با سپاس، مطالب این جلسه پیرامون فرم بود و بسیار سازنده، اما من خود فرم (چیستی فرم) رو خوب نمی شناسم و نمی تونم فرم یا نبود فرم رو در یک اثر تشخیص بدم. ممنون میشم اگر در این خصوص محتوایی داشته باشید.
برای اینکه بتونید بودن یا نبودن فرم در یک فیلم رو تشخیص بدید باید خوب ببینید و آثار مختلف رو مشاهده کنید همچنین تکنیک رو باید بلد باشید اونوقت میتونید وجود فرم در یک اثر رو تشخیص بدید و بفهمید اون ارزش و زیبایی که در اثر مشاهده کردید ناشی از تکنیکه که آموختنیه و هر کسی میتونه بهش دست پیدا کنه یا فرمه که به ناخودآگاه و میزان مستعد بود سازنده مربوط میشه
سلام و خسته نباشید. این بحث بسیااااااار بحث مهم و کلیدی هست. من امیدوارم بودم در برنامه کتاب باز پیگیری بشه که به دلایل مختلف نشد. برای هر کسی که با هنر سروکار داره، بحث فرم، همونطور که شما اشاره کردید به ظاهر ساده است اما عموما درست درک نمیشه! 90 درصد هنرمندایی که درباره کارشون صحبت میکنن هیچ اشاره ای به فرم و زیست و چرایی خلق کارشون ندارند و فقط داستان سرایی کلیشه ای درباره کارشون دارند. حتی می تونم بگم خیلی از هنرمندها در هر مدیومی که کار میکنند، حتی مدیوم خودشون رو درست نشناختن و اقتضا و چهارچوبش رو نفهمیدن. امیدوارم بلاخره اینجا این بحث ادامه دار باشه. مرسی
این سوال رو هم اضافه کنید که آیا ما ژانر اولیه نداریم و فرم در وهله اول می آید و ژانر به معنای موضوع است یا خیر ژانر فرم مخصوص خود را دارد که به نظر من همان اولی است .نظرتان را بفرمایید
مهم ترین اشتباه همه انسانها و حتی اقای فراستی و همه هنرمندهای دیگه اینه که فکر میکنن هنرمند خالق هنره!! که اشتباهه!! انسان هیچ وقت خالق هنر نیست! هنر در بستر مغز ما است! زیرا اگر انسان خالق هنر بود پس هنرمند به عنوان خالق اثر باید از تمام جنبه های وجودی اثر آگاه میشد که اینطور نیست و حتی خود هنرمند از آثار هنری خودش همه چیز را نمیداند پس خالق نیست کاشف است! اگر بفهمیم هنر کشف موقعیت زیبا و اثر گذار است بهتر میتوانیم با مفهوم هنر و فرم آشنا بشم!
منتقد هنر چطور میتونه هم حس و احساس sense & feel رو توأمان برای مخاطب بازنمایی کنه؟ شاید تبیین فرم کار سادهتری باشه. اما آیا منتقد میتونه در بازنمایی محتوا و احساس هم به مخاطب کمک کنه؟
درود استاد چگونه میشه فهمید که کجای یک فیلم فرم است بدین معنی که فرم اتفاق افتاده آیا علائم نشانه هایی داره که بشه از روی آن متوجه شد با مثال از یک فیلم !؟
استاد بزرگترین سوال من در بحث هنر به صورت ویژه فیلم،این است که چگونه یک کارگردانی که تمام طول عمرش تو دانشگاه و این ور اونور بودن گذشته است،چگونه میتواند زیستی را تجربه کند که با ان از طریق فرم و بعدشم تکنیک به یک اثر هنری برسد؟(چگونه زیست کنیم که مطلوب باشد،چه زیستی مطلوب است،چگونه جهان را میتوان درست دید؟چگونه میشود زیبا زیست کرد؟
متاسفانه ما در دنیای تکنولوژیک و پست مدرنی زندگی میکنیم که به دلایلی زیست انسانی ما را مختل و در جاهایی دستکاری کرده است ولی باید با آن مبارزه کرد و عامل بیرونی را دفع کرد به وسیله بیشتر با انسان و خویشتن بودن . بخشی از درک فرم استعدادی و تیز بودن ناخود اگاهی است که درک اولیه او از هستی را شکل میدهد و بخشی از آن زیست کردن بیشتر به وسیله رمان ادبیات هنر و فلسفه است
مواجه صد در صدی با وجدان و عقل خود انسان را سوق میدهد که از محیط فقط اکادمی به بیرون سرک بکشد. دوربین عکاسی و ضبط صوت خود را به دشت و صحرا و بازار و معدن و دریا ببرد تا همه پدیده های انسانی و غیرانسانی را از نزدیک مشاهده کند. کیارستمی قطعا مدت زیادی در طبیعت در حال عکاسی و در دهاتها ساکن بوده ، علی حاتمی با کوچه و بازار و انسانهای دوره قجر برخورد داشته ، مسعود کیمیایی بچه پایین شهر در کافه ها و مسجدها و زورخانه ها و بازارچه ها رفت و امد داشته.
درود بر شما استاد گرامی و عزیز سپاسگزارم از مهرورزی و زحمات جنابعالی... لطفاً استاد بزرگ در نقد فیلم ها، استدلال های و ایرادهای میزانسن و دکوپاژ خوب یا بد بودن آنها برای نقد دقیق پلان ها و سکانس ها و حرکت و نوع دروبین و کات ها هم بیاورید و توضیح کامل دهید. و (چند فیلم در نقد امپریالیسم و سوسیالیزم هم بگذارد. لطفاً ) با احترام نادر کبیر
سوال من اینکه مفهوم یک اثر هنری که حتما در حیطه ناخودآگاه قرار داره بعد از فرم و بعد محتوا به وجود میاد که به ایده اصلی یک اثر هنری میرسیم یا صرفا در محتوا میمونه و جایه پیشرفتی نداره
پاسخ: به سراغ مفاهیمی برود که ورای زمان و مکان خودش است مثل فطرت انسانی، مثل سه پرسش اصلی بشری، مثل مفاهیم فلسفی . و میتواند با یافته های تاریخی به اثر هنری خود جامه عمل بپوشاند. امیدوارم البته خود فراستی جوابتو بده 😂
خیلی از آثار میکل آنژ در واتیکان، به سفارش ( شاید هم به دستور) کلیسا انجام شده، آیا سفارشی بودن اثر میتونسته باعث بشه که اثر هنری از ناخودآگاه هنرمند بیرون نیومده باشه ؟
باسلام. من یه سوال داشتم از مفهوم ناخود آگاه، وقتی می گید در حیطه ناخودآگاهیه، در اینجا دقیقا منظورتون از ناخودآگاه چیه؟ به طور کلی تعریف شما از ناخودآگاه چیه؟ سپاسگزارم
درود بر شما پرسش در این باب: هدف از خلق اثر هنری، رسیدن به فرم است یا محتوایی که پس از فرم میآید؟ اگر هدف رسیدن به محتواست، هنرمند چگونه باید محتوایی که پس از فرم میآید را پیشاز خلق اثر مدیریت کند بی آنکه از قلمرو ناخودآگاهی بیرون بزند؟
نکتهاش دقیقاً همینجاست که هنرمند اصلاً نمیتواند و نباید محتوای حسیِ اثرش رو خودآگاهانه و بهصورت پیشینی «مدیریت» بکنه؛ اگر «مدیریت» بکنه که دیگه خودآگاه میشه و از قلمرو ناخودآگاهی بیرون میاد و به هنرِ فرممندِ اصیلِ حسبرانگیز هم ابداً نمیرسه. اینکه ما میگوییم که مثلاً در علم و فلسفه، عقل و اندیشه پادشاهی میکنند، اما در هنر، حس، پادشاهی میکنه، یعنی همین که اثر هنری رو با مدیریتِ خودآگاهانهی پیشینیِ محتوایِ حسیِ آن، نمیتوان ساخت، بلکه اصولاً خودآگاهی و اندیشه در هنر، بهعنوانِ دستیارِ حس و بهعنوان یک ناظرِ دقیق، عمل میکنند. محتوای حسیِ اثر هم اساساً از ناخودآگاه میاد و تا پیش از اتمامِ پروسهی خلق، اصلاً معلوم نیست که دقیقاً چی هست و بههیچوجه قابلمدیریت هم نیست؛ اگر مدیریت بشه، میشه مثلِ همین خروار خروار اثرِ شعاری و مضمونزدهای که هیچ بویی از هنر نبردن. به قول هاوارد هاکس، اگر میخواهیم پیامهای مدیریتشده بدهیم، بای به تلگرافخونه بریم، اینجا سینماست، در قلمروِ ناخودآگاهی. اصلاً بهخاطر همینه که هر هنرمندی، بعد از اتمام پروسهی خلق اثر، بهعنوان اولین مخاطبِ خودش میتونه اثرش رو ببینه و مثلِ یک مفسّرِ خواب، به تکّههایی از ناخودآگاهِ خودش در زمان ساخت اثر، خودآگاه بشه.
هنر یعنی برآمده از حس و ایجاد کننده ی حس. هنر از جنس حس است. حس، خانه و زادگاه و فرایند آفرینش هنری ست. و تکنیک ابزار و وسایل آن. در واقع حس لباس تکنیک و ابزار بخود می گیرد و متولد میشود. حال سوال اینجاست چگونه به آن حس رسید؟ محتوی و تکنیک و احساس که به تنهایی در تولید حس کارساز نیستند. چه چیز در تولید حس موثر است؟ آنچه حس میآفریند چیست
در خلق فرم، تمام نمود هاى بيرونى(بيرون از انتزاع شخص)، آيا بايد درونى شود؟ مثلا درخت و جنگلى كه بيرون از ما است بايد درونى و سوبژكتيو شود تا به فرم برسد؟ اگر بله چطور؟ و اگر نه هم توضيح دهيد.
این سوال رو هم قرار بدید آیا فرم چیزی است که میتوان ان را تبیین و خوداگاه کرد و بتوان به فرد دیگری تبیین داد یا خیر هر ناخوداگاهی و هر زیست جهان خاص خود فرد برداشت از فرم یک فیلم دارد و متمایز با فرد دیگری همانند سخن یونگ که گفت جهان فهم فرد است و سخن تولستوی که هر حقیقتی برای همه افراد یکسان نیست
سوال دیگر آن است که ما میدانیم برای بر انگیختن حس محتوا نیاز نیست ولی ایده نیاز است و یا مفاهیم ابژکتیو که با زیست و هستی انسان درگیر باشد. بیشتر درباره ایده و مباحث روانشناسی ان صحبت کنید
اگر محتوا به واسطه ی فرم یا از فرم شکل میگیره و حیطه ی هنر در احساسات و ناخودآگاه است ، پس عملا میشه گفت جایگاه هنر در الاهیات تعریف میشه ... راجب این جایگاه و میل به ایدال با استخدام تکنیک و ابژه توضیح میفرمایید
5:54 اینکه میفرمایین در تپق ها day dream ها و غیره و ذالک ناخودآگاه وارد خودآگاه میشه تفسیری از مکتب فرویدیه و ابدا علمی نیست بیشتر فلسفه هستش و ما نمیتونیم اعتبار بدیم به این قسمت سخنانتون
بنظرم برای این هستش که تو جامعهی مثلا هنری دغدغهای وجود نداره و زیست فرمی هم که گفته شده تو بین مثلا هنرمندان خیلی کمه و اون هایی هم که دارن دیده نمیشن و فرصت خودنمایی ندارن و البته زود وارد شدن به عرصه حرفهایی با پشت ضعیف هم یکی دیگه از دلایلیشه، مهم ترین در کل اینه که کسایی وارد عرصه میشن دغدغه هنری ندارن و مسئلهشون نیست.
درود. پرسش: چگونه میشود (فرم) ها رو با هم قیاس کرد، و اونهارو ارزش گذاری کرد؟ آیا ارزشگذاری ما زمانی که با فرم مواجه شده باشیم ، متوقف میشه؟ و چگونه میشود دربارهی اشکال مختلف فرم حرف زد و اونهارو با هم قیاس کرد؛ چه در اثار مختلف از یک مدیوم، یا حتی قیاس فرم در بین مدیوم های متفاوت، چگونه میتونیم بگیم که یک موسیقی /تصویر / جنس بازیگیری درخور یک صحنه هست و از نظر کیفیت و جنس مکمل فرمی همدیگه هستن. مچکرم🙏🏻
سلام استاد. با بحث شما به این دید رسیدیم که یادگیری تکنیک به معنی یادگیری یک مدیوم هست یعنی توانمند شدن در یک مدیوم. در ادامه رسیدن به فرم به معنی توانمند شدن در یک چیز دیگرست - ابراز تجربه زیست خود در همان مدیوم یا به قول شما شخصی کردن آن مدیوم. سوال اینجاست که نقش ناخودآگاهی در این میان کجاست؟ آیا در وصل کردن مدیوم و دنیای شخصیست؟ آیا در رسیدن به یک دنیای شخصی ست؟ یک هنرمند در ارتباطش با ناخودآگاه آیا باید قدمی بردارد یا آیا این کافیست که به ناخودآگاه تنها نوعی اجازه داده شود؟
یه ذره تقسیم بندی فرم و تکنیک نا مفهوم بود لطفا شفاف کنید 1- ما درپردازش اطلاعات در ذهن، یه حس (sense) داریم که میشه مواجهه و تجربه غیرمستقیم و با واسطه با پدیده ها از طریق حواس پنج گانه/ در مقابلش (intuition) داریم که میشه شهود یا فراست! که منظور، مواجهه مستقیم و بی واسطه با پدیده ها از طریق خود ذهن هست. 2- در طبع و عاداتمون هنگام تصمیم گیری، یه احساس (feeling) داریم که میشه رفتارهای هیجانی، خودجوش و بر اساس عواطف / از طرف دیگه یه منطق (thinking) داریم که میشه عقل و استدلال حالا رابطه این دو مورد رو با خودآگاه - ناخودآگاه و فرم - تکنیک چطور تعریف میشه؟
يك سوال ديگر: فرض كنيم از طريق فرم به يك حس معين برسيم، و از احساسات هم استفاده كنيم، چه كار كنيم كه سانتى مانتال نشود، مرز بين سانتى مانتاليسم و حس معين چيست؟
میشه لطفاً فرق بین فرم و لحن رو بفرمایید؟ بعد یک نکته دیگه فرق فرم اصغر فرهادی و کیا رستمی رو مقایسه کنید که ما هم بفهمیم، در آخر این بحث استنلی کاول حل کرده،
سلام ؛ جمله ی ، حس هنرمند در ناخوداگاهش تبدیل به فرم می شود #یک مغلطه است : به دو دلیل ؛ ۱-رد نقش خودآگاه در تبدیل حس به فرم ۲-عدم توجیه ماندگاری اثر (مشکل ، برداشت نادرست زیست حس هنری در حال می باشد. چون حس ، به طور کلی ، هم در گذشته هم در حال و هم در آینده می تواند زیست کند یعنی ، حس وجودیست بی زمان ، و حس هنری تطمعه ی ، حس بی زمان است. بی همین سبب ، یک اثر هنری با وجود گذشت زمان کهنه نمیشود) آری ؛ حس نشانی از وجود حقیقت است.
شما ناراحتی و غمگین بودن رو از جمله سنس و احساس میدونید یا فیل و حس متعین.یا ترس چطور ؟ایا میتوان گفت همه فیل و حس های متعین بعد از یک سری احساسات عام مثل شادی یا غمگین بودن یا حتی عام تر مثل لذت می آیند؟پس اینگونه احساسات بیشتر از حواس پنج گانه و غیر هستند و چگونه میتوان فرق بین حس و احساس را تعیین کرد؟؟؟؟ایا ترس بر دو قسم است؟
خیلی عالی من سالهاست صحبتهای شما رو پیگیری میکنم و با اینکه با نظرات سیاسیتون شاید چندان موافق نباشم ولی از نقدها و بحثهای تئوریکتون لذت می برم زنده و پاینده باشید
جدای ازینکه گزارهای که فرمودید ( فرم در ناخودآگاه شکل میگیره ) چقدر قابل اثباته تعریفتون از فرم رو نگفتید. همینطور بنظر میرسه تعریفتون از آگاهی هم مربوط به قرن نوزدهمه لطفا این موضوع رو بیشتر بحث کنید
سلام و درود، اقای فراستی لطفا فیلم سامورایی اقای ملویل رو نقد کنید، علاقه مندم ابعاد فرمیک اثر بیشتر اشکار بشه فیلمی با هنرنمایی ماندگار الن دلون بزرگ ممنون
درود خدمت استاد عزیز و گرامی. در این خصوص بنده سوالی داشتم: آیا هنرمند در سوژه ای در ذهن دارد و به عنوان هدف در حول آن اقدام به آفرینش میکند، با فرض کامل بودن تکنیک فردی ، آیا متوجه مرز بین خودآگاه و نا خودگاه میشود؟ آیا میتوان معیاری برای مبنا آفرینش هنری فرض کرد؟ در این شرایط با فرض کامل بودن تکنیک میتوان بیان کردن که هرچه اثر مقدار بیشتری از ناخودآگاه فرد سرچشمه گرفته باشد، از ارژش هنری بالاتری برخوردار است؟ با سپاس فراوان
با سلام ، مرز بین حس و احساس کجاست؟ تا چه حد و چگونه باید احساس رو برانگیخت که بگیم حس ایجاد شده؟ و سوال بعدی این که چرا آثار هنری فاخر، بسیاری شون در ایجاد اون حس در غالب مردم ناموفقن ، در صورتی که اگر واقعا در ایجاد حس موقق باشند، قطعا برای مردم جذاب و در گیشه هم موفق می شدند