سلام، یکی از بهترین اتفاقهای زندگیم آشنایی با شما بود. کاملا تصادفی این دوره play شد و هر چیزی که گفته شد برای من مثل آب روی آتیش درونم بود. خیلی از گرههای مغزم و روابطم از بین رفت. تازه اول راهه و میخوام بیشتر و بیشتر بدونم. درود بر شما 🤘
عالی بود.... هم آقای دکتر که تحسین برانگیز هستند.... و هم شما سرکار خانم که شنونده خوبی هستید و اجازه دادید صحبت آقای دکتر خیلی روان و منسجم ادامه یابد👍🙏🌱
آقای دکتر صحبتهای شما خیلی جذابه مثل جذابیت ادیان که شکوه بهشت و هیجان جهنم برامون گفتن مثل عرفان که همون حرفهارو در قالب ادراک و فیزیک کوانتوم گفتن مثل درسهای آقای فروید من از هرکدوم فقط در حد یک نگاه گذرا عبور کردم ولی در نهایت احساسی که همیشه داشتم همین بوده که بنظر میاد همه این جذابیت ها به نام بیان حقیقت مثل پرده ای هستند که به عمد سعی در پنهان کردن حقیقت هستند چیزی که دلم میگه حقیقتی که زنان رو به سمت ازادی خواهد برد در سینه یک زن جا گرفته و این آموزه ها زن رو روز به روز بیشتر در تاریکی و اسارت فرو خواهد برد ولی اینکه زن چطوری میتونه به این گنج برسه برای من یک رازه
نخست باید گفت که ممنون شما هستم بابت این همه تلاش ها و زحمات تان. واقعا خیلی مشتاقانه به همه گفتگوها و گفتارهای تان گوش میدهم و استفاده شایان را برده ام. من می خواستم اگر لطف کنید نام همان کتاب که میبرید و برای همکار تان پیشنهاد ترجمه میدهید را برای من ذکر کنید خیلی خوش میشم . کتابیست در ارتباط با دنیای سایه ها و اوردن ان به خودآگاه مان . ممنون
از همراهی و توجه سپاسگزارم دوست عزیز. کتاب مورد نظرتان را با این عنوان میتوانید بیابید : "سایه ات را بشناس : به تماميت رسیدن با همه آنچه که هستید" "Knowing your shadow : becoming intimate with all that you are " نویسنده : رابرت اگوستوس مسترز Robert Augustus masters
جناب دكتر آرتاي عزيز، خيلي ممنون از صحبتهاي خيلي مفيدتون. فقط اينكه من نمي تونم متوجه بشم كه دوست شدن با سايه و يا رام كردنش چه معنايي داره. براي مثال اگر كسي متوجه بشه كه دو درون او هم حسادت وجود داره و ريشه اون رو هم پيدا كنه، چطور ميتونه باهاش كنار بياد و رام كردن اون چه معنايي ميده؟ اين حس حسادت كه گاهي بالا مياد و موجب عذاب وجدان و نتيجتا ناراحتي براي اون فرد ميشه رو چطور ميشه كم رنگ كرد تا آزار كم تري هم به خود فرد برسونه. چون خيلي از اوقات آگاهي از اون سايه و وجود اون براي افراد ديگه آزاردهنده نيست و فرد ميتونه طوري رفتار كنه كه بقيه اين وجه از وجودش رو نبينن ولي خود اون فرد خيلي آزار ميبينه. اگه جواب بدين خيلي ممنون ميشم.
سپاسگزارم محیای عزیز. صرف آگاه شدن از سایه البته اگر شناخت به معنای واقعی محقق شده باشد، در تعدیل رفتاری که ناخودآگاه و متاثر از سایه بروز میکند ، اثر گذار خواهد بود. سایه بهاین دلیل میتواند مخرب باشد که در تاریکی است و از دسترس آگاهی ما خارج شده است و میتواند منشا رفتارهای آسیب زا و خارج از کنترل ما باشد، بی آنکه ببینیم یا بشناسیم اش. اما از آنجائیکه آنرا در خود داریم اما ایگو آنرا طرد کرده است ، سایه را به بیرون از خود، چیزها و دیگران فرافکنی میکنیم و ناخودآگاه نیروی زیادی صرف میکنیم تا خود را از آن بری بدانیم که شما هم بدرستي به این نکته اشاره کردید. انسانهای دیگر بیش از خود ما قادر به دیدن سایه های ما هستند . فرافکنی، نگاه ما را به اطراف مان تحت تاثیر قرار می دهد و همچون غباری وضوح دید ما را مخدوش می سازد و بر روابط ما تاثیر منفی میگذارد. ما آن رفتار را دوست نداریم و به همین دلیل آنرا در خود نه اما در دیگران میبینیم و آنها را در سوی تاریک و خود را در سوی روشن میبینیم و همین مساله پذیرش ما را نسبت به آنها کم میکند. در ادامه با مثال شما پیش میرویم تا به درک روشنتری از بحث برسیم. زمانیکه بواسطه ی توجه به رفتارهامان در روابط خود با دیگران ، متوجه وجود حسادت ابتدا در دیگران و سپس در خود میشویم، صرف همين آگاهی که البته چندان هم پذیرفتنش راحت نیست، موضع ما را نسبت به این ویژگی متعادل تر میکند؛ به این صورت که وقتی آگاه میشویم هر آنچه در دیگران بدی و تاریکی می پنداشتیم ، در درون ما هم وجود دارد، در مواجه ی بعدی با آن رفتار، پذیرش بیشتری نسبت به آن خواهیم داشت و کمتر قضاوت خواهیم کرد. بی شک این آگاهی بر روابط ما با دیگران بسیار موثر خواهد بود و آنها هرچند ناخودآگاه اما این تاثیر و تغییر را درک خواهند کرد بی آنکه حسادت در وجود ما از بين رفته باشد بلکه تنها با آگاه شدن از آن است که چنین تاثیراتی در پی آن خواهد آمد. ما در واقع با دیدن و پذیرش سایه به عنوان بخشی از وجود مان، آنرا با خود یکی میکنیم و بدين ترتيب او در مهار ما خواهند بود و نه ما در مهار او.
یک سوال همیشه ذهن من را مدتی است که آزار می دهد و امیدوارم شخصیتی همچون شما که سالهای زیادی است که مدام غرق در فلسفه و کتاب است جواب آن را بهتر از عقل ناقص من بداند. افتخار ان را داشته ام که تمام ویدیوهای شما را با دقت گوش دهم و به درکی درست از سایه برسم. گاهی در تفکراتم به ماهیت وجودی خودم و هستی، درک بالایی از انسان و خلقت دست پیدا کرده ام . برخلاف بسیاری از انسان ها، سایه خود را به خوبی تشخیص و شناخته ام. اما با تمام آگاهی ام به ان تمام راههایی که برای غلبه و به تعادل رساندن ان انجام داده ام ، تمام تلاشهایم به شکست مفتضحانه ای ختم شده است. شاید کلمه شکست درست نباشد و در حقیقت می توان بگویم در چرخه بی پایانی از تجربیاتی که مدام من را به نقطه صفر می رساند بر میگردانند. سوال من این است، بعد از شناسایی سایه چگونه ان را به زانو در بیاوریم؟ شما گفتید نمی شود آن را شکست داد ، اگر درست به یادم مانده باشد. گفتید با آن باید دوست شد و غیره،… اما تمام اینها در مورد من با شکست و حتی شدت یافتن آن مواجه شده است. آیا سایه همان روح خبیث درونمان است که باید به تعادل برسد و یا همان سدی نیست که مانع بیداری جسم می شود؟ آیا درست آن نیست که آن را با قدرت تمام نابود کنیم ؟ چون سایه در هر شخص متفاوت است. در بعضی موارد به تعادل رساندن و یا آگاه بودن به آن هیچ دردی را دوا نمی کند. جواب و راهنمایی شما در این مورد چیست؟ خوشحال می شوم در یکی از گفتگوهایتان بحث سایه درون را عمیق تر توضیح و راههای غلبه و یا شکست آن را توضیح بدهید. با درود و آرزوی بهترین ها برای شما روح آگاه و آزاد .
سپاس از محبت و همراهی تان اریک عزیز. شاید درک عمیق ماهیت سایه و همچنین تغییری کوچک در زاویه ی نگاهی که به آن داریم بتواند قدری حل مساله را بر ما هموارتر سازد ضمن اینکه نمیتوان و نباید از این نکته چشم پوشید که گاهی در شرایط خاص ممکن است به همراهی و کمک حرفه ای برای شناخت سایه ها نیاز داشتهباشیم و گذر از این مسیر به تنهای برای ما ممکن نباشد اما در هر صورت ما ناگزیر از آنیم که مسئولیت این شناخت را به تمامی بر عهده بگیریم و رنج آنرا به جان بخریم . سایه بخشی از وجود ماست؛ بخشی که توسط ایگو و به دلیل عدم تناسب با محیط و جامعه طرد شده و سپس به ناخودآگاهی پیوسته.قدرت ویرانگر سایه از تاریک و ناشناخته بودنش نشات گرفته است. ما نیروی زيادي صرف تلاش برای ندیدن سایه در خود و دیدن آن در دیگری ( فرافکنی)میکنیم. اما زمانیکه به آگاهی در می آید و به عنوان بخشی از وجود، عمیقا پذیرفته میشود، به دلیل باز پس گرفتن نیرویی که صرف فرافکنی و نادیده گرفتن اش در خود میکردیم، از مهار شدن توسط آن رها میشویم از طرفی این شناخت و آگاه شدن، درک و پذیرش دیگران را برای ما آسانتر میکند و عمیقا میدانیم آنچه در دیگری ما را آزرده میکرد بخشی از ماست و نه چیزی بیرون از ما و کمتر از آنها آزرده و رنجور میشویم. پس میتوان نتیجه گرفت از آنجائیکه سایه چیزی خارج از ما نیست بلکه تنها بخشی نادیده گرفته شده است که نیاز به توجه و دیده شدن دارد تا در وجود ما حل شود، نمیتوان آنرا حذف کرد و از میان برداشت و بهترین راه، پذيرش عميق آن است . سایه گاهی استعدادی سرکوب شده است که در پاسخ به مکانیسم سرکوب، وارونه شده و نقطه ی مقابل آن در رفتار بروز میکند و تلاش برای دیدن ظرفیت و استعدادی که در عمق آن است ما را از نیروی منفی آن رها و امکان اینکه در جهت شکوفایی آن ظرفیت حرکت کنیم، فراهم میکند اما باید در نظر داشت دیدن و درک آن هم لزوما به چنین نتیجه ای منجر نمیشود و این تازه آغاز مسیر است و ادامه آن به خواست و اراده ی ما بستگي دارد . درک این نکته بسیار اهمیت دارد شناخت سایه نقطه ی آغاز مسیر است. مسیری که بهدلیل عدم شناخت حقیقیت وجودیمان نا آشنا و غیر قابل پیمودن مینمود اما اکنون راه برای پیمودن آن مسیر با درک عمیقی که از ضعف ها و توانایی هایمان بدست آورده ایم هموارتر خواهد شد. این تصور که با شناخت سایه مسیر خودشناسی به پایان رسیده و در انتظار آرامش باشیم ممکن است ما را در چرخه ای بیانتها سرگردان کند چرا که این مسیر را پایانی نیست و هر بار آگاه شدن به معنی ورود به سطح تازه و ژرف تری از آگاهی ست که ما را بیش از پيش بسوی آن ظرفیتی که در انتظار تحقق است نزدیک میکند.
@@AydinAreta درود بی پایان خدمت شما استاد عزیز. ممنون بابت وقت گرانبهاتون که برای جواب سوال من گذاشتین. امیدوارم با راهنمایی های شما بتوانم به یک تعادل بین جسمم برسم ، گویی که سایه تنها در تلاش است تا این بدن را مدام از تعادلش خارج کند و به بی راهه بکشاند. و صد البته باعث کم رنگ شدن هدف های مهم زندگیمان می شود. یک دنیا سپاس 🙏🌈