EP331 Masty o Rasty (مستی و راستی) - Voices (Teachers) 

رام بخاطر ساختن و پروروندن چنین کامیونیتی بهت تبریک میگم. خیلی کار مهم و بزرگیه که احتمالا سال‌ها بعد تاثیرش مشخصی میشه. عشق

ممنون رام ، اینجور اپیزودها و شنیدنِ صدای همزبون هامون که از عمیق ترین لایه های خاطراتشون اینقدر صادقانه و ساده حرف میزنن ، حسِ بودن تو خونه و پیشِ رفیق های امن رو میده. کاش ما آدما با همدیگه بیشتر رفیق بودیم❤️

کاش یه اپیزود از تروهایی که از خانواده بهمون وارد شد هم بذارید...

Episode haye voice khyli khoban thanks 🤍

Ghalbam shekast 1000 bar, ba voice un khanum ke behesh goftan to hichi nemishi, bayad yadet bemune ke…. Ensaniat o eshgh dar iran mordeeeee 🥹🥹 in junewarha moalem o ostad nistan…

Amazing ✅

چقدر دلم واسه خودمون سوخت

Ram alan bayad 100k sub ro rad mikard vli nakarde hanoz bacheha share konid

Great

خیلی خوب بود

موفق‌ترین باشی همیشه 👏👏👏💎💎💎🌻🌻🌻

این تیپ ویدیو ها خیلی جالب بود

♥️♥️♥️

بهترینی کینگ‌رام 👏👏👏🍀🍀🍀💜💜💜

Dadashami raam ❤😍

❤

Raam❤

♥️🙏👌🏼

عشق منی رام ❤❤❤❤

پدر و مادرامون هم كم مقصر نيستن

دو سه روز بود اعصابم از معلمم خورد بود ، این پادکستو دیدم بهتر شدم

Do ❤

King ram

آره همون صد و بیست روز در سودوم؛ منتهی چندین سال

یکی از کسایی که تو این پادکست بود اکسمه😂

روحتون شاد اقای ولی الله اردشیری.

دمت گرم رام.منم یه دهه شصتیم که زیاد از معلما کتک خوردم

یه سال پیش وین بودی و چه کنسرت خوبی بود، نمیای دوباره اینوری؟ میگفتی رو پروژه لایو پادکستت با جیسون فکر‌میکنی، چیز‌باحالی‌میشد اگر اجرایی میشد.

و من که به خاطر ترومام از معلمم حتی نمی‌تونم اینا رو گوش کنم

اسم فامیل معلم و شهر اون خانومی که بهش گفتن لاشخور رو میخوام. پلیز

👍👍👍🩵🩵🩵

چون تو تب و تاب جنگ هستیم و الان نگران اینکه دوباره بعد خدمتم سرباز محسوب میشم درباره "خاطرات خدمت" و اون تاثیر گزاری روی خودمون و یا ادمایی که داشته صحبت کنیم ؟؟

مریضا تو سیستم آموزشی نیان مرسی اه!

This episode needs to be translated and let the world know what we went through 😢

اگه ادامه بدی همین موضوع رو عالیه، معلم های عوضیه ایران

شما بچه های دوران بعد از انقلاب هستین و این داستان ها رو میگین. من از بچه های دوران قبل از انقلاب هستم و باید بگم که وضعیت در آن دوران هم دست کمی از حالا نداشت. یادم میاد که کلاس سوم ابتدائی بودم و معلم ما یک خانم بود که به ما گفته بود که در دانشگاه دانشجوی روانشناسی هست، حالا چرا چنین چیزی رو به ما بچه های خردسال میگفت جای تعجب و سئوال بود. اما باید بگویم که این خانم خیلی در تبیهه ما وحشتاک و غیر انسانی عمل میکرد. یک نمونه از این تنبیه ها این بود که دست بچه ها رو از پهلو روی زمین میگذاشت، بعد لای هر انگشت بچه یک مداد میگذاشت و به بچه میگفت با دست دیگرش یک کتاب روی دستش که روی زمین هست بگذاره و نگه داره. بعد از تمام این مراحل این خانم معلم با پای خودش روی کتابی که زیر آن انگشتهایی که لای انها مداد گذاشته شده بود محکم لگد میزد. من نمی دونم آیا این خانم یک معلم بود و یا مامور شکنجه؟ البته معلم های کم خطر هم بودند، اما تنبه و شکنجه جسمی و روانی در آن زمان ها هم خیلی رواج داشت.

خاطراتم زنده شد🤣 من يه سري مدرسه غير انتفاهي و يه مدرسه ي دولتي رفتم تو زندگيم. اون مدرسه دولتيه به قدري بد بود كه تراماتايزد شدم، مامانم سريع جا به جام كرد… مثلا يه خاطرم اينه؛ بچه بوديم، ابتدايي، معلم اومد سر كلاس، واسش پاشديم، بعد كه اومديم بشينيم گفت من كه اجازه ندادم بشنيد حالا كه اينطور شد تا اخر زنگ بايد وايستاده درسو گوش كنيد :/ ببين يعني بعد ١٠-١٥ سال من هنوز يادمه كه چقد حركت مسخره اي بود و همش از رو عقده بود! اخه بي ناموس بچه كوچيك به تو چه بدي اي كرده كه اينطوري ميخواي اذيت كني فقط. خدايي كرم داشتن. بي دليل همش يه كاري ميكردن عصبي شي. تازه من متولد ٨٠ ام. يعني قضيه خيليم قديمي حساب نميشه!