی اپیزود فان و جالبی بود😄ممنون عالی هستین. خسته نباشین🌹🌹🌹چه قدر آقای راوی هاگریدو عالی اجرا کردن👌🏻👌🏻باورم نمیشه نصف کتاب و اپیزودها هاگریدو نداشتیم و بالاخره سروکله ش پیدا شد. فکر میکنم دفعه اولچون کتابو تو دو سه روز تموم کردم به چشمم نمیومده😅
سلام. تشکر بی کران برای کار جذابتون. یک اشاره بکنم به تپهای که روایت شده که مسیح همراه با دو راهزن در اونجا به صلیب کشیده شدند. در فارسی این تپه رو جُلجُتا مینامیم. زندهیاد احمد شاملو در بخشی از شعر «وصل» سروده: آنک منم که سرگردانیهایم را همه تا بدین قُلّهی جُلجُتا پیمودهام آنک منم میخِ صلیب از کفِ دستان به دندان برکنده. آنک منم پا بر صلیبِ باژگون نهاده با قامتی به بلندیِ فریاد.
در مورد اما واتسون من کاملا با سحر موافقم ، من قبل از سال چهارصد و یک همیشه سخنرانی های اما رو تو یوتوب میدیدم که جاهای مهم دنیا مثل دانشگاه ها بزرگ میرفت و جلو آدم های خیلی زیاد صحبت میکرد یا مثلا میزگردهایی که چندین فعال دیگه از سراسر دنیا بودن حتی یادمه قبل چهارصد و یک از دخترهای فلسطینی هم حمایت کرد همیشه یکی از مهم ترین شعارهاش تحصیلات خانم ها بود تو سال چهارصد و یک کلی دختر از دانشگاه اخراج یا تعلیق شدن کلی دانش آموز بارها تو مدرسه با گاز مسموم شدن خانوم واتسون تحصیلات اون ها اهمیت نداشت؟؟ من حرف امید رو قبول دارم که از کسی نباید توقع داشت یه بار یه بنده خدایی فحش رو به جانی دپ کشیده بود که چرا اون سال واکنش نشون نداد و هر چی من میگفتم هیچ وظیفه ای نداشته قانع نمیشد ولی اما واتسون قضیش فرق میکنه اگه نمیتونی بلند و این صندلی رو بده یکی دیگه که بتونه
اشارهء دیگهای به باور به نقش گوشت خام در درمان و بهبود زخم و کبودی. در قسمتی از فیلم «دار و دستهء نیویورکی» دنیل دیلوئیس یک تیکه گوشت میبره میده به دکاپریو که بگذاره روی صورت کبودش
توی خیلی از رمانهای فارسی هم بنا به نوع شخصیت و کاراکتر بک شخص, گفته ها و صحبتهاش عامیانه و اشتباه نوشته بشه مثلا از زبون بک لات یا شخص قدیمی نوشته بشه دیفال ،شمبه. دمبه . استرخ ( دیوار شنبه دنبه استخر) و... پس دمبال با گویش و شخصیت هاگرید عجیب نیست 1:06:01
یکی از قسمت های فیلم های مهران مدیری و دوستش صورتشون زخم و زیل شده بود گوشت گیرشون نیومد کالباس گذاشته بودن رو صورتشون, اینو تو فیلمهای وسترن هم دیده بودم البته
بیاید فکر کنیم گوشتی که دست هگرید بوده مال یه اژدهای پیر بوده که در اثر کهولت سن فوت کرده 😂 پ.ن. بچهها من امروز یک خبر ناخوشایند شنیدم و خیلی حالم گرفته بود، همین که بودید و برای یک ساعت حواسم پرت شد خیلی خوب بود❤
اخر کتاب قبل دامبلدور به فاج گفت باید دمنتورا رو از ازکابان اخراج کنی و عده ای رو بفرستی با غول ها صحبت کنن پس خیلی خارج از ذهن امبریج نیس که هگرید و خانم ماکسیم کجا ممکنه رفته باشن
سلام دوستای من حسابی خسته نباشید. خشایار جان من انتقاد نکردم که داستان رو میخونی گفتم بیشتر حرفات همون چیزایی هست که توی کتابه و بیشتر سوالایی هم که میپرسی تو خود کتاب جوابش اومده اینکه کتاب رو میخونی و این سوالا رو میپرسی آدم رو اذیت میکنه درست مثل همین سوالی که از غولها تو همین قسمت پرسیدی که توی کتاب هستش اگر از انتقادات من ناراحت شدید ببخشید منم مثل شما این پادکست رو خیلی دوست دارم و روزای تنهاییم کمکم میکنه سرحال بشم هدف گفتن ایرادهایی بود که متوجهشون شده بودم نه ناراحت کردن شما
قبلا این سوال رو پرسیدم اما جوابی نگرفتم. آیا رهی بجز سوپرتنکس برای خارجنشینان نیست؟ مثلا پیپال، گوگلپی، اپلپی؟ ایراد سوپرتنکس (برای من وسواس) در اینه که همهء مشخصات کارت رو ازت میگیره. که اصلا جالب نیست