در نشست چهل و هشتم دکتر سروش ضمن ادامه بحث نفس، سخن خود را با ابیات ۷۸۰ و ۷۸۱ از دفتر نخست شروع میکند:
آهن و سنگ است نفس و بت شرار
آن شرار از آب میگیرد قرار
سنگ و آهن زآب کی ساکن شود؟
آدمی با این دو کی ایمن بود؟
و در ادامه به موضوع«به سخن آمدن طفل درمیان آتش و تحریض کردن خلق را در افتادن بتش» از داستان پادشاه جهود می رسدو به شرح این داستان و نکات نغز مولانا در این زمینه می پردازد.
داستان بعدی که در ادامه همین داستان و در دل آن میآید حکایت«کژ ماندن دهان آن مرد کی نام محمد را صلیالله علیه و سلم بتسخر خواند» که بر اساس یک حدیث نه چندان محکم از سوی مولانا انتخاب و تحلیل شد ه است.
پایان این جلسه با دو بیت زیر است که دکتر سروش شرح تفضیلی آن را به نوبت دیگر موکول کرد:
ای خنک چشمی که آن گریان اوست
وی همایون دل که آن بریان اوست
آخر هر گریه آخر خندهایست
مرد آخربین مبارک بندهایست
14 май 2019