در این اپیزود از پادکست عاشق ادبیات به سراغ رمان بیگانه اثر آلبر کامو رفته و سعی میکنم شخصیت اصلی رمان، یعنی مرسو، را از دید فلسفه قیام و ابزوردیسم، که مبانی بنیادین فلسفه‌ی آلبر کامو بودند بررسی کنم. #آلبر_کامو #بیگانه #فلسفه
ممنونم از شما که به زیبایی و رسایی هر چه تمام تر این مطالب ارزشمند و زیبا را در اختیار ما قرار میدید. با اینکه چنین مطالب ارزشمندی متاسفانه کمتر مورد استقبال قرار میگیرند و کانال هایی که هیچ محتوایی بدرد بخوری ندارند پر از ویو و سابسکرایب می شوند امیدوارم از این موضوع نا امید نشوید و هرچه قدرتمند تر به کارتون ادامه بدید ، منتظر ویدیو های جدیدتون هستم.🌹
با درود به شما، و باز با تشكر از زحمات تان. براي من كه به تازگي به مطالعه فلسفه رو آورده ام( كم و بيس)، هر دو مكتب اگزيستانسياليسم و ابزورديسم، گيرايي خاص خودش را دارد. انگاري در سنين متفاوت و موقعيت هاي مختلف، هر كدام از اينها ميتواند من را جلب كند! با اميد به تداوم اين كارهاي عالي از شما!
همان قدر که درک و همزادپنداری با شخصیت بیگانه راحت است مخصوصا در عصری که ما زندگی میکنیم, درک شخصیت مسخ کافکا که تقریبا شبیه این داستانه سخت. متاسفانه به واسطه عصری که در آن زندگی میکنیم برای خیلی از ما ها درک این شخصیت راحته و خیلی عجیبه که فرد در چه روندی قرار میگیره که دیگه هیچ چیز براش مهم نیست. ممنونم از شما که سعی میکنید مکتب های مختلف را بررسی کنید و در این راح بهترین نمونه های داستان و رمان ها را هم تحلیل میکنید. عالی بود
یک امر بسیار جالب برای من در محاکمه این بود که افراد حاضر در محاکمه یا قبلش مثلا رفتار دادستان, جوری رفتار میکردن که انگار برتر از مرسو هستن اما برای من, رفتار و مخصوصا کلماتشون نمایانگر فراموشی انسانیت در آنها بود. دادستان سعی میکرد نشون بده که مرسو یه دیوه که هیچ انسانیت و احساساتی در وجودش نیست اما سوال اینجاست که آیا این احساسات و انسانیت در وجود اون حضار بود!؟
درود بر شما مطالب شما خیلی جالب ولی ظاهرا فلسفه البر کامو خیلی با فلسفه نهلیسیم‌‌‌فرددیش نیچه فرقی ندارد چون او هم در کتابی میگه عاشق سرنوشت خودت باش آیا این نقطه نظر درست است ؟؟
این ویدیو فلسفی رو نگاه کنید. راجع به تفاوت اگزیستانسیالیسم (سارتر)، نیهیلیسم (نیچه) و ابزوردیسم (کامو) توضیح دادم. ru-vid.com/video/%D0%B2%D0%B8%D0%B4%D0%B5%D0%BE-eusrPhJtN18.html
من ضمن تشکر از شما، يه سؤال مطرح میکنم. چرا مرسو که یه بیگانه به تمامی معناست در همون واژگان قیام و ابزوردیسم، اسلحه حمل میکنه و سبب قتل آن مرد عرب میشه ؟ ضمن اینکه پذیرفتیم مرسو از خود هيچ اختیاری نداشته و تحت‌تأثیر عوامل محیط اقدام به شلیک کرده، این عقیده شخصی بنده است که اینجا اتفاقا میخواد بیگانه کامل بودن رو نقض کنه، خود البرکامو حالا چه آگاهانه چه ناخوداگاه به این موضوع داره اشاره میکنه که اصلا نمیشه مطلق با همه چیز بیگانه بود ما ناچار و محکوم به دفاع از شخصیت خودمون هستیم و به آن معنایی میدیم که موجب حمل اسلحه هستیم، يعنی هممون به یه چیزایی مسلح هستیم تا از خود خودمون دفاعی کنیم، حالا میخواد فلسفه باشه عرفان یا حتی علمو يا طبیعت گرایانه باشه . پس به عقیده من بیسواد دست بردارید از این عقاید پوچگرایانه که امکانپذیر نیست.
