منظور از عبر انسان چیست ایا خامنه ای یک عبر انسان است و بی اخلاق نیست یا اون که در لوسان در کاخهای ملیاردی زندگی میکند این یک عبر انسان است و ادم بدی نیست کسی که حق ملیونها انسان های زحمت کش یا به قول شما انسان ضعیف را پایمال میکند فاقد اخلاق نیست؟
یکدنیا ممنون از این ویدیو های بسیار اموزنده و جذاب تان که بر مبنای مطالب اساسی فلیسوفان بزرگ، با زبانی ساده ، دقیق و منسجم ارائه میدهید. کارتان فوق العاده و بی نظیر است بخصوص در بر انگیختن عشق و علاقه افراد کمتر آشنا با فلسفه و فلسفه خوانی. درصمن چه خوب که تصویر تان را هم با صدای تاثیر گدرارتان همراه کرده اید. مشتاقانه چشم براه برنامه های خوب و جدیدتان هستم.
چقدر باهوش وتیز فهم و مودب هستید ماشالله به توان فکر و تواضع و مهارت گفتاری شما عزیز ارزشمند هموطنم💖💖💖💖💖💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💜💜💜💜💜💜💜❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤💯💥💫💯💢💥💫💯💫💥💢💯🤍💯🤍💯🤍
آقای مختاری شما اگر تفسیر عمیق خود را برای ما بنویسید امکان مقایسه پیدا خواهیم کرد، نه تنها شما بلکه بسیاری از مردم و حتی بخشی از آلمانیها نیز قادر به درک افکار نیچه نبوده و هنوز هم نیستند! موفق باشید
درود، زمان 12 دقیقه ای کلیپ اجازه نمیده موضوع از سطح بالاتر بیاد و عقیم میمونه. فارغ از این نسبت دادن دستگاه فکری به نیچه نمیتونه صحیح باشه، دستگاه فکری یک کلید واژه هست و دارای مختصات خاص خودشه. نیچه اساسا مثل کانت و هگل دستگاه فکری نداره، یعنی تلاش نمیکنه با فلسفه خودش جهان رو توضیح بده بلکه فقط یک سری موضوعات رو مورد مطالعه قرار میده از این رو شاید بهتر باشه مثل بسیاری همچون یونگ، نیچه رو فقط یک اندیشمند مهم به شمار بیاریم نه فیلسوف. ممنون@@poorianodrum5862
سلام استاد خسته نباشید واقعا تاثیر گذار بود درس نیچه خیلی خوشم در کل حال کردم خیلی نکته های خیلی ریزی از صبحت های نیچه در زندگی امروزی وجود داره خیلی خیلی ممنونم بابت درس هاتون🙏🏻
با سلام آنچه گفتید صرف نظر از تفسیر صحیح یا غلط اندیشه نیچه ، گفتاری سراسر متناقض و سالادی از کلمات بود که از فردی دچار اسکیزوفرنی نیز میتوان شنید.اگر نیچه طبیعت گراست یا شما اینطور تشخیص داده اید، باید پرسید اگر به اعتبار طبیعت و ساختن الگویی فکری منطبق بر طبیعت به انسان بنگریم وبرای اوحکم صادر کنیم و رفتار انسان و ذهنیت او رابر پایه طبیعت تحلیل کنیم لاجرم یا باید انسان را جزیی از طبیعت بدانیم یا خارج از نظام طبیعی. اگر انسان جزیی از طبیعت است پس مفاهیمی همچون ابر انسان و انسان ضعیف معنایی ندارد و هر دو به شکل طبیعی به دست طبیعت ساخته شده اند همانطور که آهو و شیر در جبر طبیعی عمل میکنند ابر انسان و انسان ضعیف هم جبرا اینگونه هستند و قدرت انتخاب ندارند، اما شما میگویید انسان ضعیف باید بکوشد تا قوی شود تا به ابر انسان تبدیل شود ، در این صورت انسان همچون طبیعت بی اراده نیست .از سویی دیگر میگویید اخلاق زاییده و مخلوق ذهن انسان است و این با نتیجه گیری شما در مورد عدم وجود اخلاق در طبیعت در تضاد است چرا که چون طبیعت بی اراده است پس ذهن هم ندارد که اخلاق را درک کند .شما چیزی را از طبیعت مثال میزنید و آن را به عالم انسان می آورید و نتیجه میگیرید که اخلاق ذهنی است ،آفرین به این مغالطه. اگر بگوییم انسان خارج از طبیعت است که گویا منظور شما همین است و انسان را دارای ذهن خلاق میدانید که اخلاق را خلق کرده ، پس موجودیتی خارج از طبیعت است که میتواند به خلق اخلاق برسد ، حال باید پرسید موجودی خارج از طبیعت که چنین خلاق است چرا باید با مقایسه خود با طبیعت خود را بی اخلاق بنامد. میبینید که گفتار شما اصولا ساختار منطقی ندارد و تنها جملات به ظاهر معنا دار اما در واقع بیمعنی را به خورد بیننده و شنونده میدهید. پیشنهاد میکنم خود را از این دریای افکار و کلمات موهوم و بی ارزش رها کنید که انتهای آن بیمعنی بودن همه چیز و غرق شدن در دریای پوچی و سردرگمی است.
This is a great production, explaining in plain language works of big philosophers. There are many of us who truly like philosophy but avoid reading philosophers works because of their difficult language These series have made our task very easy. Many thanks and appreciation to producers of these programs.
با سلام آنچه گفتید صرف نظر از تفسیر صحیح یا غلط اندیشه نیچه ، گفتاری سراسر متناقض و سالادی از کلمات بود که از فردی دچار اسکیزوفرنی نیز میتوان شنید.اگر نیچه طبیعت گراست یا شما اینطور تشخیص داده اید، باید پرسید اگر به اعتبار طبیعت و ساختن الگویی فکری منطبق بر طبیعت به انسان بنگریم وبرای اوحکم صادر کنیم و رفتار انسان و ذهنیت او رابر پایه طبیعت تحلیل کنیم لاجرم یا باید انسان را جزیی از طبیعت بدانیم یا خارج از نظام طبیعی. اگر انسان جزیی از طبیعت است پس مفاهیمی همچون ابر انسان و انسان ضعیف معنایی ندارد و هر دو به شکل طبیعی به دست طبیعت ساخته شده اند همانطور که آهو و شیر در جبر طبیعی عمل میکنند ابر انسان و انسان ضعیف هم جبرا اینگونه هستند و قدرت انتخاب ندارند، اما شما میگویید انسان ضعیف باید بکوشد تا قوی شود تا به ابر انسان تبدیل شود ، در این صورت انسان همچون طبیعت بی اراده نیست .از سویی دیگر میگویید اخلاق زاییده و مخلوق ذهن انسان است و این با نتیجه گیری شما در مورد عدم وجود اخلاق در طبیعت در تضاد است چرا که چون طبیعت بی اراده است پس ذهن هم ندارد که اخلاق را درک کند .شما چیزی را از طبیعت مثال میزنید و آن را به عالم انسان می آورید و نتیجه میگیرید که اخلاق ذهنی است ،آفرین به این مغالطه. اگر بگوییم انسان خارج از طبیعت است که گویا منظور شما همین است و انسان را دارای ذهن خلاق میدانید که اخلاق را خلق کرده ، پس موجودیتی خارج از طبیعت است که میتواند به خلق اخلاق برسد ، حال باید پرسید موجودی خارج از طبیعت که چنین خلاق است چرا باید با مقایسه خود با طبیعت خود را بی اخلاق بنامد. میبینید که گفتار شما اصولا ساختار منطقی ندارد و تنها جملات به ظاهر معنا دار اما در واقع بیمعنی را به خورد بیننده و شنونده میدهید. پیشنهاد میکنم خود را از این دریای افکار و کلمات موهوم و بی ارزش رها کنید که انتهای آن بیمعنی بودن همه چیز و غرق شدن در دریای پوچی و سردرگمی است.
درود دوست گرامی برای نخستین بار چهره شما را دیدم اندازه ای برایم تازگی داشت از گفتارهای شما بسیار می آموزیم امیدوارم همیشه پیروز وبر فراز باشید. باسپاس،پاینده ایران
من خیلی به نیچه و دستگاه فکری و فلسفیش علاقه مندم اما چون تقریبا تازه میخوام شروع کنمبه خوندن آثارش قکر میکنم یک مقدار فهمش سخت هست.ولی با وجود این ویدیو ها اشنایی مارو به تفکرات و فلسفهی نیچه زیاد میکنید سپاس فراوام
درود ،خوشحال و خرسندم که روی ماهتون رو بعد از آشنایی با شما از طریق آموزش های بی نظیرتان می بینم و جلوه دوچندان به برنامه تان داده است.پاینده و مانا باشید.امیر
بسیار عالی جناب استاد. صدای گرمتون و اطلاعات خوبتون قابل تحسین است. یه نقد کوچک بر فلسفه نیچه: تفاوت انسان با دیگر موجودات همین است که انسان داری عقل است و عقل لفظا به معنای کنترل کردن است. بدین معنا است که انسان با اتکای به قدرت عاقله رفتار و اعمال خود را تحت تصرف و اختیار خود می گیرد، و بر عکس حیوان یا دیوانه بر خلاف مقتضای طبیعت خود رفتار می کند. وقتی غضب سر تا پا شما را فرا می گیرد، آنچه طبیعت شما اقتضا می کند و خواهان آن است ممکن است انتقام، زدن، کشتن و اعمالی از این دست باشند، اما وقتی این رفتار به ترازوی عقل می رود کاملا تغیر می کند، تعدیل می شود، عواقب امور بررسی می شود، توجیه می شود، و در پایان یه رفتار متعادلتر و بهتر ی صادر می گردد. اگر انسانی بر اساس اقتضای طبیعت خود رفتار کند در واقع قدرت عاقله او تعطیل گشته و در حد یک حیوان خود را تنزل داده است. و صد البته از حیوان نیز پایین تر است، زیرا حیوان از قدرت تفکر و تعقل برخوردار نیست تا آن را بکار گیرد. بر اساس این فلسفه زندگی در یک جامعه انسانی نا ممکن است.
درود بر شما، و سپاس بیکران. جای این نوع پادکستها در زبان فارسی خالی بود. شما هر بار پنجره ای بر بنای این فرهنگ می افزایید که تا همیشه باز خواهد بود. به عنوان یک علاقمند فلسفه گمان می کنم که دورهی با نگاه به فلسفه سیاسی هم بسیار برای جامعه ایران مفید خواهد بود، کسانی چون هانا آرنت، ایزابل برلین، هابرماس و دیگران. با مهر. روزبه.
با سلام آنچه گفتید صرف نظر از تفسیر صحیح یا غلط اندیشه نیچه ، گفتاری سراسر متناقض و سالادی از کلمات بود که از فردی دچار اسکیزوفرنی نیز میتوان شنید.اگر نیچه طبیعت گراست یا شما اینطور تشخیص داده اید، باید پرسید اگر به اعتبار طبیعت و ساختن الگویی فکری منطبق بر طبیعت به انسان بنگریم وبرای اوحکم صادر کنیم و رفتار انسان و ذهنیت او رابر پایه طبیعت تحلیل کنیم لاجرم یا باید انسان را جزیی از طبیعت بدانیم یا خارج از نظام طبیعی. اگر انسان جزیی از طبیعت است پس مفاهیمی همچون ابر انسان و انسان ضعیف معنایی ندارد و هر دو به شکل طبیعی به دست طبیعت ساخته شده اند همانطور که آهو و شیر در جبر طبیعی عمل میکنند ابر انسان و انسان ضعیف هم جبرا اینگونه هستند و قدرت انتخاب ندارند، اما شما میگویید انسان ضعیف باید بکوشد تا قوی شود تا به ابر انسان تبدیل شود ، در این صورت انسان همچون طبیعت بی اراده نیست .از سویی دیگر میگویید اخلاق زاییده و مخلوق ذهن انسان است و این با نتیجه گیری شما در مورد عدم وجود اخلاق در طبیعت در تضاد است چرا که چون طبیعت بی اراده است پس ذهن هم ندارد که اخلاق را درک کند .شما چیزی را از طبیعت مثال میزنید و آن را به عالم انسان می آورید و نتیجه میگیرید که اخلاق ذهنی است ،آفرین به این مغالطه. اگر بگوییم انسان خارج از طبیعت است که گویا منظور شما همین است و انسان را دارای ذهن خلاق میدانید که اخلاق را خلق کرده ، پس موجودیتی خارج از طبیعت است که میتواند به خلق اخلاق برسد ، حال باید پرسید موجودی خارج از طبیعت که چنین خلاق است چرا باید با مقایسه خود با طبیعت خود را بی اخلاق بنامد. میبینید که گفتار شما اصولا ساختار منطقی ندارد و تنها جملات به ظاهر معنا دار اما در واقع بیمعنی را به خورد بیننده و شنونده میدهید. پیشنهاد میکنم خود را از این دریای افکار و کلمات موهوم و بی ارزش رها کنید که انتهای آن بیمعنی بودن همه چیز و غرق شدن در دریای پوچی و سردرگمی است.
درود بر شما. بسیار اموزنده و عالی است. حتما مشابه این ویدئو برای روحیه دادن و بیرون آوردن قدرت درونی انسانها و برای بهبودی و سلامت جامعه ایرانی بیشتر آگاهی رسانی کنی. سپاس بی پایان از شما ایرانی فرهیخته و اندیشمند.
با سلام آنچه گفتید صرف نظر از تفسیر صحیح یا غلط اندیشه نیچه ، گفتاری سراسر متناقض و سالادی از کلمات بود که از فردی دچار اسکیزوفرنی نیز میتوان شنید.اگر نیچه طبیعت گراست یا شما اینطور تشخیص داده اید، باید پرسید اگر به اعتبار طبیعت و ساختن الگویی فکری منطبق بر طبیعت به انسان بنگریم وبرای اوحکم صادر کنیم و رفتار انسان و ذهنیت او رابر پایه طبیعت تحلیل کنیم لاجرم یا باید انسان را جزیی از طبیعت بدانیم یا خارج از نظام طبیعی. اگر انسان جزیی از طبیعت است پس مفاهیمی همچون ابر انسان و انسان ضعیف معنایی ندارد و هر دو به شکل طبیعی به دست طبیعت ساخته شده اند همانطور که آهو و شیر در جبر طبیعی عمل میکنند ابر انسان و انسان ضعیف هم جبرا اینگونه هستند و قدرت انتخاب ندارند، اما شما میگویید انسان ضعیف باید بکوشد تا قوی شود تا به ابر انسان تبدیل شود ، در این صورت انسان همچون طبیعت بی اراده نیست .از سویی دیگر میگویید اخلاق زاییده و مخلوق ذهن انسان است و این با نتیجه گیری شما در مورد عدم وجود اخلاق در طبیعت در تضاد است چرا که چون طبیعت بی اراده است پس ذهن هم ندارد که اخلاق را درک کند .شما چیزی را از طبیعت مثال میزنید و آن را به عالم انسان می آورید و نتیجه میگیرید که اخلاق ذهنی است ،آفرین به این مغالطه. اگر بگوییم انسان خارج از طبیعت است که گویا منظور شما همین است و انسان را دارای ذهن خلاق میدانید که اخلاق را خلق کرده ، پس موجودیتی خارج از طبیعت است که میتواند به خلق اخلاق برسد ، حال باید پرسید موجودی خارج از طبیعت که چنین خلاق است چرا باید با مقایسه خود با طبیعت خود را بی اخلاق بنامد. میبینید که گفتار شما اصولا ساختار منطقی ندارد و تنها جملات به ظاهر معنا دار اما در واقع بیمعنی را به خورد بیننده و شنونده میدهید. پیشنهاد میکنم خود را از این دریای افکار و کلمات موهوم و بی ارزش رها کنید که انتهای آن بیمعنی بودن همه چیز و غرق شدن در دریای پوچی و سردرگمی است.
با سلام آنچه گفتید صرف نظر از تفسیر صحیح یا غلط اندیشه نیچه ، گفتاری سراسر متناقض و سالادی از کلمات بود که از فردی دچار اسکیزوفرنی نیز میتوان شنید.اگر نیچه طبیعت گراست یا شما اینطور تشخیص داده اید، باید پرسید اگر به اعتبار طبیعت و ساختن الگویی فکری منطبق بر طبیعت به انسان بنگریم وبرای اوحکم صادر کنیم و رفتار انسان و ذهنیت او رابر پایه طبیعت تحلیل کنیم لاجرم یا باید انسان را جزیی از طبیعت بدانیم یا خارج از نظام طبیعی. اگر انسان جزیی از طبیعت است پس مفاهیمی همچون ابر انسان و انسان ضعیف معنایی ندارد و هر دو به شکل طبیعی به دست طبیعت ساخته شده اند همانطور که آهو و شیر در جبر طبیعی عمل میکنند ابر انسان و انسان ضعیف هم جبرا اینگونه هستند و قدرت انتخاب ندارند، اما شما میگویید انسان ضعیف باید بکوشد تا قوی شود تا به ابر انسان تبدیل شود ، در این صورت انسان همچون طبیعت بی اراده نیست .از سویی دیگر میگویید اخلاق زاییده و مخلوق ذهن انسان است و این با نتیجه گیری شما در مورد عدم وجود اخلاق در طبیعت در تضاد است چرا که چون طبیعت بی اراده است پس ذهن هم ندارد که اخلاق را درک کند .شما چیزی را از طبیعت مثال میزنید و آن را به عالم انسان می آورید و نتیجه میگیرید که اخلاق ذهنی است ،آفرین به این مغالطه. اگر بگوییم انسان خارج از طبیعت است که گویا منظور شما همین است و انسان را دارای ذهن خلاق میدانید که اخلاق را خلق کرده ، پس موجودیتی خارج از طبیعت است که میتواند به خلق اخلاق برسد ، حال باید پرسید موجودی خارج از طبیعت که چنین خلاق است چرا باید با مقایسه خود با طبیعت خود را بی اخلاق بنامد. میبینید که گفتار شما اصولا ساختار منطقی ندارد و تنها جملات به ظاهر معنا دار اما در واقع بیمعنی را به خورد بیننده و شنونده میدهید. پیشنهاد میکنم خود را از این دریای افکار و کلمات موهوم و بی ارزش رها کنید که انتهای آن بیمعنی بودن همه چیز و غرق شدن در دریای پوچی و سردرگمی است.
با سلام متنی که برای شما و تعدادی از افرادی که بدون تفکر به تعریف و تمجید صاحب ویدیو پرداخته بودند فرستادم خطاب به شما نبود بلکه خطاب به گوینده ای که همه او را استاد بلا منازع فلسفه مینامند بود و اگر غیظی در آن بود از نگاه سطحی شنوندگان و انحراف افکار دیگران تحت عنوان آشنایی با فلسفه وفیلسوفان آنهم از نوع غربی آن است که جز لاطایلات و اندیشهای مبتنی بر انحراف نیست ومانع از شناخت حقیقت مسئله انسان توسط انسانها میشود
با سلام آنچه گفتید صرف نظر از تفسیر صحیح یا غلط اندیشه نیچه ، گفتاری سراسر متناقض و سالادی از کلمات بود که از فردی دچار اسکیزوفرنی نیز میتوان شنید.اگر نیچه طبیعت گراست یا شما اینطور تشخیص داده اید، باید پرسید اگر به اعتبار طبیعت و ساختن الگویی فکری منطبق بر طبیعت به انسان بنگریم وبرای اوحکم صادر کنیم و رفتار انسان و ذهنیت او رابر پایه طبیعت تحلیل کنیم لاجرم یا باید انسان را جزیی از طبیعت بدانیم یا خارج از نظام طبیعی. اگر انسان جزیی از طبیعت است پس مفاهیمی همچون ابر انسان و انسان ضعیف معنایی ندارد و هر دو به شکل طبیعی به دست طبیعت ساخته شده اند همانطور که آهو و شیر در جبر طبیعی عمل میکنند ابر انسان و انسان ضعیف هم جبرا اینگونه هستند و قدرت انتخاب ندارند، اما شما میگویید انسان ضعیف باید بکوشد تا قوی شود تا به ابر انسان تبدیل شود ، در این صورت انسان همچون طبیعت بی اراده نیست .از سویی دیگر میگویید اخلاق زاییده و مخلوق ذهن انسان است و این با نتیجه گیری شما در مورد عدم وجود اخلاق در طبیعت در تضاد است چرا که چون طبیعت بی اراده است پس ذهن هم ندارد که اخلاق را درک کند .شما چیزی را از طبیعت مثال میزنید و آن را به عالم انسان می آورید و نتیجه میگیرید که اخلاق ذهنی است ،آفرین به این مغالطه. اگر بگوییم انسان خارج از طبیعت است که گویا منظور شما همین است و انسان را دارای ذهن خلاق میدانید که اخلاق را خلق کرده ، پس موجودیتی خارج از طبیعت است که میتواند به خلق اخلاق برسد ، حال باید پرسید موجودی خارج از طبیعت که چنین خلاق است چرا باید با مقایسه خود با طبیعت خود را بی اخلاق بنامد. میبینید که گفتار شما اصولا ساختار منطقی ندارد و تنها جملات به ظاهر معنا دار اما در واقع بیمعنی را به خورد بیننده و شنونده میدهید. پیشنهاد میکنم خود را از این دریای افکار و کلمات موهوم و بی ارزش رها کنید که انتهای آن بیمعنی بودن همه چیز و غرق شدن در دریای پوچی و سردرگمی است.
خسته نباشید استاد بسیار مفید بود، همونطور که دکور جدید شما بسیار ویدیوهای شما رو شکیل میکنه، معرفی کتابهای فیلسوف ها در اول هر پادکست و ویدیو خیلی به من کمک میکنه؛ امیدوارم همین روند معرفی رو در شروع ویدیوهای خودتون حفظ کنید. ممنون بابت زحمات شما.
به نظر من نیچه صادقترین و شجاعترین فیلسوف ماتریالیست بود . بدون واهمه و از سر صداقت کامل و خرد درست اعلام میکنه که اخلاق پایه و اساسی نداره و اختراع انسانهای ضعیف هست. انسان قدرتمند کامل ( ابر انسان ) هیچ نیازی به رعایت اخلاق نداره و به خواستههای خودش هر چه که باشه آری گو هست . نیچه مثل بسیاری از متفکران و فلاسفه ملحد فیلم بازی نمیکنه تا خودش رو باورمند به اخلاق نمایش بده تا مقبول دیگران واقع بشه و همزمان خردش به الحاد و ماده باوری رأی بده !! حقیقت هم این هست که اخلاق تنها پایگاه عقلانیش در دین هست. تنها با فرض اینکه در جهان دیگری ما توسط یک قدرت اعظم دانا داوری خواهیم شد ، اخلاق معنی پیدا میکنه. وگرنه وقتی که باور داشته باشیم عالم چیزی جز ماده نیست و آفریننده ای نداره و داوری در کار نیست ، خرد حکم میکنه که چیزی به نام قانونهای اخلاقی رو بیپایه و اساس و اختراع ضعیفان برای دفاع از خود بدونیم. نیچه اینجا بی نهایت صداقت و شجاعت داره و از معدود فلاسفهی دیگری که مقداری به او از این نظر شباهت داره ماکیاول هست. حالا جالب اینجاست که ماتریالیستهای فریبکار و ترسوی امروزی نمیخوان اینو اعتراف کنن و سیعی میکنن تلاش بیهوده داشته باشن که اخلاق رو بدون دین و در باورهای ملحدانه هم دارای جایگاه عقلانی معرفی کنن !!!
با سلام آنچه گفتید صرف نظر از تفسیر صحیح یا غلط اندیشه نیچه ، گفتاری سراسر متناقض و سالادی از کلمات بود که از فردی دچار اسکیزوفرنی نیز میتوان شنید.اگر نیچه طبیعت گراست یا شما اینطور تشخیص داده اید، باید پرسید اگر به اعتبار طبیعت و ساختن الگویی فکری منطبق بر طبیعت به انسان بنگریم وبرای اوحکم صادر کنیم و رفتار انسان و ذهنیت او رابر پایه طبیعت تحلیل کنیم لاجرم یا باید انسان را جزیی از طبیعت بدانیم یا خارج از نظام طبیعی. اگر انسان جزیی از طبیعت است پس مفاهیمی همچون ابر انسان و انسان ضعیف معنایی ندارد و هر دو به شکل طبیعی به دست طبیعت ساخته شده اند همانطور که آهو و شیر در جبر طبیعی عمل میکنند ابر انسان و انسان ضعیف هم جبرا اینگونه هستند و قدرت انتخاب ندارند، اما شما میگویید انسان ضعیف باید بکوشد تا قوی شود تا به ابر انسان تبدیل شود ، در این صورت انسان همچون طبیعت بی اراده نیست .از سویی دیگر میگویید اخلاق زاییده و مخلوق ذهن انسان است و این با نتیجه گیری شما در مورد عدم وجود اخلاق در طبیعت در تضاد است چرا که چون طبیعت بی اراده است پس ذهن هم ندارد که اخلاق را درک کند .شما چیزی را از طبیعت مثال میزنید و آن را به عالم انسان می آورید و نتیجه میگیرید که اخلاق ذهنی است ،آفرین به این مغالطه. اگر بگوییم انسان خارج از طبیعت است که گویا منظور شما همین است و انسان را دارای ذهن خلاق میدانید که اخلاق را خلق کرده ، پس موجودیتی خارج از طبیعت است که میتواند به خلق اخلاق برسد ، حال باید پرسید موجودی خارج از طبیعت که چنین خلاق است چرا باید با مقایسه خود با طبیعت خود را بی اخلاق بنامد. میبینید که گفتار شما اصولا ساختار منطقی ندارد و تنها جملات به ظاهر معنا دار اما در واقع بیمعنی را به خورد بیننده و شنونده میدهید. پیشنهاد میکنم خود را از این دریای افکار و کلمات موهوم و بی ارزش رها کنید که انتهای آن بیمعنی بودن همه چیز و غرق شدن در دریای پوچی و سردرگمی است.