من از آدمای که وجود خدا را رد میکنند نمیترسم چیزی که منو واقعاً می ترساند آنهایی هستند که برای اثبات وجودِ خدا با تمام ایمان میکشند و سلاخی میکنند!!!!
درود بر زئوس بزرگ ، یک انسان روشنگر و قابل احترام بنده خیلی خیلی برای شما و فعالیتتون ارزش قائلم ، ارزش کارتون قابل قیاس با فعالیت های هیچ فعال رسانه ای ای نیست ، درود بر شما
نمیتونی اینقدر مطمئن بگی ببین.. خدا و حرفاش و اهدافش در برهه های تاریخی دچار تغییرات زیادی شدن کلی حرف از زبونش زدن قبول داری اینو که؟ جدیدا ثابت شده که کسی به خدا ایمان نداشته باشه نمیمیره
@user-py7en3cs5g خوب اگر هم بیارن آدمهایی مانند تو اساسا شعور پذیرش آن را دارند. اگر دارند در طول تاریخ انواع و اقسام هماوردی ها شده است ولی این مردمان یا کشته شده اند و یا فراری و آثارشان از بین رفته است. ولی امروزه خوشبختانه مسلمانان از این کارهای وحشیانه نمیتوانند بکنند. و آثاری پدید آمده است و ثبت شده است. مانند الفرقان الحق . برو و سرچ کن. ضمنا این کتاب احمقانه یعنی قرآن آنقدر بی ارزش است که امروزه کسی برای آن وقت نمیکذارد که معادل آنرا بیاورد
درود زووس عزیز مثل همیش برنامه هایتان نهایت آموزنده، ناب، دلپذیر وعالی است بالخصوص با استدلال شیرین و طنز گونه ومنطق عالی که بیان میکنید.ممنون از زحمات ات .به امید ویدیو های جدید ات.❤❤❤
هدف خلقت انسان بروی زمین، تمرین خردورزیست. و ایمان اجباری و تقلیدی و با نشانه های یقیینی و آشکار به درد نمی خورد. حل مسائل ریاضی تا زمانی بدرد بخور برای رشد فعالیت مغز است که نه خیلی سخت و غیرقابل حل باشد و نه اینکه خیلی راحت و مثل آب خوردن باشد. طبق گفته ی محققان، یادگیری ریاضی وقتی مفید برای رشد اندیشه ی مغز می شود که تا حدودی برای شخص مشکل باشد و شخص را درگیر یافتن جواب کند و بعد از تلاش هایی به جواب برسد. یعنی تا حدودی اطلاعاتی برای حل داشته و سعی در جفت و جور کردن دانسته ها و تحلیلشان کند و به جواب برسد. بنابراین در معمای هستی هم، برای خردورزی ما لازم است که اجبار نشانه های آشکار برداشته شود و همچنین شواهد و مدارک نیز در حدی باشد که احتمال لازم و کافی را برای انتخاب راهمان بدهد. این چنین درگیری ذهنی سبب رشد می شود که همان هدف خلقت برای انسان زمینیست. لا اکراه فی الدین، در دین اجبار نشانه های آشکار و صد در صدی نیست. قد تبین الرشد من الکفر، در حدیه که راه رشد از راه کفر باز شناخته بشه. شاید درصد شصت به چهل به نفع انتخاب حقیقت. اینجاست که اختیار آدمی هم خودش را در اوجش نشان می دهد و تمرینی می شود برای انتخاب عاقلانه انسان. اگر راه شصت درصدی را انتخاب کرد امتیاز مثبت و اگر راه چهل درصدی را انتخاب کرد امتیاز منفی می گیرد. بخاطر همین است که قران دائم می گوید چرا نمی اندیشید و تعقل نمی کنید مخصوصا در خطاب با گروهی که چهل درصد را انتخاب می کنند ینی گروه کافران. و همچنین می گوید تنها خردمندان هستند که همه ی مسیرهای شصت درصدی را انتخاب کرده و به ایمان همه ی آیات قرآن می رسند. اولو الباب، صاحبان خرد. همه ی ما در طول زندگی با مسائل زیادی برای انتخاب مواجه می شویم از کوچکترین ها بگیر تا مسئله بود و نبود خالق. شواهدی وجود خالق را تایید و شواهدی هم ما را به نبودن خالق قانع می کند که این به دلیل علم و درک پایین ماست، به هر حال هر که مقدار ایمانش بیش، مقدار کفرش بیشتر، یعنی هر چقدر سواد و علم بالایی برای شواهد ایمان داشته باشه به همان مقدار بر سوالات فلسفی و شک تو به خدا هم بیشتر می شود. نسبت باقیست. ولی هر انتخاب های عاقلانه تری داشته باشی و امتیازات مثبتی بگیری در ادامه این نسبت به نفع ایمان تغییر می کند بخاطر همین است که خداوند می گوید ایمان را در دل مومنان زینت دادیم و محبوبشان کردیم. پس هدف خردورزیست و انسان خردورز سرانجامش به سوالات اساسی ختم می شود که جواب های قرآن او را قانع تر می کند بخاطر همین ایمان عاقلانه نه ظاهری به قرآن، مهر تاییدی بر داشتن مسیری از خردورزی و سعادت است. قرآن نه هدف است و نه وسیله بلکه مقصد است. هدف خردورزی و وسیله عقل و اختیار است. ولی مقصد انتخاب های درست تو را به ایمان و بندگی خدا می کشاند. و این بندگی ما به خدا نه نیاز خدا بلکه امضای او پای برنامه ی ایست که برای خردورزی ما ریخته است، چون انسان خردورز، اهل طغیان و سرکشی و غرور نیست و تسلیم صلح و سلامتیست. والسلام
@@fatemehasanzadeh7091 تقریبا همه ادعاهایت نادرست است حتی با مراجعه به خود قرآن. گفته ای : " بنابراین در معمای هستی هم، برای خردورزی ما لازم است که اجبار نشانه های آشکار برداشته شود و همچنین شواهد و مدارک نیز در حدی باشد که احتمال لازم و کافی را برای انتخاب راهمان بدهد. این چنین درگیری ذهنی سبب رشد می شود که همان هدف خلقت برای انسان زمینیست" اولا چرا باید خدای تو نشانه های آشکار را پنهان کند؟؟ مگر قرار نیست پیغام درست و بدون خطایی را به انسان بدهد؟؟ این مسئله آنجا خیلی خیلی مهم میشود که خدای تو وعده داده است که اگر بدون چون چرا دین من و پیغمبرم را قبول نکنی برای تمام ابدیت تو را در جهنم مخوف خود میسوزانم. این تمرین خردورزی است؟؟؟ گفته ای :" لا اکراه فی الدین، در دین اجبار نشانه های آشکار ..." اگر در دین اجباری نیست پس اینهمه آیات بر ضد ناباوران ، جنگ و کشتن آنان توسط پیغمبرش ، و وعده های مالیخولایایی سوزاندن در جهنم چه میشود؟؟؟ با آیات قتال چه میکنید؟؟؟؟ محاسبات چهل درصدی و شصد درصدی جنابعالی هم فوران توهمات جنابعالی است. اگر خدای تو خدایی بود واقعی بجای اینهمه آیات تهدید کننده ، و بجای دعوتهای پوچ به اندیشیدن ، با استدلالهای درست و درمان و ارتباط مستقیم با بندگانش و رساندن پیغام درست آنان را هدایت میکرد. حتی اگر انسانها از فرمان او سرباز زدنند بجای سوزندن آنان سعی در نشان دان خطای فکری آنان میکرد و با استدلالهای قوی آنان را مجاب میکرد. بقیه ادعاهایت نیز نیاز به جواب ندارد
هدف خلقت انسان بروی زمین، تمرین خردورزیست. و ایمان اجباری و تقلیدی و با نشانه های یقیینی و آشکار به درد نمی خورد. حل مسائل ریاضی تا زمانی بدرد بخور برای رشد فعالیت مغز است که نه خیلی سخت و غیرقابل حل باشد و نه اینکه خیلی راحت و مثل آب خوردن باشد. طبق گفته ی محققان، یادگیری ریاضی وقتی مفید برای رشد اندیشه ی مغز می شود که تا حدودی برای شخص مشکل باشد و شخص را درگیر یافتن جواب کند و بعد از تلاش هایی به جواب برسد. یعنی تا حدودی اطلاعاتی برای حل داشته و سعی در جفت و جور کردن دانسته ها و تحلیلشان کند و به جواب برسد. بنابراین در معمای هستی هم، برای خردورزی ما لازم است که اجبار نشانه های آشکار برداشته شود و همچنین شواهد و مدارک نیز در حدی باشد که احتمال لازم و کافی را برای انتخاب راهمان بدهد. این چنین درگیری ذهنی سبب رشد می شود که همان هدف خلقت برای انسان زمینیست. لا اکراه فی الدین، در دین اجبار نشانه های آشکار و صد در صدی نیست. قد تبین الرشد من الکفر، در حدیه که راه رشد از راه کفر باز شناخته بشه. شاید درصد شصت به چهل به نفع انتخاب حقیقت. اینجاست که اختیار آدمی هم خودش را در اوجش نشان می دهد و تمرینی می شود برای انتخاب عاقلانه انسان. اگر راه شصت درصدی را انتخاب کرد امتیاز مثبت و اگر راه چهل درصدی را انتخاب کرد امتیاز منفی می گیرد. بخاطر همین است که قران دائم می گوید چرا نمی اندیشید و تعقل نمی کنید مخصوصا در خطاب با گروهی که چهل درصد را انتخاب می کنند ینی گروه کافران. و همچنین می گوید تنها خردمندان هستند که همه ی مسیرهای شصت درصدی را انتخاب کرده و به ایمان همه ی آیات قرآن می رسند. اولو الباب، صاحبان خرد. همه ی ما در طول زندگی با مسائل زیادی برای انتخاب مواجه می شویم از کوچکترین ها بگیر تا مسئله بود و نبود خالق. شواهدی وجود خالق را تایید و شواهدی هم ما را به نبودن خالق قانع می کند که این به دلیل علم و درک پایین ماست، به هر حال هر که مقدار ایمانش بیش، مقدار کفرش بیشتر، یعنی هر چقدر سواد و علم بالایی برای شواهد ایمان داشته باشه به همان مقدار بر سوالات فلسفی و شک تو به خدا هم بیشتر می شود. نسبت باقیست. ولی هر انتخاب های عاقلانه تری داشته باشی و امتیازات مثبتی بگیری در ادامه این نسبت به نفع ایمان تغییر می کند بخاطر همین است که خداوند می گوید ایمان را در دل مومنان زینت دادیم و محبوبشان کردیم. پس هدف خردورزیست و انسان خردورز سرانجامش به سوالات اساسی ختم می شود که جواب های قرآن او را قانع تر می کند بخاطر همین ایمان عاقلانه نه ظاهری به قرآن، مهر تاییدی بر داشتن مسیری از خردورزی و سعادت است. قرآن نه هدف است و نه وسیله بلکه مقصد است. هدف خردورزی و وسیله عقل و اختیار است. ولی مقصد انتخاب های درست تو را به ایمان و بندگی خدا می کشاند. و این بندگی ما به خدا نه نیاز خدا بلکه امضای او پای برنامه ی ایست که برای خردورزی ما ریخته است، چون انسان خردورز، اهل طغیان و سرکشی و غرور نیست و تسلیم صلح و سلامتیست. والسلام
شوپنهاور میگه اگر باور داشته باشیم که خدائی هست این خدا بسیار حسود و خودخواه و کینه جو است که از رنج انسانها لذت میبرد. درود بر زئوس بزرگ و جاوید باد نام شاهنشاه ❤
هدف خلقت انسان بروی زمین، تمرین خردورزیست. و ایمان اجباری و تقلیدی و با نشانه های یقیینی و آشکار به درد نمی خورد. حل مسائل ریاضی تا زمانی بدرد بخور برای رشد فعالیت مغز است که نه خیلی سخت و غیرقابل حل باشد و نه اینکه خیلی راحت و مثل آب خوردن باشد. طبق گفته ی محققان، یادگیری ریاضی وقتی مفید برای رشد اندیشه ی مغز می شود که تا حدودی برای شخص مشکل باشد و شخص را درگیر یافتن جواب کند و بعد از تلاش هایی به جواب برسد. یعنی تا حدودی اطلاعاتی برای حل داشته و سعی در جفت و جور کردن دانسته ها و تحلیلشان کند و به جواب برسد. بنابراین در معمای هستی هم، برای خردورزی ما لازم است که اجبار نشانه های آشکار برداشته شود و همچنین شواهد و مدارک نیز در حدی باشد که احتمال لازم و کافی را برای انتخاب راهمان بدهد. این چنین درگیری ذهنی سبب رشد می شود که همان هدف خلقت برای انسان زمینیست. لا اکراه فی الدین، در دین اجبار نشانه های آشکار و صد در صدی نیست. قد تبین الرشد من الکفر، در حدیه که راه رشد از راه کفر باز شناخته بشه. شاید درصد شصت به چهل به نفع انتخاب حقیقت. اینجاست که اختیار آدمی هم خودش را در اوجش نشان می دهد و تمرینی می شود برای انتخاب عاقلانه انسان. اگر راه شصت درصدی را انتخاب کرد امتیاز مثبت و اگر راه چهل درصدی را انتخاب کرد امتیاز منفی می گیرد. بخاطر همین است که قران دائم می گوید چرا نمی اندیشید و تعقل نمی کنید مخصوصا در خطاب با گروهی که چهل درصد را انتخاب می کنند ینی گروه کافران. و همچنین می گوید تنها خردمندان هستند که همه ی مسیرهای شصت درصدی را انتخاب کرده و به ایمان همه ی آیات قرآن می رسند. اولو الباب، صاحبان خرد. همه ی ما در طول زندگی با مسائل زیادی برای انتخاب مواجه می شویم از کوچکترین ها بگیر تا مسئله بود و نبود خالق. شواهدی وجود خالق را تایید و شواهدی هم ما را به نبودن خالق قانع می کند که این به دلیل علم و درک پایین ماست، به هر حال هر که مقدار ایمانش بیش، مقدار کفرش بیشتر، یعنی هر چقدر سواد و علم بالایی برای شواهد ایمان داشته باشه به همان مقدار بر سوالات فلسفی و شک تو به خدا هم بیشتر می شود. نسبت باقیست. ولی هر انتخاب های عاقلانه تری داشته باشی و امتیازات مثبتی بگیری در ادامه این نسبت به نفع ایمان تغییر می کند بخاطر همین است که خداوند می گوید ایمان را در دل مومنان زینت دادیم و محبوبشان کردیم. پس هدف خردورزیست و انسان خردورز سرانجامش به سوالات اساسی ختم می شود که جواب های قرآن او را قانع تر می کند بخاطر همین ایمان عاقلانه نه ظاهری به قرآن، مهر تاییدی بر داشتن مسیری از خردورزی و سعادت است. قرآن نه هدف است و نه وسیله بلکه مقصد است. هدف خردورزی و وسیله عقل و اختیار است. ولی مقصد انتخاب های درست تو را به ایمان و بندگی خدا می کشاند. و این بندگی ما به خدا نه نیاز خدا بلکه امضای او پای برنامه ی ایست که برای خردورزی ما ریخته است، چون انسان خردورز، اهل طغیان و سرکشی و غرور نیست و تسلیم صلح و سلامتیست. والسلام
ی پیشنهاد،وقتی یه جمله ای رو میشنوی وخوشت میاد قبل از بروز اونچه که تو فکرت هست یه بار اون جمله رو بنویس .شما که میگید خدا نیست،چطور خدایی که نیست میتواند بمیرد،موفق باشید
عموجان شما چندتا کتاب فلسفی یا ادبی خوندی؟ اینکه نیچه میگه خدا مرده است! یک استعاره است از اینکه انسان زمانی خدارو در ذهنش ساخته و حالا که بشریت به سطح فکری بالای رسیده متوجه شده خدایی وجود نداره! دیگه خدا در ذهنش مرده! الان متوجه شدی . @@HesamSafari-wm9rd
درود و سپاس از زحماتو کلیپهای مفیدتان،🙏🙏🙏 نمونهای زیادی هستکه بعضیها اتفاقاً اول ایمان میارند، و ما ز بالاییمو بالا میرویم،،،،، میخونن حالا هر کسی خالصانه چند درصدی باشه بماند، ولی شروع ایمان آوردنِ عالمانه خیلی همچین گمان نمیکنم باشه! و بعد از سالها فکنم همانها هم نظراتشون و عقایدو باورهاشون میخوره به بشکه و فرو میریزه،،،،🤷♂️ کلنگ از آسمان افتادو نشکست، گلدون خیر،فوله.😉 ☠👳♀️🤥👳♂️🤮☠
اول اینکه منظور نیچه رو، فقط خودش میدونه. ما فقط می تونیم برداشت خودمون رو، از این جمله ی ادبی بگیم. دوم اینکه به نظر من، منظورش اینه که ما با تفکر و تعقل (بجای باور کردن کورکورانه)، کاری کردیم که دیگه خدا مرده است. دیگه میدونیم که خدا نقشی نداره. پس ما او رو کشتیم. و دستمون به خون خدا آلوده شده. :) و تعابیر قشنگی که بعدش میاره.
خیلی ممنون بابت توضیحات زئوس جان،یه نکته دیگه،حتی اگر معجزه هم بشه نمیتوان نتیجه گرفت کار خداست تا اینکه بتوان نشان داد کار اوست،که این امر هم نیاز به آشکار سازی خدا دارد
بخدا زئوس جان، تو بهترین خدایی 😂🌹❤️ این خدای ابراهیمی اگر خودشو نشون نمیده لااقل مثل زئوس صداشو به ما برسونه 😄😁 زئوس جان تا شما رو داریم به خدای دیگه ایی احتیاج نداریم 🙏🌹❤️ تندرست و مانا باشی نازنین 🌹🙏❤️