یه ذره تقسیم بندی فرم و تکنیک نا مفهوم بود لطفا شفاف کنید 1- ما درپردازش اطلاعات در ذهن، یه حس (sense) داریم که میشه مواجهه و تجربه غیرمستقیم و با واسطه با پدیده ها از طریق حواس پنج گانه/ در مقابلش (intuition) داریم که میشه شهود یا فراست! که منظور، مواجهه مستقیم و بی واسطه با پدیده ها از طریق خود ذهن هست. 2- در طبع و عاداتمون هنگام تصمیم گیری، یه احساس (feeling) داریم که میشه رفتارهای هیجانی، خودجوش و بر اساس عواطف / از طرف دیگه یه منطق (thinking) داریم که میشه عقل و استدلال حالا رابطه این دو مورد رو با خودآگاه - ناخودآگاه و فرم - تکنیک چطور تعریف میشه؟
اقاى فراستى به نظرم تعريف شما از فرم مستقل از مخاطب نيست يعنى بحثتون در مورد فرم يه مقدار داره به سليقه شخصى برميگرده كه البته من مخالف نيستم اما با اين تعاريف شما ديگه نميشه گفت اثر به طور مستقل داراى فرم است بلكه فرم توسط ناظر درك ميشود. با اين تعريف نماى بلند تو فيلم ژان ديلمان هم از نظر يك فمنيست داراى فرم ميتونه باشه چون با تكنيك داره حس ميافرينه (البته براى ناظر خودش) اما شما احتمالا با نظر اون فمنيست مخالفين و اينجا دعوا شروع ميشه. يا يك اتئيست احتمالا از سوپر ايمپوز مرد عوضى زياد چيزيش نشه🥹.
سلام استاد عزیز ممنون بابت توضیحاتتون. یه سوال داشتم، اینکه شما آثار سینمایی رو با استانداردهایی نقد میکنید به نظرم خیلی خوبه و درسته، اما به نظرتون این استاندارد های سفت و سخت جلو خلاقیت رو نمیگیره؟ به نظرتون خلاقیت توی عصر جدید چطوری شکل میگیره؟
سغ آقای فراصتی خیلی خیلی دلم میخواد یک جوری شما را ببینم من کاملاً توزندگی شخصیم وتوی فیلم مثل شما بدون اینکه درسشو بخوانم نقد خیلی میکنم وا قعا شما ازفیلم نقد کردن بیهمتا هستید جواب منو بدید چطور با شما یک بارشده تماس برقرار کنم خیلی دوستون دارم شما را
سوالی که خیلی بین روشنفکران مورد بحث است..چرا باید کارگردان برای مخاطب عام فیلم بسازد و مخاطب در وهله اول که مهمتر است به صورت مخاطب عام فیلم ببیند. مخاطب عام بودن و عامیت یعنی چه ؟ هر چقدر مخاطب ناخواگاه خود و انسان بودن خود را پس بزند علاوه بر درک نکردن هنر و سوبژه کردن آن .از انسانیت و درک جهان معلول میشود انگار که نوعی توهم است .علاوه بر آن وظیفه اش که در نزد خود به عنوان روشنفکر بودن است را نمیتواند انجام دهد چون از جامعه و اسیب های آن ادراکی پیدا نمیکند و موارد دیگر از مضرات روشن فکری در هنر که حتما استاد یک برنامه برای ان بگزارید که مسئله بسیاری از دوستان است
منظور شما این است ، اگر در ناخداگاه خالق اثر ترس باشد ، الزاما تمام لحظات فیلم بر ترس ساخته شود و حس ترس را منتقل کند؟ یا کلیت فیلم حس ترس را منتقل کند؟
با عرض سلام و ادب خدمت استاد فراستی عزیز دو سوال خیلی چالشی برام ایجاد شده که اگر ممکنه جواب بدین ممنون میشم . 1-آیا هیچکاک موقع ساخت پرندگان علم به این داره که از کلاغ می ترسه یا اینکه نه ، فیلم رو می سازه بعدش این حالا مخاطب عام یا مخاطب خاص (البته این رو هم معلوم کنید که کدام مخاطب به این حس میرسه )به اون پی می بره که این ترس در هیچکاک وجود داره ؟ 2-هر هنرمندی که یک اثر هنری رو میخواد بیافرینه بالاخره یک موضوعی نزد ذهنش حاضر میشه که در حیطه ی خودآگاهی است ، این موضوع از کجا میاد؟ آیا حاصل فکر ممتد هنرمند به جهان پیرامون هست برای جستجوی موضوع یعنی نتیجه ی یک کنکاش و برونگرایی است یا به قول شما برداشتی از ابژه است . یا نه حاصل تفکری است درونگرایانه ؟ یا هردو ؟ ربط این دو حالت چگونه در ناخودآگاه قرار می گیرد در حالیکه سراسر تفکر است و تفکر در حیطه ی خوداگاهی است ؟ سپاس فراوان
حرف شما کاملا صحیح ولی وقتی میگوییم( درود) چه معنایی در ذهن ما شکل میگرد ؟ اما سلام وقتی میگوییم برای طرف مقابل سلامتی میخواهیم و به نظر من این تفاوت این دو واژه است
@@your.thought.سلام بر شما به نظر می رسه این دوست ما با زبان عربی مشکل داشته باشه و امیدوارم منشا سخن ایشون در عربی ستیزی و دین ستیزی نداشته باشه و اما بالاخره این بنده خدا که اصرار بر کلمه ی درود دارد، نگفت که معنای درود چیه. فقط میگن درود قشنگه. اما درباره واژه سلام ناگفته های زیادی وجود دارد. اگر ریشه کلمه سلام را سِلْم بدونیم، سلم به معنای آشتی و صلح است. در این صورت معنای سلام کردن به افراد این است که من از در آشتی و صلح با مخاطبم ارتباط برقرار می کنم. به عبارت دیگر سلام کننده وقتی هر کسی را که می بینه، بهش سلام میده، در واقع می خواهد یک فاز و انرژی مثبت به مخاطب ارسال کنه و می خواد بگه تو از جانب من در سِلم و صلح هستی. من نگاه جنگ طلبان به تو ندارم و جسم و روح تو از جانب من سالم خواهد بود. حالا از اون داداشمون که گفته درود بهتر از سلام هست، می پرسم که آیا در کلمه درود، اینهمه مفاهیم روانی و اجتماعی وجود دارد؟ حقیقت این است که بسیاری از واژگان عربی را شاید نتوان همه مفاهیم را با کلمه فارسی جایگزین کرد. زبان قرآن که عربی ست، نه به خاطر تصبات نژادی ست بلکه خدای مهربان این زبان را بخاطر ویژگی های منحصر به فرد این زبان برای وحی خود انتخاب کرده است. این زبان در دوران خودش زبانی عالی برای انتقال پیام الهی بوده.
بهترین مصاحبه با فراستی ❤ واقعا این موضوع لذت بخش به مثالهای بیشتر نیاز داره. حس های تولید شده بعد از دیدن فیلم ها ،تا مدت ها با آدم کار می کنه و اثر میگذاره. به نظرم میشه به ناخودآگاه هم تا حدی آگاه شد .یا مختصات رو بدست اورد.
درود و سپاس براستاد فراستی عزیز. میخواستم سوال کنم وقتی منتقد اشکالاتی از یک اثر رو میبینه که کارگردان در اون موضوع سطحی رد شده ،آیا میشه گفت منتقد تکمیل کننده هنر یا به طور مشخص سینماست؟ همینطور که اشاره کردید، رشد بدون اشکال نمیشه و ادراکی که هنرمند از رفع اشکال و گذر از چالش بدست میاره میتونه نمره ی معدل آثارش رو بالاببره و این کار بزرگ آیا تکمیل کننده هنر وبه بطور مشخص سینما نیست؟ نقد همون کاری رو میکنه که مثلا فردی با تجربه مطلبی رو به شخصی آماتور یا حرفه یی به لحاظ کیفی گوشزد میکنه . مثلا در ورزش، قهرمانان بزرگ هنوز به راهنمایی مربی و میدان دیدش که ممکنه از چشم خودش دور بمونه محتاجند و اغلب مردم میدونن که مثلا باشگاهی که نتیجه نمیگیره، اول نفر مربی بازخواست میشه و بعد بازیکن..، نقدپذیر بودن و توجه به نگاه و منظر منتقد چقدر واقعا مهمه ..، خودم هم فیلمهای بزرگ و مورد توجه انسانیت ،عدالت بشری و عشق و صلح رو با نقد و نگاه منتقد بیشتر میپسندم و تکمیل کننده میدونم ..، مثلا فیلم ارتش سایه ها و چند فیلم کلاسیک و بزرگ رو با نقد شما عمیقتر یافتم و به نکات کلیدی شون واقف شدم و در نهایت سرگرمی و لذت از هنر سینما و مجال درس و طرز نگاه به یک اثر مورد توجه واقع شده در من هم عمیقر وبیشترشد. بابت همه چیز ممنون و اوقاتتون به شادی و تندرستی و خوشدلی.
با چشم باز زندگی کردن تاوان داره.تاوانش هم رنج،ترس،غم و شادی و غیره هست اما ی بار که بیشتر زیست نمیکنیم پس بزن بریم… استاد چیزهای زیادی در باب فرم و حس و غیره یاد گرفتیم.بینظیر بود.سپاس❤
درود بر شما استاد گرامی و عزیز سپاسگزارم از مهرورزی و زحمات جنابعالی... لطفاً استاد بزرگ در نقد فیلم ها، استدلال های و ایرادهای میزانسن و دکوپاژ خوب یا بد بودن آنها برای نقد دقیق پلان ها و سکانس ها و حرکت و نوع دروبین و کات ها هم بیاورید و توضیح کامل دهید. و (چند فیلم در نقد امپریالیسم و سوسیالیزم هم بگذارد. لطفاً ) با احترام نادر کبیر
بی اندازه سپاس استاد، ویدئو این جلسه خیلی تخصصی بود، میشه لطفا فرم را در رمان و داستان کوتاه به ما آموزش بدهید؟ و ممنون می شویم اگر موبی دیک را نقد کنید....
با چشم باز زندگی کردن تاوان داره.تاوانش هم رنج،ترس،غم و شادی و غیره هست اما ی بار که بیشتر زیست نمیکنیم پس بزن بریم… استاد چیزهای زیادی در باب فرم و حس و غیره یاد گرفتیم.بینظیر بود.سپاس❤
این ویدئو واقعا فوق العاده بود، به شخصه به این یقین رسیدم که برخلاف خیلی از چهره های سینمایی ایران مثل آقای افخمی، استاد فراستی به دنبال این نیست که با ایجاد هیاهو بیشتر دیده بده، بلکه به دنبال ایجاد دید درست در مخاطب خاص هست.خیلی ممنون ازتون استاد
جناب اقای فراستی یه نشست هست از فلسفه خوان عزیز اقای عبدالکریمی درباره فلسفه هنر که جدیدا در کانالشون بارگزاری کردند. نظر شما درباره سوبجکتیو شدن جهان که باعث عدم درک وجودی آن میشود و هنر به مثابه راهگشایی برای درک حقیقی جهان و پادزهر نهلیسیم است را؛بفرمایید. چقدر خوانش هایدگر برای جویندگان هنر لازم است مخصوصا برای درک فرم؟
سپاس از شما خیلی لذت بردم من از کودکی تا اول دبیرستان چه لحظه ها اجازه میدادند چه نمیدادند خودمو با قلم و دفتر سرگرم میکردم.برای چه؟ برای رهایی ازهمین ترس و اظطراب و سر رفتن حوصله اون چیزهایی رو که دوست داشتم تجربه کنم توی دفترم خلق میکردم اون روزا همه نقاش ها به دنبال ترسیم تصویری از منظره های تکراری و میوه ها و آدم ها بودند که به شدت حوصله منو سر میبرد من عاشق به تصویر کشیدن شصت و پنج میلیون سال پیش بودم خیلی برام سوال بود که چرا نکنه نقاشی به این دلیل وجود داره تا فقط ترسیمی از آدم ها و خیار و بادمجون و گوجه و منظرهای تکراری باشه الان فکر میکنم شاید دوستدار تجربه کردن چیزهای جدید و عجیب و هولناک بوده ام. این روز ها کمی مینویسم. گله هایم را مینویسم ازاتفاقاتی که برایمان افتاده و باعث شده حسابی از خودمان دور شویم . اینا رو گفتم که بگم خیلی مهم وخوب است که وقت بگذاریم و خود واقعیمان را پیدا کنیم به وسیله صدق با خود که شما گفتید اگر سر کله خودمان پیدا شد ترس و لجبازی رو کنار بگذاریم .دست رد به سینه اش نزیم من ترسیدم لجبازی کردم و تا حدودی پایمال شدم رفتم دنبال چیزهایی که من نبودم و میخواستم خودم را در جاهایی پیدا کنم که دیگران خودشان را در آنجا پیدا کرده بودند من اعتماد نداشتم به جایی که از همان بچگی دستش را بلند کرد و گفت بیا اینجا اینجا جای توست. اینا رو گفتم که بگم ارزشمندترین چیزی که میتوان در این دنیا پیدا کرد به عقیده من خودمان هستیم آن خود خود واقعی که مو لای درزش نره امروز به دلیل منوی شلوغی که روبه روی ما هست غذای مورد علاقه مان را سخت میتوانیم پیدا کنیم و مدام نوشیدنی و غذای اشتباهی را سفارش میدهیم در نهایت هم به هر دلیلی چیزیو سفارش میدهیم که بقیه سفارش میدهند الان سی سالی دارم و با تمام پرسه زدن های بیهوده یا شاید باهوده زبان واقعیم را پیدا کردم همان زبانی که بیست و هفت سال پیش شروع شد و هرگاه به هر دلیلی فضای اطرافم بسته میشد به سراغش میرفتم و خلق میکردم هرچه که دلم میخواهد و حسابی در این فضا زندگی می کردم.
خود نقدای شما عجیب فرماله . ینی من به درجه ای از عرفان رسیدم که وسط ویدیو سرو میبرم پایین فندکو بزنم سرو میارم بالا میبینم استاد داره فندک میزنه 😂 اصلا سیگار کشیدنشم به جاست انگار دقیقا الان باید سیگار کشید و بعدش حرفه سنگینه . اینم ساختگی نیست . انگار واقعا سیگاره میاد خودش . و حرفه با اون مکث با اون صدا با اون نگاه و لحن و در کنارش محتوا ی فرم عجیبی میسازه که انگار داره میگه که باید اینگونه دید . نه اینکه چه باید دید . ینی فراستی واقعا در نقد فرمال فرم داره . نقد فرمالو محتوایی نمیره . نقد فرمالو حسی میره لعنتی . عجیب بزرگه رییسه ما
چقدر حرف عمیق چقدر حرف های اساسی اونطرف قضیه را که علم است شکی اینطرف ظرفیتش نیست جاافتادن مباحث بسیار مشکل است حس و احساس خودآگاهی و ونا خودآگاه تکنیک فرم فقط یک جمله با دل دریافتم که ما با عقل می اندیشیم باحس وارد قلب میشه تولید نور برای بهتر احساس کردن برسیم عالی بود البته باید برم چندبار دیگه گوشم کنم که باید ببینم حس هست یا احساس هنوز فرقش را نفهمیدم
استاد یک سوال خیلی مهم دارم خواهش میکنم جواب بدید شما فرمودید که با فهمیدن هنر سرگرم میشیم چطور یک سری افراد چیزی که غیر هنری و پوچ هستش رو دوست دارن و سرگرم میشن باهاش
سلام استاد چند باری واژه ( زیست ) هنرمند را به زبان آوردید و اون زیسته هنرمند رو مقدمه ای بر بروز فُرم، میدونید… این زیسته هنرمند، چه کیفیاتی باید داشته باشه ؟ منظورتون از زیسته، دقیقا چیه؟ … سبز باشید
اگر فرم رو برابر با زیست هنرمند بدونیم پس ناخوداگاه دست به یه قضاوت اخلاقی زدیم و هنر رو اخلاقا بررسی کردیم و به تنوع درک و دریافت بشری از جهان بی اعتنا بودیم
ممنونم استاد میشه آثار داستایوفسکی یا باخ هم نقد کنید؟! و اینکه آیا برای نقد آثار هنری غیر سینمایی هم باید به همین مقوله فرم و تکنیک با همان تعریف سینمایی توجه کرد؟
با سلام استاد.میخواستم بگم بعد اینقدر دنبال کردن شما و از شما یاد گرفتن حالا هر کدوم از ما صاحب نظر شدیم.مثل همین دوستمون که توی یک موضوع با شما مخالف بود در حالی که همین کلمات رو از شما یاد گرفته و یا مثل خود من که همیشه میدونستم اپارتمان فیلم خوبیه اما شما این نظر رو نداشتید اما یکی دو ساله نظرتون عوض شده.به هر حال راجب فرم هم من این نظر رو دارم که فیلم هایی که به فرم میرسند به ما تجربه زیستن در اون شرایط فیلم رو میدند. یعنی با دیدن فیلم جوری به ما حس و احساس منتقل میشه که انگار داریم فیلم رو زندگی میکنیم و دقیقا ماندگاری این فیلم ها هم به همین خاطر هست.خیلی دوست دارم ببینم شما هم موافقید یا نه
ممنون مسعود جان. همیشه کاراتو دنبال می کنم. باسوادترین آدم سینمایی که می شناسم هستین. اما اخیرا متوجه شدم که با روش نقدتون در بسیاری از فیلم های خارجی مشکل دارم و در واقع مخالفت من داره همین جوری بیشتر هم میشه. مثلا یکی از ایراداتی که می تونم از روش نقد کردن شما بگم اینه که وقتی با فیلمی موافق هستین خیلی پر و بال می دین به فیلم و مواردی رو به عنوان نقاط قوت فیلم اشاره می کنید که خیلی از اون موارد نقاط قوت که نیست (به نظر من) که حتی نقطه منفی هم هست. و همچنین برعکسشم خیلی دیدم یعنی فیلمی رو بد می دونید اونوقت چند تا نقد درست می کنید و بعدش دیگه وارد فضایی می شید که مدام فیلم رو می کوبید در حالی که فیلم نقاط برجسته ای داره. نمی خوام به این ورطه بیافتم که باید حتما نکات مثبت فیلم را در کنار نقاط قوت فیلم بیان کرد در نقد بلکه چیزی که من رو آزار می ده اینه که نقاط مثبت فیلم رو هم به عنوان نقاط منفی بیان می کنید که این اصلا خوب نیست. مثلا فیلم تار که شما خیلی تعریف کردید. به نظر من فیلم متوسط که چه عرض کنم فیلم بدی هست. شخصیت تار اصلا نمی تونه وجود داشته باشه چرا؟ چون در ابتدای فیلم پر قدرت و مستعد معرفی میشه بازیگر هم در حرف زدنش این رو خوب نشون می ده ولی در داستان فیلم یک شخصیت بسیار ضعیف و در مانده و شکننده حسود و دروغگو و حتی دزد (ناهار همکارشو دزدید) هست. پیانو زدنش خنده داره بلد نیست از ایرادی که شاگرد جدیدش از قطعش گرفته دفاع کنه. فیلم بسیار بد و شلخته تموم میشه. واقعا بهترین قسمت های فیلم همان تمرین های کنسرت هست به رهبری تار هست که بسیار کم داریم در سینما همچین صحنه هایی ولی حیف که با یک داستان ضعیف و بی منطق و شخصیت پردازی افتضاح به هدر رفت. یا در سریال گامبی وزیر که شما به درستی گفتین که باید شطرنج رو هم دراماتیزه می کرد و باید آموزش هم می داد که خیلی خوب بود. شما این نظر رو داشتید که مادره و رابطه دختر و مادر اصلا در نیومده که به نظرم واقعا مادره بسیار خوب بود یک شخصیت با استعداد ولی ترسو و بی اعتماد به نفس. خیلی خوب بود و خیلی به داستان کمک کرد که جلو بره و اینکه شظرنج روئیای آمریکایی نیست رو هم نمی فهمم. مگه جام جهانی فوتبال نمی تونه روئیای ایرانی باشه؟ در حالی که فوتبال در انگلیس ابداع شده. اما در هر صورت موافقم که در نیومدن درام شطرنج خیلی آسیب زد به درام فیلم و این سریال خیلی نکات مثبت داشت. مثال زیاد دارم اما نمی دونم از چه طریقی می تونم بیشتر نظر خودم رو به شما برسونم. سلامت و پایدار باشید.
سپاس فراوان از جناب فراستی. البته به شخصه یه سری نقد دارم به حرف هاتون، ولی در کل استفاده میکنم. دود از کنده بلند میشه و بقول رهی معیری که میگه "موی سپید را فلکم به رایگان نداد... این رشته را به نقد جوانی خریده ام" بهره میگیریم. دو تا مطلب هم هست که میخوام بیان کنم: 1-گفتید من انسان "مدرن" هستم، که البته من شما رو شخصی "پست مدرن" برداشت میکنم، یعنی به نظرم منظور شما از مدرن همون پست مدرن هست. چرا که ما امروزه در دوران پسا پست مدرن، پست-پست مدرن، متا مدرن یا ترانس مدرن هستیم. شما خصوصیاتی دارین که با ماهیت پست مدرنیته (و همون المان ها و ویژگی های خاصش) بیشتر نزدیکی میکنه. اگر روح غالب تاریخ هنر رو در یه چرخه دیالکتیک در نظر بگیریم که تز اون در قرن 19 مدرنیته و آنتی تز اون در قرن 20 پست مدرنیته و سنتز اون در قرن 21 ام پساپست مدرنیته است، شما با خصوصیاتی که دارید در پست مدرنیته بیشتر میگنجید. البنه شاید شخصی با ذائقه شما پیرو پست مدرنیته اروپایی و فرانسوی مایل به چپ باشه، و من نوعی پست مدرنیته نیویورکی دهه 1970 و 1980 رو بپسندم. ولی خب باز هردو در قاب پست مدرن قرار میگیره. 2-این قضیه رو نمیشه در چند خط گفت اما سعیم رو میکنم. همون طور که مثل بالا منظور شما از مدرن بودن "پست مدرن" بودن هست، منظور شما از "فرم" هم تا حدی "محتوا" هست، البته نه کاملا. به شخصه بر این مطلب پافشاری میکنم که محتوا و فرم جدا هستند، و تکینیک هم ابزار رسیدن به فرم هست اما فرم سازنده محتوا نیست. اگر از محتوا (یا بهتره بگم کانتکست اون کانتنت اثر) چشم پوشی کنیم تحلیل ما از یک اثر هدفمند نمیشه. منظورم اینه که میشه "هنر برای هنر"، در صورتی که هنر برای بشریت هست، و به همین دلیل باید به دنبال چیز بیشتری از صرف فرم باشیم وگرنه بعد اصلی داستان رو فراموش میکنیم و دچار قالب زدگی میشم، مادامی که از محتویات درون قالب چشم پوشی میکنیم و چشم به این داریم که محتوا مغلوب قالب بشه.
سپاس و درود چه برنامه سر حال و خودمونی و حال خوب کنی بود. خلاصه و مفید .انتهای برنامه که از زیست نقدیتان صحبت کردید؛ خیلی زیبا بود خسته نباشید برای پاسخگوییتان به سوالات.لطفا یک برنامه دیگر برای سوالات دقیق تر قرار دهید
درود بر شما استاد شاید عجیب به نظر بیاد ولی میخواستم نظر شما رو درباره هنر هشتم یعنی هنر بازی های ویدیویی بدونم به نظرتون پتانسیل و شأن تبدیل شدن به یک قالب هنری سمپاتیک رو داره؟
به نظر من چون هم اراده یعنی خودآگاهی درگیر هست در حین ساختن بازی (کد نویسی) و هم ناخودآگاهی (مثلا میل به کشتن، یاد گرفتن و ... که موضوع اون بازیه) شاید بشه به چشم هنر هشتم بهش نگاه کرد
سوال خیلی خوبیه حتما چند بار بگید که استاد ببینه به نظر میاد که در تعاریف هنر جای میگیره ولی چون در بازی انسان اختیار بازی در دست خودشه ؛ این عمل باعث پرت شدگی و اختلال در سیر سرگرمی درام و داستان اون میشه و در نهایت تاثیر گزاری آنچنان که باید نداشته باشه
سوالی هست . شما گفتید حس متعین خاص فرم تولید میکند آنطور که بنده فهمیدم. ما در گوشه و کنار بسیار حس های متعین خاص میبینیم حتی در بعضی از موسیقی های پاپ یا حتی سکانس کلاغ در فیلم پرندگان .اگر ما اضطراب و معنای آن را نفهمیم و فقط یک ترس از کلاغ داشته باشیم؟ چرا تبدیل به فرم نمیشوند؟ ایا فرم جایگاه بالاتری دارد ؟ملاک آن چیست ؟ نکته ای هست که ما سکانس پرندگان را میفهمیم چون فهمش از دل داستان و درام و سرگرمی آن می آید که نشان میدهد سرگرمی فقط سر آدم را گرم نمیکند بلکه او وارد دنیای ابژکتیو هنر میکند و همراه با لذت بخشی و سرخوشی اورا درگیر میکند... سوال دیگر آنکه اگر هنرمند از درون زیست جهان و ناخوداگاه خود تکنیکی هنری اجرا کند چگونه میشود که تبدیل به فرم نمیشود ؟چون تکنیکی که او در نظر گرفته بر اساس حس متعین در نظر خویش است.پس در نتیجه تکنیک اشتباه فرم تولید نمیکند و تکنیک درست و دقیق فرم تولید میکند و اینکه:آیا فرم درگیر با درست و به حق بودن ایده ابژه اوست؟ به تعبیر دیگر اخلاق و به خصوص صداقت چگونه در تاثیر گزاری یا حتی وجودیت فرم 'اثر گزار است؟