@@mgs2014 نه عزیزم ..منظورم مجاهدین خلق نبود دقت کنی نوشتم مجاهدان راه آزادی یعنی همه میتونن در راه آزادی و رهایی از غل و زنجیر اسرارت لباس مجاهدت تنشون کنن حتی طبقه ی بورژوا هم که دچار یاس و پوچی شده در زندگی میتونن برای آزادی طغیان کنن واژه ی مجاهد تمثیل هست و نماد
هیچ فرقی نمیکنه عزیز. دیدگاه بچه گونه فراستی که فقط چند تا کلمه که بعضیا رو تقریبا فرانسوی تلفظ میکنه رو بخوایم تحلیل کنیم، هیچ فرقی نداره فیلم های خیلی خیلی محدودی که دوست داره رو در نظر بگیریم یا نود و نه درصد فیلم های حداقل دو سه دهه اخیر رو که به شدت میکوبه و اذیت میشه نگاه میکنه و.... در آخر به فردی میرسیم که همه چیز رو سیاه و سفید و خوب و بد میبینه. فیلم "آدمیزادی" فقط دوست داره. حتی هیچی از زبان، فرهنگ و قوانین فیلم سازی آمریکا نمیدونه، نمیدونه در دهه هایی که هیچکاک فیلم میساخته خیلی محدودیت در سینما آمریکا وجود داشته که الان وجود نداره و خود هیچکاک نسبت به این قضیه چندین بار اعتراض کرده بوده. میرسیم به فردی که فقط چند تا کلمه بلده و خیلی خودشیفته هم هست، فرم، معنا، "فیلم آدمیزادی" و چند تا کلمه نامفهوم دیگه که حتی نمیتونه این کلمه ها رو توضیح بده. اصلا این فیلم رو نقد نکرد. داستان فیلم رو تا حدودی تعریف کرد که به شدت اغراق شده بود (چون به شدت همه چیز رو سیاه و سفید میبینه). نمای باز و بسته رو نمیتونه درست تعریف کنه. فقط میگه " بسیار بسیار بد و لانگ شات های بسیار زیاد". هیچوقت توضیح نمیده چرا بسیار زیاد؟ اصلا کی میتونه بگه بسیار زیاد یا بسیار کم؟ معیار چیه؟ فقط هیچکاک و جان فورد و دو سه تا کارگردان ۶، ۷ دهه های پیش دیگه. بازی دیکاپریو بسیار بد... "دونیرو" (همین تلفظ مثلا استاد خیلی نکات رو میرسونه یا تلفظ "جری لوییز" ) بسیار بسیار بد... اسکورسیزی که اصلا کارگردان نیست چون فرم بلد نیست. تارانتینو کارگردان بسیار بدیه و بقیه هم همینطور. فراستی فقط دوست داره فیلم "آدمیزادی" ببینه. همین. سینما رو در همین حد میبینه. نقد مثلا استاد درباره سریال The Sopranos رو نگاه کنید (البته استاد قسمت اول از فصل اول رو هم کامل ندیده چون "آدمیزادی" نبوده و دوربین با آدم ستمگر بوده و احتمالا کلی هم اذیت شده نیم ساعت از یه قسمت رو دیده).
فیلم خیلی خوبه. من هم بسیار لذت بردم از دیدنش و یکی از دلایلی که دیدمش پیشنهاد آقای فراستی بود. اما کاش ایشون به جای بیان نظرات شخصی زیبایی که داره روی نقد فیلم تمرکز کنه چون هرجا خارج میشه ناکوک میشه. میگه یک جوون سربه هوای... امروزی دیگه خلاصه. جای تاسف داره این نگاه و بیانش.
درود بر شما استاد گرامی و عزیز *یک موضوع بسیار مهم: **لطفاً در نقد فیلم ها، استدلال های و ایرادهای میزانسن و دکوپاژ برای نقد دقیق پلان ها و سکانس ها و حرکت و نوع دروبین هم بیاورید و توضیح کامل دهید .با احترام نادر کبیر
هر کسی درمورد زندگی در حال بهم توصیه ای کرد شعاری بیش نداد و بیشتر از یک حرف حسابش نکردم. اما زندگی در حال رو با این مرد و این فیلم زندگی کردم. جالبه بعد از تیتراژ درمورد کلمه ای Komorebi توضیح میده که فکر میکنم از نگاهتون در رفته باشه. یعنی سایه هایی که برگ درختان درست میکنند که هر تصویر از این سایه ها فقط یک بار در جهان اتفاق میوفته و هیچکدام مثل هم نیستند. شاید دلیل اصلی عکس گرفتن مدام از برگها همین بود، شاید دیدن روزهایی شبیه به هم در این فیلم که دوربین هر کدام رو از زاویه و اندازه متفاوتی میگیره، شاید زندگی این شخصیت و... همه در این جمله بود و چقدر خوب که گذاشتن آخر آخر فیلم که مبادا ما با خودآگاه خودمون این فیلم رو ببینیم.
فیلم روزهای عالی وندرس فیلم خوبی نیست ! اگرلحظاتی ازش مستندواراست متاسفانه نه مستندواریش خوب است نه قسمت داستانیش . نه دوربینش کار می کند نه فرم جالبی دارد . بنظرم بازی متوسطی هم داشت اما عالی نبود . فیلم فقط درمورد دستشویی های توکیو است بیشتر نیست . تهیه کنندگان فیلم هم مقامات شهری ژاپن از اول هدفشان معرفی دستشویی های توکیو بوده که جنبه توریستی هم دارن خواهش می کنیم مفاهیم بزرگ را بیخود نچسبانید به این فیلم . جالبه فیلمهای جناب کیارستمی که بیشتر از یک سرو گردن از فیلم روزهای عالی بالاترند فراستی میگه خوب نیستن . چقدر کتاب خواندن مرد دستشویی شور و طبیعت دوستیش دروغین و مصنوعی است کاملا مشخصه ما با یک کلیپ تبلیغاتی مواجه هستیم نه یک زندگی
من این فیلم و دیدم در سینما اینقدر لذت بخش هست و آدم و مجذوب عمق میکنه با تصاویر ساده و عادی زندگی که متوجه دو ساعت گذر فیلم نمیشی واقعا به جسارت کارگردان باید احسنت گفت فیلم inoccence از کارگردان hirokazu هم به شدت توصیه میکنم فوق العاده هست این فیلم
راستش فیلم میخواست نشون بده چقدر یه زندگی ساده،خیلی ساده تر از چیزی که فکر کنی میتونه لذتبخش باشه اما واقعا برای بعضی ها از جمله خودم ناراحت کننده بود و دلیلشو نمیدونم
آقای فراستی من توکیو زیاد زندگی کردم این دستشویی ها شمال شهری نیست توکیو جنوب و شمال نداره و همش تمیزه حتی دستشویی های شهرهای دورافتاده هم تمیزه به ندرت دستشویی غیر تمیز دیده میشه تو ژاپن
من جواب بعضی سوالاتم رو گرفتم وبعضی هاش جا موند, مثلا تاکید رو برج مخابراتی یا مرد بیخانمان که حتی یبار رفت دنبالش یا بازی ضربدری روکاغذ تو دستشویی حتی خونه ایی که میره بهش سر بزنه اخر فیلم , شاید خانه پدری بوده چون پدرش در اسایشگاه بود اما دیگه خونه سر جاش نبود , حتی جملاتی که با خواهرزاده اش رد و بدل میشد در مورد جهان های متفاوت یا "الان الانه و بعدا بعدنه" حاوی پیام هایی بودن ضمن اینکه توضیحات زن کتابفروش در مورد دو کتابی که در فیلم خرید که به حال و هوای روزگارش و اتفاقات حوالیش میخورد. اضافه کنم در حمام با تلفن عمومی زنگ زد به خواهرش شاید برای اینکه خواهرزاده اش موبایلش رو چک نکنه و یا در جهت فرمایش شما بود که با یه تلفن انالوگ! عمومی یه کار مهم رو انجام داده باشه. زنده باشید
یک اگزیستانسیالیسم ناب … فراستی وقتی از یه فیلم خوشش میاد میشه مثل قهرمان همین فیلم . با دقت و وسواس و آرامشی ستودنی طوری فیلم رو تحلیل میکنه که انکار نگرانه با یک کلمه نامربوط دل فیلم بشکنه . فیلم ، احترام وندرس به “ وجود “ داشتنه . وجودی که رنج رو پشت سر گذاشته و آگاهانه تنهایی رو برگزیده و از تنهایی لذت میبره و به تمام نماد های زیستن احترام میذاره . جیدمانی برای زندگی خودش انتخاب کرده و در برابر تک تک انتخاب هاش به شدت احساس مسئولیت داره . به قول مسعود عوامل اختلال این چیدمان قهرمان ما یه قول مسعود رفیق ما رو به چالش می کشند و رفیق ما در همه این چالشها انسانی ترین واکنش رو نشون میده . ۱۰ از ۱۰ به سبک IMDB ۴ از ۴ به سبک مسعود فراستی
مغزم سوت کشید با دیدنش و هر کسی درکش نمیکنه ...اما من عشق کردم مخصوصا قسمت سایه بازی....به نظرم بشدت پیچیده و فلسفی است ...اینکه این انسان به کارش هویت میده اینکه حضور داره و عمیق زیست میکنه ..اینکه فقط در اون روز زندگی میکنه و انگار فقط داره زندگی رو بازی میکنه ...مفهوم سایه بازز فوق العاده بود ....جمله ای که گفت دوسایه روی هم میوفتند تاریکتر میشه معرکه بود
من سالهاست در ژاپن زندگی می کنم ،این فیلم سادگی ونظم وپشتکارقشر بسیاری از ژاپنی های هم سن آرتیس فیلم را نشان میدهد کارکردن و درست انجام دادن کاربرایشان یک نوع عبادت است با تشکر از توضیحات زیبای جناب فراستی🙏فیلم بسیار زیبای است
***دانش ، آگاهی ، جذابیت ، ظرفیت برای دوست داشتن و توجه مردم ، عاشق مطالعه و کسب دانش و کسب معرفت ، و .... اینها یعنی استاد مسعود فراستی عزیز این کامنت اگر تملق و تعریف و دوست دشتن دروغین از سوی من اگر باشد خداوندا من را جوان مرگ کن ، هوادار استاد فراستی با فالوور های تازه به دوران رسیده جامعه مزاجی (نه مجازی) زمین تا آسمان فرق دارند هوادار استاد فراستی اهل دانش اهل کتاب و باسواد هستند و عاشق دانش استاد هستند و مسئله و دغدغه بین مخاطب و فرد مورد توجه اصلا شخصی نیست پس تو بهترین معلم ما هستی مرد***
فراستی نیمه اول فیلم آناتومی یک سقوط برنده نخل طلا را میگه فاجعه ست نیمه دومش میگه به اصرار دوستم مجدد دیدم تازه فهیمیدم بخش دوم شاهکاره . یعنی ایشان فیلمها رو اینجور می بینند و بعد میگه من مستقلم و تحت تاثیر کسی نیستم . یکی نمی گه اگر 50 درصد اول فیلم اضافه است اون 50 درصد پس روی چی سوار بود تو گفتی شاهکاره ؟ خطر سفسطه اینه که گاهی لو میده شمارو و گیر می افتی ! اون فیلم میگه اشکال داره بعد روزهای خوب یک فیلم به شدت معمولی را تعریف می کند
خیلی خوب بود. خدا قوت استاد. واقعا نقد ها تون بعد از دیدن فیلم خوبی که معرفی میکنید خیلی دلچسبه. فیلم هم واقعا فیلم خوبی بود؛ امیدوارم باز هم از اینجور فیلم ها و فیلم ساز ها بیشتر ببینم.
با درود. این فلم رو وقتی خوب تر و بهتر می توان فهمید که با فرهنگ ژاپنی،بخصوص مفهوم وابی-سابی آشنا بود.یافتن زیبایی در نقص.یافتن زیبایی و آرامش و امنیت در آنچه هست،نه آنچه به گونه ی تصنعی خلق می شود.ویم وندرس به خوبی از پسِ نشان دادن این زیبایی برآمده است. از سوی دیگر،این فلم در تقابل است با مفهومِ ملالت و پوچی،که از دلِ روزمرگی و تکرار برمی خیرد.دنیایی تکنولوژیک غربی و رژیم خاص و متعین کاری،دقیقا همین ملالت را می زاید.وندرس،به سانِ یک اروپایی،به گمانم،به خوبی نشان می دهد که روزمرگی الزام به ملالت و پوچی منتج نمی شود.این امر رو هم در فرهنگ ژاپنی نشان می دهد(مثلا برداشت های او از نورِ درختانِ که بر روی دیوار های توالت می تابند،که در زیبایی شناسی ژاپنی از آن به نام کوموروبی یاد می شود،و شخصیت اصلی هر روز مکررا آن ها را می بیند اما از دیدن شان،احساسِ ملال و تکرار،به گونه ی غربی نمی کند،)و هم با برداشت های خوب و میزانس های به جا و به موقع،همین حس رو یعنی،روزمرگی شخصیت اصلی رو به مخاطب منتقل می سازد،بدون این که به دامِ ملالت ناشی از تکرار بیفتد.
بسیار فیلم شعاری، پر ادا و پر مدعا در عین فریاد زدن برای بی ادعایی. تو اگه چپ بودی فراستی نیازی نبود فرم خودت رو به این شکل دربیاری و کاریزمای چپی بچینی برای خودت. نقاد هم عین یه کارگردان یه جا دستش رو میشه، تو جایی که الان به علت دلبسگی کارگردان به جان فورد اونو ادم حسابی میدونی ولی این فیلم چیزی جز نسخه ی بردگی به هر شیوه ای نبود مردم زندگی را دوست دارند و بهانهای برای زندهماندن مییابند، اما با همهی ناکامیها باز میخواهند زنده بمانند؛ همچون ترسویی نیرنگباز، خوار و بیمایه. زیستن مانند مردم، ننگ ساموراییست. #ریش_قرمز #آکیرا_کوروساوا
استاد ، من فکر می کنم حضور درخت و ارتباط ی که کوجی با درختان داره کاملا سمبلیک و نمادین هست ... درخت با تبدیل co2 به اکسیژن به ما پاکی و تمیزی میده و کوجی نیز با تمیز کردن توالت ها مثل یک درخت به ما حس پاکی میده ....او مثل یک درخت بخشنده است ، تکیه گاهه ، سایه است ، طراوت داره و گاهی نیز مثل یک درخت ترک می خوره و اشک می ریزه ... در ضمن بازی نور و سایه نیز در این فیلم فوق العاده بود ...
مرسی. ۲ قسمت از فیلم رو یا شما متفاوت دیدی یا چیزی که من تو سینما دیدم فرق داشت. اونجایی که اون خانم و شوهر سابقش رو میبینه، از پشت پرده نیست و چون رستوران تعطیله، مغازه روبرویی (لباسشویی) صبر میکنه و کتاب میخونه تا رستوران باز بشه. تا میبینه خانمه اومد و رستوران رو باز کرد، میاد و تو این فرصت یک مردی هم با خانم وارد رستوران میشه. بعد اینکه میخواد بره داخل، میبینه اون دو نفر همدیگه رو بغل کردن. صحنه خداحافظی از خواهر هم، بخاطر اینکه از پدرشون که خونه سالمندان هست، حرف میشه و به نوعی یاد گذشته ای که داشته (چیزی که نشون میده شغل توالت شویی رو به عمد انتخاب کرده و قبلا اون هم گویا تو فضای متمولی بوده) باعث میشه گریه کنه. و البته آخرین سکانس که اتفاقا طولانی هم بود، سکانس اشک، لبخند، گریه،غم،نفرت، شادی، حسرت و کلی احساس دیگه که خیلی هنرمندانه بازیگر همشون رو پشت فرمون ماشینش برای ما فقط و فقط با تغییر حالات صورت و چشم ها بینهایت استادانه اجرا میکنه و چقدر واقعی و زیبا معنای واقعی زندگی رو نشون میده که ترکیب همه این چيزهاست زندگی
از فیلمهای مورد علاقه منه فیلم روزهای پرفکت عالی خوش جانانه آدم دوس داره بارها بارها ببینه این فیلمو مث her, مث شب یلدا راستی ۷ سال اون مرده از خانومش کافه دار بود جدا شده اند هیامارا از تلفن گرمابه زنگ میزنه میگه نیکو اومده پیشش از تلفن موبایل معمولی هم ۲بار استفاده میکنه ی بارم وقتی تاکاشی زنگ میزنه میگه نمیاد ی بارم وقتی زنگ میزنه میگه دیگه شیفت یکی دیگه کار نمیکنه جدا بسیار عالی نکاتی رو ارائه فرمودید سپاسگذاریم جناب فراستی
تا جایی که من متوجه شدم، این داستان بر اساس یک داستان واقعی است که ویم وندرس قصد داشت آن را به عنوان یک فیلم مستند بسازد. اما بعداً قدرت موضوع را بهتر تشخیص داد و تصمیم گرفت فیلم بسازد. اگر اشتباه نکنم بازیگر اصلی (بازیگر توالتشویی) در واقع همان شخص اصلی است. (اما مطمئن نیستم) ru-vid.com/video/%D0%B2%D0%B8%D0%B4%D0%B5%D0%BE-N4bFqW_eu2I.html The Animals - House Of The Rising Sun (Music Video
استاد اقلا فیلمی که دوست داری رو با دقت ببین..طرف با خواهرش مشکل نداره ..با پدرش مشکل داشته....خیلی هم کسل کننده بود...اینم نقد نبود..خلاصه فیلم بود ...ولی خداییش جات تو هفت خالیه....رسما تبدیل شده به مسخره بازی
قابل توجه آقای فراستی : ویم وندرس اسم شخصیت فیلم رو گذاشته “ هیرایاما “ ! اسم پیرمرد فیلم داستان توکیو 👌 البته انگار شخصیت فیلم پرفکت دِیز عامدانه این لقب رو برای خودش انتخاب کرده …
فیلم بی نظیری بود مرسی از اینکه پیشنهاد دادین آرزو میکردم ۱۰ تا از این فیلمها داشتم تا هر وقت میخواستم به خودم حال بدم یکیشو ببینم به نظرم یک توالت شور میسازه که دلش به حالش نمیسوزه دل ما هم در هیچ نقطه فیلم به حالش نمیسوزه بلکه بهش غبطه میخوریم به پاکی روانش و به اینکه در پایین ترین مرتبه شغلی کارش رو به درست ترین شکل ممکن انجام میده وظیفه ای که بهش محول شده و ازش ارتزاق میکنه
من حرف شما را قبول دارم. انیشتین گفت کسی که نتواند چیز پیچیده را ساده بیان کند آنرا نفهمیده. ساده گویی یک هنر است. من هیچوقت معنی فیلم های کیارستمی را نفهمیدم. بنظر من او نقال خوبی نبود.
دوستان اون فیلمی که تلوزیون سالها پیش یعنی حدود بیست سال پیش پخش کرد، و در آخرش گفت تقدیم به ویلیام فالکنر یا در یادبود ویلیام فالکنر🤔 و توش موضوع بسکتبال هم بود🤔😂😂چی بود اسمش؟؟ هر کی میدونه لطفا اسمشو بگه خیلی ممنون میشم🙂👏👏👏👏