دکتر سروش در آغاز این بخش که با نوروز سال ۲۰۱۸ همزمان است، سال نو را تبریک گفته و سپس با اشاره به اهمیت بخش تربیت و به خصوص مهم بودن موضوع زبان و آفات آن باز هم به بیان حکایاتی از این بخش و تحلیل و تفسیر آنها می پردازد.
اشاره به بحث غیبت و این که در چه مقاطعی غیبت بد و نکوهیده است و در چه مقاطعی غیبت حتی خوب است از جمله دیگر مباحث این نشست بود.
در پایان دکتر سروش به خواندن حکایتی از سعدی در همین باب میپردازد که با آوردن شعرآن،شما مخاطبان گرامی را به این بخش از تحلیل و تفسیر بوستان سعدی جلب میکنیم.
حکایتی که از دید پیر فرسوده روزگار بیان میشود که چگونه میتواند چهره ریاکاران و زاهدان ریایی را رسوا سازد.
از جمله حکایتهایی که دکتر سروش به شرح آن در این بخش میپردازد حکایتی است که ریشهای یونانی دارد که متن آن حکایت را در زیر بخوانید:
یکی صورتی دید صاحب جمال بگردیدش از شورش عشق حال
برانداخت بیچاره چندان عرق که شبنم بر اردیبهشتی ورق
گذر کرد بقراط بر وی سوار بپرسید کاین را چه افتاد کار؟
کسی گفتش این عابدی پارساست که هرگز خطایی ز دستش نخاست
رود روز و شب در بیابان و کوه ز صحبت گریزان، ز مردم ستوه
ربودهست خاطر فریبی دلش فرو رفته پای نظر در گلش
چو آید ز خلقش ملامت به گوش بگرید که چند از ملامت؟ خموش
مگوی اربنالم که معذور نیست که فریادم از علتی دور نیست
نه این نقش دل میرباید ز دست دل آن میرباید که این نقش بست
شنید این سخن مرد کار آزمای کهنسال پروردهی پخته رای
بگفت ارچه صیت نکویی رود نه با هر کسی هرچه گویی رود
نگارنده را خو همین نقش بود که شوریده را دل بیغما ربود؟
چرا طفل یک روزه هوشش نبرد؟ که در صنع دیدن چه بالغ چه خرد
محقق همان بیند اندر ابل که در خوبرویان چین و چگل
نقابی است هر سطر من زین کتیب فرو هشته بر عارضی دل فریب
معانی است در زیر حرف سیاه چو در پرده معشوق و در میغ ماه
در اوقات سعدی نگنجد ملال که دارد پس پرده چندین جمال
مرا کاین سخنهاست مجلس فروز جو آتش در او روشنایی و سوز
نرنجم ز خصمان اگر برتپند کز این آتش پارسی در تبند
28 июл 2019