جناب دکتر سروش عزیز با این گفتار شیرین با این صدای لطیف با این حافظ خداداد با این شرح و تفسیر جامع معلومات همه جانبه صادقانه میگویم شنونده را در کام خود می کشی آنهای که واقعا طالب معنویت هستند وقتی به یکی از جلسات شرح مثنوی شما گوش میدهند کاملا وابسته میشوند و علاقه مندی شان روز بروز افزون میگردد از خداوند قادر متعال آرزوی صحت سعادت عمر دراز به شما آرزو دارم
استاد چقدر سر و صداست بنده از عزیزانی که مشکل سرما خوردگی یا اینکه باید سینه اشان را مرتب صاف کنند خواهش میکنم که چند ردیف عقب تر بنشینند زیرا صدای سرفه و عطسه ایشان در میکرفون می پیچد و تولید صدای گوش خراشی میکند و آنهایی که بیرون میروند و یا داخل میشوند در را آهسته باز یا ببندند ، با آرزوی سلامتی ، شادی و عمری با برکت برای استاد عزیز و گرامی
سلام دوست گرامی چندین روش برای دانلود هست، اولا در تلگرام صوتیش هست کانال مدرسه مولانا، دکتر سروش، سخنرانیهای دکتر سروش، ربات برای دانلود از یوتیوب هست، در گوگل پلی هم چنین نرم افزار دانلود از یوتیوب وجود دارد
قصه آمدن رسول روم نزد عمر (رض) و ماخذ این داستان که واقعیت دارد و مولانا آنرا هم بیان کرده است ، بدین شرح است: ماخذ این داستان حکایتی است که آن را در اسرار التوحید می توان یافت بدین گونه : شیخ ما گفت که کلب الروم ، رسولی فرستاد به امیرالمومنین عُمَر رضی الله عنه ، چون درآمد . سرای او طلب کرد . نشانش دادند . او با خود گفت که این چگونه خلیفه است که مرا نزدیک او فرستاده اند . چون در سرای او ، نیافت او را ، عجب آمد . پرسید از حاضران . گفتند : به گورستان رفته است . بر اثر او برفت . او را دید در گورستان به میان ریگ فرو شده و به خویشتن افتاده . پس رسول گفت : حکم کردی و داد دادی . لاجرم ایمن و خوش نشسته ای . و مَلِکِ ما حکم کرد و داد نکرد و پاسبان بر بام کرد و ایمن نخفت . ( قصص و تمثیلات مثنوی ، ص 17 ). وجه ارتباط این حکایت با حکایت نخچیران ، ابیات پایانی نخچیران است . در آن ابیات سخن از پیکار با نَفسِ اماره رفت و به نظر مولانا ، خود شکنی بهتر و بالاتر از صف شکنی و دلاوری های عرصۀ پیکار است. عُمَر در این حکایت ، نماد مجاهدان نَفس است. مولانا در این حکایت مطالب مهمی را شرح می دهد از جمله، تفاوت جبر و مقام معیت ، جبر عامه و جبر خاصه ، علت درآمدن روح قدسی به کالبد عنصری و … این داستان در سایت دیدار جان قابل دریافت میباشد.
سلام خدمت استاد سخن و معرفت و مدارا دکتر سروش جان، من مرید شما هستم به معنای واقعی کلمه دکتر فرمودن تجلی خداوند قابل تکرار نیستن، در حالیکه جای دیگه فرمودن که پیامبر وقتی تسبیح مخلوقات را دید ناخودآگاه به نماز ایستاد و رکوع و سجده برد، در حالیکه نماز در زمان سیدنا موسی علیه السلام دقیقا شبیه نماز مسلمانان وجود داشته، یعنی پیامبر طریقه نماز خواندن موسی در ذهنش بوده، ی مطلبی هم در مورد خواب محمدی یا قرآن،، یک جوری گیرایش ضعیفه در بین مسلمانان علتش اینه که ما ارزشی برای خواب قائل نیستیم همونطور که ارزش شعر و شاعری در بین ما کم شده، مثلا کسی حرف مفت بزند میگن شعر نگو، یا کسی که چرند و پرند بگه میگن خواب دیدی خیر باشه،، دکتر جان آیا سخنانی در مورد ارزش خوابها دارند یا خیر، چون اگر خواب و رویا را در جایگاه خودش قرار بدهیم اونموقع بهتر نظریه دکتر سروش در دل مینشیند، من اینو از تجربه شخصی خودم میگم، شدیدا عاشق دکتر سروش هستم ولی نظر رویا رسولانه جوری که باید به دلم بنشیند نمی نشیند،مرید دکتر سروش جان کارگر ساده
درس وتحصیل کرده هاچقدرانسان رابه بیراهه برده اتد آیامقصراین همهخم گمراهی راچه کسی بایدجواب بدهد.... این رامیدانیم کسی که چندکلاسی درس میخوانددیگرحرف هیچ بنی بشرراقبول نمیکند وفکرمیکندهرچه اومیگویددرست است..این خطراست که بایدازآن بپرهیزیم...درس خواندیدبایدبنشینیدباهم راه چاره برای نجات این بشرسردرگم پیداکنیدنه اینکه فقط من راست میگم وانسان رافراموش کنیم .. 6عنکِ. را خواندی بایددانشت رااهداکنی به این مردم گمراه..که البته داری میکنی...ولی کم است بایدافزایشپیداکندحتی کسانی که باعقیده شما هم سویی ندارندازآنها هم استفاده کن شایدکمی مشکلات حل بشود.بامیدآگاهی مردم..
جناب استاد علامه سروش گرامی. از حضرتعالی انتظار نداشتیم که برای پیر بچه باز وهوسرانی همانند شجریان نامی مرثیه سرائی کنید. با این وجود دستبوس شما از برلین.
سلام. دوستان جوان دکتر سروش به میل خودشان از ایران نرفته اند که برخی از شما اکنون از رفتنشان گلایه مندید. اگر اخبار فرهنگی سالهای ۷۰ تا ۸۰ را مطالعه بفرمایید (مخصوصا اواخر سالهای ریاست جمهوری هاشمی و سالهای ریاست خاتمی ) مشاهده خواهید کرد که در ان سالها دکتر در ایران بود و در دانشگاه درس می داد و در مجله کیان مقالاتشان منتشر می شد و کتابهایشان در انتشارات صراط و ... چاپ می شد اما متاسفانه عده ایی چماق به دست آنقدر در روز روشن ازار شان دادند و اذیت کردند و سخنرانی هایشان را تعطیل کردند و همه ی مجلاتی که ایشان می توانست در انها مطلب چاپ کند را توقیف نمودند و از دانشگاهها اخراجشان کردند که دیگر برای ایشان امکان و فرصتی باقی نماند برای ادامه ی حیات و نوشتن و تدریس . هزار افسوس و واویلا که عده ایی مستبد و خودخواه و متحجر ، با اقدامات بی فکرانه ی خود ، تیشه به ریشه ی فرهنگ و ادب این مرز و بوم زدند و جوانان ایران را از نعمت وجود ایشان و بسیاری دیگر از اندیشمندان و شاعران و نویسندگان و هنرمندان محروم کردند . چه می توان کرد جز افسوس خوردن و شکایت بردن به محضر خداوند اندیشه و قلم؟
کاش کیفیت صدا بهتر بود ۲ دنیا سریع میگذره کاش استاد تو دامن غرب نمیرفت کاش همه با هم خوب بودن و یهودی ها هم طبق فرامین آیینش ن تصمیم نمیگرفتند همه را بکشند
@@ichtube ازون لحاظ که فهمیدم تازگی تو تلموت(که ما غرب پرستهای یهودی پرست فکر میکنیم بهترین کتاب خدایت در صورتی که مثل اصولکافی شیعه ها یا صحیح بخاری هست گفته هر یهودی مومن باید بدونه که بهترین هیت و خون بقیه مباح پس یهودیت با قدرتی که داره والان تونسته ایرانو تحریم کن وامریکا را مجاب کنه که ملتو تو سختی بندازه پسته نمیذارهدایران بفروشه ) و هزاران کار بد که یهودی های امریکایی میکنند و امیدی به جهان نیست و به تدریج کل دنیا را میگیرن و دیگه امید قطع شد وایران بااینکه تمدن زرتشتی و بدازاسلام تمدن شاعری خوبی داره یه روز باید خداحافظی کرد با اینها چون قوم برتر نمیذاره کسی بالاتر از خودش باشه
@@ichtube واینکه اینها همشون باهم متحدتر یهودی های آمریکا نوکرشونم بهایی های مثل هلاکویی آمد من یه مدت گوس میدادم به حرفای هلاکویی واقعا ناامید شدم از زندکی به خودم اومدم گفتم آخه چقدر حرفهای ناامید کننده در غالب استاد روانشناسی میزنه بعدا تو یه برنامه امید دانا وهولاکویی متوجه شدم برنامشونه امید به زندگی خانوادگی را از بین ببرن وبگم همه لاشی اند
سلام. دوست عزیز ، دکتر سروش به میل خودشان از ایران نرفتند که شما اکنون از رفتنشان گلایه مندید. مخصوصا اگر اخبار فرهنگی سالهای ۷۰ تا ۸۰ را مطالعه بفرمایید (مخصوصا اواخر سالهای ریاست جمهوری هاشمی و سالهای ریاست خاتمی ) مشاهده خواهید کرد که در ان سالها دکتر در ایران بود و در دانشگاه درس می داد و در مجله کیان مقالاتشان منتشر می شد و کتابهایشان در انتشارات صراط و ... چاپ می شد اما متاسفانه عده ایی چماق به دست آنقدر در روز روشن ازار شان دادند و اذیت کردند و سخنرانی هایشان را تعطیل کردند و همه ی مجلاتی که ایشان می توانست در انها مطلب چاپ کند را توقیف نمودند و از دانشگاهها اخراجشان کردند که دیگر برای ایشان امکان و فرصتی باقی نماند برای ادامه ی حیات و نوشتن و تدریس . هزار افسوس و واویلا که عده ایی مستبد و خودخواه و متحجر ، با اقدامات بی فکرانه ی خود ، تیشه به ریشه ی فرهنگ و ادب این مرز و بوم زدند و جوانان ایران را از نعمت وجود ایشان و بسیاری دیگر از اندیشمندان و شاعران و نویسندگان و هنرمندان محروم کردند . چه می توان کرد جز افسوس خوردن و شکایت بردن به محضر خداوند اندیشه و قلم ؟
@@user-en7zz9wk6w من بچه بودم بابام کتاباش میخرید آدم خوبیه به ویژه برای تفسیر بوستان و.... من قضاوتم بر اساس سخنرانی های جدیدی که گفته یه جا حرف حق میزنه مثلا ی جا گفت زندکی غرب کاپیتالیستی سرمایه داری بی رحم هست ولی در کل دیدم بارها داره بوستان یا امام محمد غزالی درس میده که خداییش صدای دل نشین و توضیح خوب میده ولی مشکل اونجایی که ی هو میپره تو حرفاش و سیاه نمایی دروغین میکنه نسبت به ایران و تخم ناامیدی ویاس میپاشه نکته اینجاست که خوب درس میده ولی فقط همونها رادرس بده نا اگه بخواییم سیاسی هزاران سخنرانی هست