Тёмный

Veria Amiri on Love and Truth 30-11-2022_وریا امیری_عشق در جهان جدید و ارتباط آن با حقیقت 

V for Veritas
Подписаться 15 тыс.
Просмотров 6 тыс.
50% 1

#وریا_امیری #آتئیست #خدا_باوری
#veriaamiri #atheism #iranianatheism

Развлечения

Опубликовано:

 

29 дек 2022

Поделиться:

Ссылка:

Скачать:

Готовим ссылку...

Добавить в:

Мой плейлист
Посмотреть позже
Комментарии : 164   
@sohrabafra5432
@sohrabafra5432 Год назад
وریا عشق است . فقط یه عیب کوچک دارد و آن این است که بیش از حد خوب و مهربان است . و مومنین از این موضوع سوء استفاده میکنند. این بحث جدیدی بود که تا حالا نشنیده بودم . بسیار عالی بود .وریا خودش فیلسوف است .
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
آیا عشق عرفانی عشق است یا بیماری روانی است ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مولوی یکی از معرفی کنندگان اصلی و معروف عشق عرفانی در فرهنگ فارسی زبانان است . در داستان کنیزک و شاه ، شاه عاشق کنیزکی زیبا رو می شود و دستور می دهد که او را به دربارش ببرند. این شاهان هوسباز بودند و واقعا عاشق نمی شدند و فقط به خاطر فرو‌ نشاندن شهوتشان حرمسرا تشکیل می داده اند. عاشق شدن یعنی وفاداری مطلق به یک شخص. ثانیا اگر این شخصیت شاه داستان مولوی شرف و‌ انسانیت داشت و معنی عادل بودن را درک کرده بود، هنگامیکه پزشک به او گفت که این کنیزک عاشق یک زرگرست و از دوری او اینچنین بیمار شده است ، می بایست آن کنیزک را رها می کرد تا به نزد عشق خود برود. ولی می بینیم که شاه خود خواه و خود پسند و ستمکار دستور می دهد که آن زرگر را نزد کنیزک بیاورند و با مسموم کردن تدریجی او موجب بر هم زدن نشاط و ظاهر سالم و جذاب زرگر شوند تا دیگر کنیزک رغبت و تمایلش را نسبت به زرگر از دست بدهد. اگر این شاه شهوتران همین عمل غیر اخلاقی مسموم کردن تدریجی را در مورد خود کنیزک هم انجام می داد، رغبت و جذبه جنسی شاه نسبت به کنیزک با تغییر ظاهری کنیزک از بین می رفت . زرگر بیچاره مسموم شد تا شاه بتواند بار دیگر با به اسارت کشیدن یک زن دیگر و با متوسل شدن به حیله و نیرنگ شهوت خود را فرو بنشاند . اینگونه داستان‌های مولوی نه تنها پیام اخلاقی را حمل نمی کنند بلکه به خواننده اینگونه القا می شود که اگر عشقی مشروع است عشق یک شاه زورگو و شیاد و حیله گر است و نه عشق کنیزک به یک زرگر. افرادی که به خاطر زور و‌ قدرت و ثروت جذب یک خدای خیالی یا یک معشوق خیالی می شوند، عاشق واقعی نیستند و بیمار روانی هستند. انسان سالم از نظر روانی جذب کسی می شود که عادل و مهربان باشد و همیشه انصاف را رعایت کند. داستان آن مردک که برای خوشحال کردن معشوقه خود و به درخواست او قلب مادرش را از سینه در آورد، نشان دهنده یک بیمار روانی بود که معنی عشق را هرگز نفهمیده بود. داستان اطاعت بی چون و چرای ابراهیم برای قربانی کردن پسرش در راه خدای خیالی نشان دهنده بیمار روانی بودن ابراهیم است که حاضر شد کودک بی تقصیرش را در راه عشقی مسموم که خواهان اطاعت محض و کورکورانه بود، فدا کند. انسان عاشق هرگز به دستور معشوق خود دست به قتل و کشتن نمی زند تا به این طریق وفا داری خود را به معشوق ثابت کند. وفاداری را باید به اصول و مبانی یک عشق سالم و بر پایه اخلاق ثابت کرد و نه به یک خدا و یا الله جبار خونخوار که برای ثابت کردن وفاداری به او باید جان صاحبان عقاید متفاوت را گرفت و آنها را کشت . انسان سالم برای اخلاق و انسانیت و عدالت بیش از هر چیز دیگر احترام و ارزش قائل است و خودش را با جباری زورگو و خونریز که از او خواهان اجرای فرمان قصاص و قتل است همسو و «عاشق او» نمی بیند و خودش را در این بندگی ذلیل وار و بر مبنای اطاعت کورکورانه مستحیل نمی کند . بروز و غلیان احساسات غیر عادی و یا خشونت آمیز جنون نامیده می شود که یک بیماری روانی است و به غلط نام آنرا عشق به خدا یا الله گذاشته اند . مجنون که در پی عشق لیلی سر به بیابان گذاشت ، همانطور که از لقب او هویداست یک دیوانه روانی بود که خودش را آواره و بی خانمان کرد. آنچه که در این نوع بیمارهای با توهم عاشق بودن بسیار آشکارست این می باشد که عزت نفس خود را کاملا از دست داده اند و به خاطر ثابت کردن وفاداری به عشق بیمارگونه نسبت به خدای ساخته ذهنشان ، پشت پا به عقل و اخلاق و انسانیت و عدالت و عزت به نفس زده اند. عشق هایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود
@sohrabafra5432
@sohrabafra5432 Год назад
@@safahaghighat7109 درود صفا جان . دمت گرم .زحمت کشیدی و از این متن زیبایی که نوشتی استفاده کردم و آموختم . از نظر من عرفان هم نوعی بیماری روانی است که در ترشح بعضی از مواد شیمیایی در مغز موثر می باشد و نظم معمولی مغز را برهم می زند .جهانی که ما در آن زندگی می کنیم جهانی فیزیکی است و از ماده تشکیل شده است و هیچ ماوراءالطبیعه ای وجود ندارد و همش خیالات و توهمات است . سپاس و موفق باشید.
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
وریا شما می گوئید اگر هدف آرامش فکری انسان است چه اشکالی دارد که از طریق اعتقادات عرفانی و کشف شهود این آرامش در فرد معتقد به عرفان ایجاد شود. موضوع اصلی اینست که آرامش فردی نمی تواند هدف باشد چون هر فردی عضوی از جامعه است و آرامش به این شکل در جامعه مشکل ساز خواهد شد. آرامش بر خاسته از آگاهی چیز ارزشمندی است نه آرامشی که نتیجه جهل و نادانی و نیرنگ و دروغی مانند کشف شهود است.
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
شما می گوئید اگر هدف آرامش فکری انسان است چه اشکالی دارد که از طریق اعتقادات عرفانی و کشف شهود این آرامش در فرد معتقد به عرفان ایجاد شود. موضوع اصلی اینست که آرامش فردی نمی تواند هدف باشد چون هر فردی عضوی از جامعه است و آرامش به این شکل در جامعه مشکل ساز خواهد شد. آرامش بر خاسته از آگاهی چیز ارزشمندی است نه آرامشی که نتیجه جهل و نادانی و نیرنگ و دروغی مانند کشف شهود است.
@GodsGrieff
@GodsGrieff Год назад
ممنون ازتون بابت این توصیفات شاعرانه و دقیق
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@matinheydari7898
@matinheydari7898 Год назад
وریا جان عزیزم امیدوارم در زندگیت موفق باشی
@AsnMshah
@AsnMshah Год назад
وریا امیری فوق العاده بود مفهوم و مطلبی که درباره عشق گفتی
@katayoonkuhne8668
@katayoonkuhne8668 Год назад
وریا تو یک فیلسوف به معنی اخص فیلسوف هستی😊❤️
@veriaamiri
@veriaamiri Год назад
😊🙏🌹🌹
@Codychro
@Codychro Год назад
ممنون از زحماتت وریا جان حرفایی که میزنی دقیقا مثل زمان قدیمه که ایرانیا میرفتن فرنگ علوم جدید رو میاوردن ایران لطفا درمورد موضوعات روانشناسی بیشتر صحبت کنین ما اتئیست بودنمون حل شده ولی واقعا مراحل بعدش گیر افتادیم
@user-vt4bz1zf7q
@user-vt4bz1zf7q Год назад
چند مدت به دلیل مشغله نتونستم اینجا باشم الان بعد از مدتی، اینجام واقعا با شنیدن صدای وریا تمام خستگی های این مدتم از بین رفت❤️❤️
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
بهترین روش برای صادق بودن شفاف سازی است. آیا افرادی مانند آقای عبدالعلی بازرگان آنقدر شهامت اخلاقی در خود سراغ دارند که آنچه را در خلوت خود با خدای خیالی خود می گویند که آنها را به گریه وا می دارد ، در حضور جمع مردم تکرار کنند تا همه متوجه شوند این چه موضوعاتی است که یک فرد را بجای رساندن به شادی و فراغت بال به گریه وا می دارد ؟
@farahnazfarahi7237
@farahnazfarahi7237 Год назад
آقا وریا شما خیلی خوب هستی کاش هزاران انسان مثل شما تو این دنیا بود
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
چگونه می توان به عشق و آرامش بدون اعتقاد به مذهب رسید؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 اخلاق و عقل به یک انسان سالم حکم می کند که عاشق عدالت باشد. کسی عاشق راستین است که به خصوصیات مثبت معشوق خود عشق بورزد. در مذاهب مدعی شده اند که خدایشان آگاه و مهربان و عادل و قادر مطلق است و اما واقعیت ثابت می کند که در طبیعت عدالتی وجود ندارد، بطور مثال دو سوم موجودات روی زمین برای زنده ماندن باید موجود دیگری را بخورند . خدای ادیان قادر به جلوگیری از فجایع طبیعی مانند سیل و زلزله و آتشفشان نیست . پس یا خدای ادیان از بی عدالتی های موجود در طبیعت خبر ندارد که آگاه و‌ عادل نیست و یا اهمیت نمیدهد که رحمان و رحیم نیست و یا توانش را ندارد که قادر نیست. در هر صورت این ادعای معتقدین به خدا در مورد عادل و مهربان و توانا بودن این خدای خیالی دچار تناقض است . آیا عقل و انسانیت و اخلاق حکم می کند که انسان عاشق موجودی خیالی باشد که دارای خصیصه های مثبتی که به او نسبت داده شد، نیست ؟ ستودن موجودی خیالی که بنام او در طول تاریخ میلیونها نفر کشته شده اند، راه اخلاقی برای رسیدن به آرامش ذهنی نیست. مراقبه یا مدیتیشن بدون اعتقاد به خدای ساخته ذهن بشر هم همان تأثیر آرامش بخش را بر روی ذهن انسان آگاه و متعهد به اخلاق سالم می گذارد . آنچه واقعا ستودنی است خصایص مثبت انسان مانند شهامت اخلاقی، غلبه بر ترس، مهربانی، احترام به حقوق بشر ، مبارزه با بی عدالتی ها و راستگویی است .
@user-xj6ku4wl7x
@user-xj6ku4wl7x Год назад
ممنون که هستی
@mojtaba_m
@mojtaba_m Год назад
دو بار گوش دادم و هنوز برام جذابه. وریا جان با همین چند دقیقه نگاهم رو تغییر دادی. سپاس🌹
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
آنچه واقعا ستودنی است خصایص مثبت انسان مانند شهامت اخلاقی، غلبه بر ترس، مهربانی، احترام به حقوق بشر ، مبارزه با بی عدالتی ها و راستگویی است .
@m_mollay
@m_mollay Год назад
درود بر استاد عزیز بسیار مفید و ارزشمند ممنون از آبتین بابت کلیپ
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@rezaamoradi
@rezaamoradi Год назад
ممنونم وریا جان. این صحبت ها بسیار آموزنده است. لطفن ادامه بده ♥️
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@maryamnazery9418
@maryamnazery9418 Год назад
تعریف واقعی ازعشق ،عالی هستین👌❤
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@zibadana9599
@zibadana9599 Год назад
All I can say is that I love you so much and appreciate what you doing. ❤
@veriaamiri
@veriaamiri Год назад
☺️🙏🌹
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
بهترین روش برای صادق بودن شفاف سازی است. آیا افرادی مانند آقای عبدالعلی بازرگان آنقدر شهامت اخلاقی در خود سراغ دارند که آنچه را در خلوت خود با خدای خیالی خود می گویند که آنها را به گریه وا می دارد ، در حضور جمع مردم تکرار کنند تا همه متوجه شوند این چه موضوعاتی است که یک فرد را بجای رساندن به شادی و فراغت بال به گریه وا می دارد ؟
@zibadana9599
@zibadana9599 Год назад
@@safahaghighat7109 به نظر من ادیان برای زمان خودش ، مکان و سطح فکر بشر زمان همان موقع شاید خوب و حتی لازم بوده. با رشد فکری بشر امروز و قوانین مملکتی (البته بجز حکومت‌های دینی) دیگر لزومی برای داشتن دین نیست. دین یعنی روش زندگی و امروز مردم روش زندگی را بهتر از چندین صد سال پیش میدانند. برای همین من هم با وریا جان موافق هستم و کارش را میپسندم . ولییییییی در یک یکجا مخالف او و شما هستم که وجدانا نمیتونم سکوت کنم و نظرم را که بر مبنای تجربه شخصیم هم هست نگویم . آن اینکه، حقیقت وجودی ما روح است و این جسم فیزیکی فقط مثل لباسیست که لازم داشتیم که در دنیای ماده بتوانیم بوسیله آن با دنیای فیزیک برهمکنش داشته باشیم. ما زندگی ابدی داریم و عمر روح منحصر به این سن و طول عمر زمینی نیست. میدونم که فعلا چون علم هنوز پیشرفتش به مرحله ای نرسیده که بشه علمی ثابتش کرد ولی این دلیل عدم وجود این حقیقت نمیشه . انسان‌ها اگر به رشد روحی کافی برسند، این مهم را درک خواهند کرد (با رشد حواس روحی) مثل اینکه با حواس پنجگانه این دنیا و بعد فیزیکی را درک میکنیم. این موضوع ربطی به مذهب و دین نداره برا همین هم با وریا موافقم چون رعایت کامل اخلاقیات به رشد روحی انسان کمک میکنه و به طرف تکامل انسان را میکشاند.
@sepehr-maze6507
@sepehr-maze6507 Год назад
عالی بود وریای عزیز❤❤
@ahmadrezasd9109
@ahmadrezasd9109 Год назад
درود بر شما. بسیار مفید بود 👍❤️
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@azishanar
@azishanar Год назад
چقدر دقیق و کامل توضیح دادی وریا جونم ❤️👑🤞 ❤عشق آن شعله‌ست کو چون بر فروخت هرچه جز معشوق باقی جمله سوخت❤
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@fatahi7995
@fatahi7995 Год назад
مرسی از این گفتار معلم گرامی‌ام وریا گیان💚🌹
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@Invincible-ud5ln
@Invincible-ud5ln Год назад
چقدر قشنگ صحبت کردی اینجا وریا
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
تعریف عشق مانند تعریف بسیاری از پدیده های طبیعت بستگی به زمان مشخص و مکان مشخص دارد و بخشی از فرهنگ زمان خودش را در بر می گیرد. علوم پیشرفته در رشته های فوق تخصصی روانشناسی و عصب شناسی و زیست شناسی زمانه ما ، در زمان محمد و مولانا وجود نداشتند تا آنها را قادر به درک حقیقی عشق واقعی زمان و مکان ما کند .
@user-bn8rn9fv1n
@user-bn8rn9fv1n Год назад
آدمهای درین دنیای دون هستن ک بسان ستاره مےدرخشند تا ما ب بےراهه نریم.وریا یکی ازین ستارەگان پرتوافکن است.عشقی رفیق عشق
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@user-bn8rn9fv1n
@user-bn8rn9fv1n Год назад
@@safahaghighat7109 آفرین رفیق🌺
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
بهترین روش برای صادق بودن شفاف سازی است. آیا افرادی مانند آقای عبدالعلی بازرگان آنقدر شهامت اخلاقی در خود سراغ دارند که آنچه را در خلوت خود با خدای خیالی خود می گویند که آنها را به گریه وا می دارد ، در حضور جمع مردم تکرار کنند تا همه متوجه شوند این چه موضوعاتی است که یک فرد را بجای رساندن به شادی و فراغت بال به گریه وا می دارد ؟
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
@@user-bn8rn9fv1n بهترین روش برای صادق بودن شفاف سازی است. آیا افرادی مانند آقای عبدالعلی بازرگان آنقدر شهامت اخلاقی در خود سراغ دارند که آنچه را در خلوت خود با خدای خیالی خود می گویند که آنها را به گریه وا می دارد ، در حضور جمع مردم تکرار کنند تا همه متوجه شوند این چه موضوعاتی است که یک فرد را بجای رساندن به شادی و فراغت بال به گریه وا می دارد ؟
@aminmovahedinia-rc2yy
@aminmovahedinia-rc2yy 10 месяцев назад
مبارز راه حقیقت
@katayoonkuhne8668
@katayoonkuhne8668 Год назад
Thanks❤️🥰
@Shahriyar414
@Shahriyar414 4 месяца назад
وریا جان❤
@nahidabedi2352
@nahidabedi2352 Год назад
چقد خوش شانسن افرادی ک باهات آشنا میشن استاد❤تک تک کلماتت برامون الگوی زندگیست ممنونم‌از وجودت ، از به اشتراک گذاشتن عملی ک داری❤هزاران بار سپاس
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
چگونه می توان به عشق و آرامش بدون اعتقاد به مذهب رسید؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 اخلاق و عقل به یک انسان سالم حکم می کند که عاشق عدالت باشد. کسی عاشق راستین است که به خصوصیات مثبت معشوق خود عشق بورزد. در مذاهب مدعی شده اند که خدایشان آگاه و مهربان و عادل و قادر مطلق است و اما واقعیت ثابت می کند که در طبیعت عدالتی وجود ندارد، بطور مثال دو سوم موجودات روی زمین برای زنده ماندن باید موجود دیگری را بخورند . خدای ادیان قادر به جلوگیری از فجایع طبیعی مانند سیل و زلزله و آتشفشان نیست . پس یا خدای ادیان از بی عدالتی های موجود در طبیعت خبر ندارد که آگاه و‌ عادل نیست و یا اهمیت نمیدهد که رحمان و رحیم نیست و یا توانش را ندارد که قادر نیست. در هر صورت این ادعای معتقدین به خدا در مورد عادل و مهربان و توانا بودن این خدای خیالی دچار تناقض است . آیا عقل و انسانیت و اخلاق حکم می کند که انسان عاشق موجودی خیالی باشد که دارای خصیصه های مثبتی که به او نسبت داده شد، نیست ؟ ستودن موجودی خیالی که بنام او در طول تاریخ میلیونها نفر کشته شده اند، راه اخلاقی برای رسیدن به آرامش ذهنی نیست. مراقبه یا مدیتیشن بدون اعتقاد به خدای ساخته ذهن بشر هم همان تأثیر آرامش بخش را بر روی ذهن انسان آگاه و متعهد به اخلاق سالم می گذارد . آنچه واقعا ستودنی است خصایص مثبت انسان مانند شهامت اخلاقی، غلبه بر ترس، مهربانی، احترام به حقوق بشر ، مبارزه با بی عدالتی ها و راستگویی است .
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
بهترین روش برای صادق بودن شفاف سازی است. آیا افرادی مانند آقای عبدالعلی بازرگان آنقدر شهامت اخلاقی در خود سراغ دارند که آنچه را در خلوت خود با خدای خیالی خود می گویند که آنها را به گریه وا می دارد ، در حضور جمع مردم تکرار کنند تا همه متوجه شوند این چه موضوعاتی است که یک فرد را بجای رساندن به شادی و فراغت بال به گریه وا می دارد ؟
@afrinashd3048
@afrinashd3048 Год назад
Perfectly well said ❤️ I think Love is not the fulfillment of desire or pleasure. Where there's love, there is compassion; And compassion has its own intelligence, that is the supreme form of intelligence, not the intelligence of thought or intelligence of cunning, deceptions, and all the rest of it. It's only when there is complete love and compassion there is that excellence of intelligence which is not mechanical.
@alireza.iravanchizade
@alireza.iravanchizade 11 месяцев назад
وریای عزیزم.شدی دوست روزانه ی من،پادکستات یا ویدئو های یوتیوبت رو دو ساله دارم.چقددددر یاد گرفتم ازت و چقدددر افتخار میکنم هستی و این که فارسی زبانی باعث میشه راحت تر بتونم متوجه شم چی میگی😘
@aexv441
@aexv441 Год назад
آفرینت 🧠
@vpesz
@vpesz Год назад
آتئیستم. قبلا عشقِ خدا و علی و...بودم بدجور، خیلی زیاد. بعد که فهمیدم تاریخ رو به ما اشتباه گفتن و مثلا علی این نبوده که میگن، بد خورد تو ذوقم. احساس کردم عشقم رو از دست دادم. بعد به خودم گفتم خوب دوستش داشته باش همچنان به عنوانِ یک قهرمانِ خیالی. البته با کسی در موردش حرف نمیزنم، چون نمیخوام که این چیزا رو گسترش بدم. اما تو ذهنم این شده یه افسانه و نه حقیقت.
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
چگونه می توان به عشق و آرامش بدون اعتقاد به مذهب رسید؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 اخلاق و عقل به یک انسان سالم حکم می کند که عاشق عدالت باشد. کسی عاشق راستین است که به خصوصیات مثبت معشوق خود عشق بورزد. در مذاهب مدعی شده اند که خدایشان آگاه و مهربان و عادل و قادر مطلق است و اما واقعیت ثابت می کند که در طبیعت عدالتی وجود ندارد، بطور مثال دو سوم موجودات روی زمین برای زنده ماندن باید موجود دیگری را بخورند . خدای ادیان قادر به جلوگیری از فجایع طبیعی مانند سیل و زلزله و آتشفشان نیست . پس یا خدای ادیان از بی عدالتی های موجود در طبیعت خبر ندارد که آگاه و‌ عادل نیست و یا اهمیت نمیدهد که رحمان و رحیم نیست و یا توانش را ندارد که قادر نیست. در هر صورت این ادعای معتقدین به خدا در مورد عادل و مهربان و توانا بودن این خدای خیالی دچار تناقض است . آیا عقل و انسانیت و اخلاق حکم می کند که انسان عاشق موجودی خیالی باشد که دارای خصیصه های مثبتی که به او نسبت داده شد، نیست ؟ ستودن موجودی خیالی که بنام او در طول تاریخ میلیونها نفر کشته شده اند، راه اخلاقی برای رسیدن به آرامش ذهنی نیست. مراقبه یا مدیتیشن بدون اعتقاد به خدای ساخته ذهن بشر هم همان تأثیر آرامش بخش را بر روی ذهن انسان آگاه و متعهد به اخلاق سالم می گذارد . آنچه واقعا ستودنی است خصایص مثبت انسان مانند شهامت اخلاقی، غلبه بر ترس، مهربانی، احترام به حقوق بشر ، مبارزه با بی عدالتی ها و راستگویی است .
@bonfire8252
@bonfire8252 Год назад
ویدو فوق العاده بود بخصوص تعریف شما رو از عشق خیلی دوست داشتم. عشق تنها راه نجات ما از رنج هستی است که بدون درک و پذیرش صادقانه خودمون و جهان بدست نمیاد. اما تنها ایرادی که وجود دارد این است که اگه از طریق خداباوری بخوایم به عشق برسیم یا از مسیر حقیقت خارج شدیم یا داریم به خودمون دروغ میگیم. عشقی که روی دروغ بنا بشه از زندگی بدون عشق بدتره. چون حقیقت بالاخره از یه شکافی بیرون میزنه و اون وقت کل بنیان زندگی آدم دچار فرو پاشی میشه. اگر هم قراره صرفا به خودمون دروغ بگیم یا وانمود کنیم خدا هست که اصلا همچین چیزی ممکن نیست. دوگانگی ارزشی انسان رو رنجور و خشمگین میکنه که کل هدف عشق رو زیر سوال میبره
@aminmovahedinia-rc2yy
@aminmovahedinia-rc2yy 10 месяцев назад
استدلال خالص حقیقت خالص
@shahinm8974
@shahinm8974 Год назад
زنده باشی❤
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@alirezasaberi3843
@alirezasaberi3843 Год назад
درود وریای عزیز تمام صحبتهاتون به شدت از نگاه من هم درست و عقلانیس ، اما ادمهایی که به این قسمت و درجه از درک میرسن کم هستش اقلا فعلا کم هستش ، و حقیقتا افرادی که به این درک رسیدن ، رنج زیادی رو متحمل میشن وقتی اطرافشان هیچ شباهتی به اونها نداره
@veriaamiri
@veriaamiri Год назад
😊🙏🌹
@iraneman1668
@iraneman1668 Год назад
اشکال امر در دو مورد است. ۱- اگر بعد از ۱۴۰۱ سال برای قومی، ۲۰۲۳ سال برای دیگری و ۵۷۸۳ سال برای آن دگر، نرسیده ایم به این آرمان نیک، این امره خیر امریست ناحادث ،‌ امریست فقط در گفتار و نه در رفتار، در نفس، یا برای نوع ، جنس و مرام بشر ۲- انسان موجودی متفکر اما در حیات کوتاه خود بسیار ناتوان و عاجزست. پس رویاگراست به قدرت و توان تجسم و اسطوره طلبیست که زندگی می کند ونیست مگر دلخوش و سرمست از امید. که در این هنگام دگر ناانسان داناتر،‌ به اتکاء به همین حربه کارساز، بساط سودجوی و سوء استفاده از او را بنا میسازد و چنین است که موجودیت ِ دین و خرافات چنین پرطرفدار بوده و خواهد ماند. خیام خود باش و کورش دیگران و اگر هم نشد مادر ترزآ باشی یا کانت و ارسطوی زمانه، مادرانه صفت بمان. باقی بقای دانا
@alirezasaberi3843
@alirezasaberi3843 Год назад
@@iraneman1668 چقدر این متن به حقیقت نزدیک بود ، یعنی وقوف بر حقایق تلخ و زشت که در کل طبیعتِ دنیاس ، اما در کنار این تلخی و هضمش ما یاد بگیریم که درد ایجاد نکنیم ، و زخم نزنیم و چقد نیاز داشتم که از سمت فردی همچین چیزی بشنوم سپاس از نگاه روشن و دانایی شما
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@iraneman1668
@iraneman1668 Год назад
@@alirezasaberi3843 🙏🏻🙏🏻 سپاس ضمنا چنانچه جشن میگیرید، پیشاپیش فرارسیدن سال نوی میلادی ۲۰۲۳ را به شما همزبان عزیز تبریک و تهنیت گفته و آرزوی سالی بسیار باشگون و متمایز از گذشته را دارم. سالی مملو از عطر خوش آزادی و سعادت برای مردم خوب میهن کهن مان. پویا، پاینده و پیروز باشید.
@galaxyzoom3403
@galaxyzoom3403 Год назад
بنظرم عشق و محبت کردن تفاوت هایی دارد عشق از علاقه ی شدید قلبی میاد و عشق صرفا به غالب بودن احساسات بر عقل متوسل می شود یعنی عاشق حتی نسبت به خلاء روبرویش کور می شود ! ولی این چیزی که بزرگوار میگن مربوط به شناخت حقیقت هست و شناخت حقیقت با غالب شدن عقلانیت میاد و غالب شدن عقلانیت یعنی کنترل بر احساسات و کنترل بر احساسات یعنی کنترل علاقه عشق مجازی همیشه با فراغ قوت می گیرد چرا چون نسبت به وجود مقابل و حقیقت های طرف دور هست و یا به شناخت نرسیده و مادامی که فراغ هست زنجیره های خیال او نسبت به طرف مقابل محکم تر می شود تا جایی که بر عقلش غالب می شود و این فراغ هست که سوخت عشق است همیشه آشپزی که در کنار غذا آشپری می کند میل و علاقه ی او نسبت به کسی که از اتاق مهمان خانه بوی غذا به مشامش می رسد کم تر است چرا چون آشپز حقیقت و بوی غذا در وجودش حل شده و فرد در مهمان خانه فراغ و دوری باعث ایجاد اشتیاق و خیالات درونی اش شده عشق تنها چیزی ست که هیچ پایه و اساسی برای بوجود آمدنش وجود ندارد ولی انسان ها انتظار پایه و اساس برای دوام آن را دارند معمولا عشق وصال به مرگ عشق می انجامد زیرا به شناخت کامل می انجامد و نبود مجهولیت باعث کم رنگ شدن علاقه ی قلبی می شود.
@hossein2865
@hossein2865 Год назад
بعنوان کسی که چندین کتاب راجع به چیستی و چگونگی عشق خوانده، نهایت لذت را از این گفتار بردم استاد.
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
راز و نیاز یک طرفه با موجودی خیالی بنام خدا هیچ تغییری در طرز تفکر انسان و عقایدش نمی دهد و موجب افزایش آگاهی او نسبت به خودش نمی شود . درست است که یک شخص مذهبی با آن خدای ساخته ذهنش به راز و نیازی می پردازد و به یک آرامش ذهنی در نتیجه افزایش سرتونین در مغزش می رسد ، ولی چه سود واقعی از این نوع ارتباط خیالی یک طرفه حاصل این فرد می شود هنگامیکه روانشناسی در میان نیست تا با پیشنهادات خود برای بهبود حال این بیمار روانی تلاشی بکند تا این بیمار روانی بتواند به مرور زمان بهبودی کامل پیدا کند . اتکاء داشتن به یک مشاور روانشناس از این جهت مفید است که ارتباطی است دو طرفه که موجب افزایش آگاهی فرد از نادانسته هایی می شود که با پرسش های مداوم روانشناس ایجاد می شوند . یعنی فرد با نا خود آگاه خود در اثر پرسش های روانشناس آشنایی پیدا می کند . یک فرد خیال پرداز مانند آقای عبدالعلی بازرگان دانایی و توانایی و علم روانشناسی را ندارد که با راز و نیاز یک طرفه آگاهی خودش را نسبت به نا خود آگاه خودش بالا ببرد. علم روانشناسی یک علم آموختنی است و بر مبنای پرسش و پاسخ است و نه بر پایه یک رابطه یک طرفه تخیلی.
@elayh.s8568
@elayh.s8568 Год назад
👏👏👏👏👏👏🌱🌱🌱🌱 آفرین
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
آیا عشق عرفانی عشق است یا بیماری روانی است ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مولوی یکی از معرفی کنندگان اصلی و معروف عشق عرفانی در فرهنگ فارسی زبانان است . در داستان کنیزک و شاه ، شاه عاشق کنیزکی زیبا رو می شود و دستور می دهد که او را به دربارش ببرند. این شاهان هوسباز بودند و واقعا عاشق نمی شدند و فقط به خاطر فرو‌ نشاندن شهوتشان حرمسرا تشکیل می داده اند. عاشق شدن یعنی وفاداری مطلق به یک شخص. ثانیا اگر این شخصیت شاه داستان مولوی شرف و‌ انسانیت داشت و معنی عادل بودن را درک کرده بود، هنگامیکه پزشک به او گفت که این کنیزک عاشق یک زرگرست و از دوری او اینچنین بیمار شده است ، می بایست آن کنیزک را رها می کرد تا به نزد عشق خود برود. ولی می بینیم که شاه خود خواه و خود پسند و ستمکار دستور می دهد که آن زرگر را نزد کنیزک بیاورند و با مسموم کردن تدریجی او موجب بر هم زدن نشاط و ظاهر سالم و جذاب زرگر شوند تا دیگر کنیزک رغبت و تمایلش را نسبت به زرگر از دست بدهد. اگر این شاه شهوتران همین عمل غیر اخلاقی مسموم کردن تدریجی را در مورد خود کنیزک هم انجام می داد، رغبت و جذبه جنسی شاه نسبت به کنیزک با تغییر ظاهری کنیزک از بین می رفت . زرگر بیچاره مسموم شد تا شاه بتواند بار دیگر با به اسارت کشیدن یک زن دیگر و با متوسل شدن به حیله و نیرنگ شهوت خود را فرو بنشاند . اینگونه داستان‌های مولوی نه تنها پیام اخلاقی را حمل نمی کنند بلکه به خواننده اینگونه القا می شود که اگر عشقی مشروع است عشق یک شاه زورگو و شیاد و حیله گر است و نه عشق کنیزک به یک زرگر. افرادی که به خاطر زور و‌ قدرت و ثروت جذب یک خدای خیالی یا یک معشوق خیالی می شوند، عاشق واقعی نیستند و بیمار روانی هستند. انسان سالم از نظر روانی جذب کسی می شود که عادل و مهربان باشد و همیشه انصاف را رعایت کند. داستان آن مردک که برای خوشحال کردن معشوقه خود و به درخواست او قلب مادرش را از سینه در آورد، نشان دهنده یک بیمار روانی بود که معنی عشق را هرگز نفهمیده بود. داستان اطاعت بی چون و چرای ابراهیم برای قربانی کردن پسرش در راه خدای خیالی نشان دهنده بیمار روانی بودن ابراهیم است که حاضر شد کودک بی تقصیرش را در راه عشقی مسموم که خواهان اطاعت محض و کورکورانه بود، فدا کند. انسان عاشق هرگز به دستور معشوق خود دست به قتل و کشتن نمی زند تا به این طریق وفا داری خود را به معشوق ثابت کند. وفاداری را باید به اصول و مبانی یک عشق سالم و بر پایه اخلاق ثابت کرد و نه به یک خدا و یا الله جبار خونخوار که برای ثابت کردن وفاداری به او باید جان صاحبان عقاید متفاوت را گرفت و آنها را کشت . انسان سالم برای اخلاق و انسانیت و عدالت بیش از هر چیز دیگر احترام و ارزش قائل است و خودش را با جباری زورگو و خونریز که از او خواهان اجرای فرمان قصاص و قتل است همسو و «عاشق او» نمی بیند و خودش را در این بندگی ذلیل وار و بر مبنای اطاعت کورکورانه مستحیل نمی کند . بروز و غلیان احساسات غیر عادی و یا خشونت آمیز جنون نامیده می شود که یک بیماری روانی است و به غلط نام آنرا عشق به خدا یا الله گذاشته اند . مجنون که در پی عشق لیلی سر به بیابان گذاشت ، همانطور که از لقب او هویداست یک دیوانه روانی بود که خودش را آواره و بی خانمان کرد. آنچه که در این نوع بیمارهای با توهم عاشق بودن بسیار آشکارست این می باشد که عزت نفس خود را کاملا از دست داده اند و به خاطر ثابت کردن وفاداری به عشق بیمارگونه نسبت به خدای ساخته ذهنشان ، پشت پا به عقل و اخلاق و انسانیت و عدالت و عزت به نفس زده اند. عشق هایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
چگونه می توان به عشق و آرامش بدون اعتقاد به مذهب رسید؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 اخلاق و عقل به یک انسان سالم حکم می کند که عاشق عدالت باشد. کسی عاشق راستین است که به خصوصیات مثبت معشوق خود عشق بورزد. در مذاهب مدعی شده اند که خدایشان آگاه و مهربان و عادل و قادر مطلق است و اما واقعیت ثابت می کند که در طبیعت عدالتی وجود ندارد، بطور مثال دو سوم موجودات روی زمین برای زنده ماندن باید موجود دیگری را بخورند . خدای ادیان قادر به جلوگیری از فجایع طبیعی مانند سیل و زلزله و آتشفشان نیست . پس یا خدای ادیان از بی عدالتی های موجود در طبیعت خبر ندارد که آگاه و‌ عادل نیست و یا اهمیت نمیدهد که رحمان و رحیم نیست و یا توانش را ندارد که قادر نیست. در هر صورت این ادعای معتقدین به خدا در مورد عادل و مهربان و توانا بودن این خدای خیالی دچار تناقض است . آیا عقل و انسانیت و اخلاق حکم می کند که انسان عاشق موجودی خیالی باشد که دارای خصیصه های مثبتی که به او نسبت داده شد، نیست ؟ ستودن موجودی خیالی که بنام او در طول تاریخ میلیونها نفر کشته شده اند، راه اخلاقی برای رسیدن به آرامش ذهنی نیست. مراقبه یا مدیتیشن بدون اعتقاد به خدای ساخته ذهن بشر هم همان تأثیر آرامش بخش را بر روی ذهن انسان آگاه و متعهد به اخلاق سالم می گذارد . آنچه واقعا ستودنی است خصایص مثبت انسان مانند شهامت اخلاقی، غلبه بر ترس، مهربانی، احترام به حقوق بشر ، مبارزه با بی عدالتی ها و راستگویی است .
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
اغلب افرادی که عاشق اسلام و الله شده اند یا از احکام غیر انسانی قرآن آگاه نیستند و یا از خصایص متناقص منتسب شده به خدای مذاهب آگاهی ندارند.
@shahinnajafi541
@shahinnajafi541 Год назад
درود جناب امیری،ما می توانیم از لحاظ اخلاقی فرد خوبی باشیم ولی مسئله این است وقتی اطرافیان ما رفتار غیر اخلاقی دارند چگونه با آنها به عشق برسیم
@SaeidCh1991
@SaeidCh1991 Год назад
وریا جان لطفا پیرامون همچین مواردی و موضوعات روانشناسی در حد توانت بیشتر صحبت کن 🙏
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@minoo.bararnezhad
@minoo.bararnezhad Год назад
درود وریای عزیز. چه گفتگوی خوبی.من بالای ده بار بهش گوش دادم چون تا حدودی به تجربیات زندگی خودم نزدیک بود. من از کودکی در خانواده ای بزرگ شدم که اثرچندانی از مهر و محبت تو اون وجود نداشت. پدرم بسیار متعصب و پرخاشگر بود و مادرم به شدت افسرده و این موضوع همیشه باعث رنج من می شد و دلم می خواست فردی تو زندگی من باشه که با اون درمورداحساساتم حرف بزنم و کمکم کنه، که به واسطه معلم ریاضیم که فردی مذهبی بود کم کم به خدا و ائمه علاقمند شدم و ساعت ها با خدا حرف می زدم، گریه می کردم و از اون می خواستم که پدرمو تغییر بده و مهربان بشه ولی هیچ اتفاقی نمی افتاد و همیشه در ذهن من این سوال ایجاد می شد که چرا؟ من سال ها با این سوال و احساس خشم و تنفر نسبت به پدرم، مادرم، همه مردها و خانواده های پر از مهر و محبت زندگی کردم ولی سرانجام تصمیم گرفتم تراپی رو شروع کنم و چون از این عریان شدن جلوی درمانگر می ترسیدم همیشه جلسات رو نیمه کاره رها می کردم تا اینکه بعد از ۵ سال کلنجار رفتن با خودم درمانمو با یک تراپیست دیگه شروع کردم که مدتی بعد همراه شد با مرگ پدرم و این اتفاق باعث شد اون عریان شدنه برای من تو جلسات درمان اتفاق بیفته. خیلی اون روزها رنج می کشیدم ولی دیگه فرار نکردم و سال هاست که دارم جلساتمو ادامه میدم. من طی این سال ها یاد گرفتم با طبیعت ارتباط برقرار کنم، مراقب حیوانات باشم، با مادرم ارتباط بگیرم، دوستانی پیدا کنم و از تنهایی خودم لذت ببرم.از طرفی چون خودم رنج های دوران کودکیمو تا سال ها به دوش کشیدم در حوزه کودکان ادامه تحصیل دادم و آموزش دیدم و الان با بچه ها و پدر ومادرها کار می کنم و در مسیر رشد خودم تلاش می کنم در حد توانم به بچه ها کمک کنم تا تو این دنیا راحت تر و خوشحال تر زندگی کنند😊
@veriaamiri
@veriaamiri Год назад
😊🌹❤️❤️
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
راز و نیاز یک طرفه با موجودی خیالی بنام خدا هیچ تغییری در طرز تفکر انسان و عقایدش نمی دهد و موجب افزایش آگاهی او نسبت به خودش نمی شود . درست است که یک شخص مذهبی با آن خدای ساخته ذهنش به راز و نیازی می پردازد و به یک آرامش ذهنی در نتیجه افزایش سرتونین در مغزش می رسد ، ولی چه سود واقعی از این نوع ارتباط خیالی یک طرفه حاصل این فرد می شود هنگامیکه روانشناسی در میان نیست تا با پیشنهادات خود برای بهبود حال این بیمار روانی تلاشی بکند تا این بیمار روانی بتواند به مرور زمان بهبودی کامل پیدا کند . اتکاء داشتن به یک مشاور روانشناس از این جهت مفید است که ارتباطی است دو طرفه که موجب افزایش آگاهی فرد از نادانسته هایی می شود که با پرسش های مداوم روانشناس ایجاد می شوند . یعنی فرد با نا خود آگاه خود در اثر پرسش های روانشناس آشنایی پیدا می کند . یک فرد خیال پرداز مانند آقای عبدالعلی بازرگان دانایی و توانایی و علم روانشناسی را ندارد که با راز و نیاز یک طرفه آگاهی خودش را نسبت به نا خود آگاه خودش بالا ببرد. علم روانشناسی یک علم آموختنی است و بر مبنای پرسش و پاسخ است و نه بر پایه یک رابطه یک طرفه تخیلی.
@minoo.bararnezhad
@minoo.bararnezhad Год назад
@@safahaghighat7109 ممنونم از دقت نظر شما. من چندان با جناب بازرگان آشنایی ندارم تا در خصوص ایشان نظری را بیان کنم ولی به شخصه کمک گرفتن از یک روان درمانگر حاذق را به خدای خیالی ترجیح می دهم🌱🌻
@noosha56
@noosha56 Год назад
❤❤❤❤
@tatame3085
@tatame3085 Год назад
درود وریا ❤ بهترین تعریف از عشق رو گقتی ، به تفکر و اندیشه ات احترام میگزارم یه 20 سالی جلوتری
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
راز و نیاز یک طرفه با موجودی خیالی بنام خدا هیچ تغییری در طرز تفکر انسان و عقایدش نمی دهد و موجب افزایش آگاهی او نسبت به خودش نمی شود . درست است که یک شخص مذهبی با آن خدای ساخته ذهنش به راز و نیازی می پردازد و به یک آرامش ذهنی در نتیجه افزایش سرتونین در مغزش می رسد ، ولی چه سود واقعی از این نوع ارتباط خیالی یک طرفه حاصل این فرد می شود هنگامیکه روانشناسی در میان نیست تا با پیشنهادات خود برای بهبود حال این بیمار روانی تلاشی بکند تا این بیمار روانی بتواند به مرور زمان بهبودی کامل پیدا کند . اتکاء داشتن به یک مشاور روانشناس از این جهت مفید است که ارتباطی است دو طرفه که موجب افزایش آگاهی فرد از نادانسته هایی می شود که با پرسش های مداوم روانشناس ایجاد می شوند . یعنی فرد با نا خود آگاه خود در اثر پرسش های روانشناس آشنایی پیدا می کند . یک فرد خیال پرداز مانند آقای عبدالعلی بازرگان دانایی و توانایی و علم روانشناسی را ندارد که با راز و نیاز یک طرفه آگاهی خودش را نسبت به نا خود آگاه خودش بالا ببرد. علم روانشناسی یک علم آموختنی است و بر مبنای پرسش و پاسخ است و نه بر پایه یک رابطه یک طرفه تخیلی.
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
بهترین روش برای صادق بودن شفاف سازی است. آیا افرادی مانند آقای عبدالعلی بازرگان آنقدر شهامت اخلاقی در خود سراغ دارند که آنچه را در خلوت خود با خدای خیالی خود می گویند که آنها را به گریه وا می دارد ، در حضور جمع مردم تکرار کنند تا همه متوجه شوند این چه موضوعاتی است که یک فرد را بجای رساندن به شادی و فراغت بال به گریه وا می دارد ؟
@tatame3085
@tatame3085 Год назад
@@safahaghighat7109 درود هموطن آگاه✌🏻
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
@@tatame3085 درود به شرف شما ✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
@@tatame3085 درود به شرف شما ✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
مواد شیمیائی آکسی توسین و سرتونین برای پایه گذاشتن اولیه عشق لازم هستند ولی کافی نیستند و عشق مانند یک گلدان گل احتیاج به مراقبت مداوم دارد تا زنده بماند. متأسفانه خیلی ها عشق به تصورات و خیالات خام خود را عشق واقعی تصور می کنند . عشق به خدایی که زائیده ذهن بشرست یعنی عشق ورزیدن به تصورات خامی که هرگز توسط مدعیانش قابل اثبات کردن نبوده است . آنکه ادعا می کند که عاشق تخیلات ذهن بشر نا آگاه متعلق به بیش از هزار سال پیش است، عاشق نا آگاهی ها و فرو رفتن در خیالات بیمار گونه روانی است و عاشق اوهام است و نه حقیقتی که در جهان امروز هر روزه متحولتر و عمیق تر و پر معنا تر می شود.
@shoks9050
@shoks9050 Год назад
درود بر شرفت مستر وریا عزیز ٫ سال‌های پیش به این نتیجه رسیده بودم و هر موقع در موردش صحبت میکردم مورد تمسخر و قضاوت های نا به جا از جمله اینکه متوهم هستم یا در دنیای خیالی زندگی می‌کنم یا به قول دوستان “ فاز سنگین هستم “ ‌هزاران برچسب دیگر ۰۰۰ خوشحالم امروز افرادی مثل شما باعث آگاهی می‌شوند و سعی می‌کنند یاد بدهند به خود رسیدن و در حقیقت وجودی زیستن ، کاش زودتر پیداتون کرده بودم … حق نگهدارت باشه سمبل حقیقت جو و حقیقت طلب در یک کلام عشق❤ کم کم دارم عاشقت میشم 😘😘😘💫💫شاد تندرست و پیروز باشی در راه حق و آزادی و حقیقت جوی و آگاهی رساندن💫❤️🤍❤️💞❤️‍🔥😊
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
آیا عشق عرفانی عشق است یا بیماری روانی است ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مولوی یکی از معرفی کنندگان اصلی و معروف عشق عرفانی در فرهنگ فارسی زبانان است . در داستان کنیزک و شاه ، شاه عاشق کنیزکی زیبا رو می شود و دستور می دهد که او را به دربارش ببرند. این شاهان هوسباز بودند و واقعا عاشق نمی شدند و فقط به خاطر فرو‌ نشاندن شهوتشان حرمسرا تشکیل می داده اند. عاشق شدن یعنی وفاداری مطلق به یک شخص. ثانیا اگر این شخصیت شاه داستان مولوی شرف و‌ انسانیت داشت و معنی عادل بودن را درک کرده بود، هنگامیکه پزشک به او گفت که این کنیزک عاشق یک زرگرست و از دوری او اینچنین بیمار شده است ، می بایست آن کنیزک را رها می کرد تا به نزد عشق خود برود. ولی می بینیم که شاه خود خواه و خود پسند و ستمکار دستور می دهد که آن زرگر را نزد کنیزک بیاورند و با مسموم کردن تدریجی او موجب بر هم زدن نشاط و ظاهر سالم و جذاب زرگر شوند تا دیگر کنیزک رغبت و تمایلش را نسبت به زرگر از دست بدهد. اگر این شاه شهوتران همین عمل غیر اخلاقی مسموم کردن تدریجی را در مورد خود کنیزک هم انجام می داد، رغبت و جذبه جنسی شاه نسبت به کنیزک با تغییر ظاهری کنیزک از بین می رفت . زرگر بیچاره مسموم شد تا شاه بتواند بار دیگر با به اسارت کشیدن یک زن دیگر و با متوسل شدن به حیله و نیرنگ شهوت خود را فرو بنشاند . اینگونه داستان‌های مولوی نه تنها پیام اخلاقی را حمل نمی کنند بلکه به خواننده اینگونه القا می شود که اگر عشقی مشروع است عشق یک شاه زورگو و شیاد و حیله گر است و نه عشق کنیزک به یک زرگر. افرادی که به خاطر زور و‌ قدرت و ثروت جذب یک خدای خیالی یا یک معشوق خیالی می شوند، عاشق واقعی نیستند و بیمار روانی هستند. انسان سالم از نظر روانی جذب کسی می شود که عادل و مهربان باشد و همیشه انصاف را رعایت کند. داستان آن مردک که برای خوشحال کردن معشوقه خود و به درخواست او قلب مادرش را از سینه در آورد، نشان دهنده یک بیمار روانی بود که معنی عشق را هرگز نفهمیده بود. داستان اطاعت بی چون و چرای ابراهیم برای قربانی کردن پسرش در راه خدای خیالی نشان دهنده بیمار روانی بودن ابراهیم است که حاضر شد کودک بی تقصیرش را در راه عشقی مسموم که خواهان اطاعت محض و کورکورانه بود، فدا کند. انسان عاشق هرگز به دستور معشوق خود دست به قتل و کشتن نمی زند تا به این طریق وفا داری خود را به معشوق ثابت کند. وفاداری را باید به اصول و مبانی یک عشق سالم و بر پایه اخلاق ثابت کرد و نه به یک خدا و یا الله جبار خونخوار که برای ثابت کردن وفاداری به او باید جان صاحبان عقاید متفاوت را گرفت و آنها را کشت . انسان سالم برای اخلاق و انسانیت و عدالت بیش از هر چیز دیگر احترام و ارزش قائل است و خودش را با جباری زورگو و خونریز که از او خواهان اجرای فرمان قصاص و قتل است همسو و «عاشق او» نمی بیند و خودش را در این بندگی ذلیل وار و بر مبنای اطاعت کورکورانه مستحیل نمی کند . بروز و غلیان احساسات غیر عادی و یا خشونت آمیز جنون نامیده می شود که یک بیماری روانی است و به غلط نام آنرا عشق به خدا یا الله گذاشته اند . مجنون که در پی عشق لیلی سر به بیابان گذاشت ، همانطور که از لقب او هویداست یک دیوانه روانی بود که خودش را آواره و بی خانمان کرد. آنچه که در این نوع بیمارهای با توهم عاشق بودن بسیار آشکارست این می باشد که عزت نفس خود را کاملا از دست داده اند و به خاطر ثابت کردن وفاداری به عشق بیمارگونه نسبت به خدای ساخته ذهنشان ، پشت پا به عقل و اخلاق و انسانیت و عدالت و عزت به نفس زده اند. عشق هایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
چگونه می توان به عشق و آرامش بدون اعتقاد به مذهب رسید؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 اخلاق و عقل به یک انسان سالم حکم می کند که عاشق عدالت باشد. کسی عاشق راستین است که به خصوصیات مثبت معشوق خود عشق بورزد. در مذاهب مدعی شده اند که خدایشان آگاه و مهربان و عادل و قادر مطلق است و اما واقعیت ثابت می کند که در طبیعت عدالتی وجود ندارد، بطور مثال دو سوم موجودات روی زمین برای زنده ماندن باید موجود دیگری را بخورند . خدای ادیان قادر به جلوگیری از فجایع طبیعی مانند سیل و زلزله و آتشفشان نیست . پس یا خدای ادیان از بی عدالتی های موجود در طبیعت خبر ندارد که آگاه و‌ عادل نیست و یا اهمیت نمیدهد که رحمان و رحیم نیست و یا توانش را ندارد که قادر نیست. در هر صورت این ادعای معتقدین به خدا در مورد عادل و مهربان و توانا بودن این خدای خیالی دچار تناقض است . آیا عقل و انسانیت و اخلاق حکم می کند که انسان عاشق موجودی خیالی باشد که دارای خصیصه های مثبتی که به او نسبت داده شد، نیست ؟ ستودن موجودی خیالی که بنام او در طول تاریخ میلیونها نفر کشته شده اند، راه اخلاقی برای رسیدن به آرامش ذهنی نیست. مراقبه یا مدیتیشن بدون اعتقاد به خدای ساخته ذهن بشر هم همان تأثیر آرامش بخش را بر روی ذهن انسان آگاه و متعهد به اخلاق سالم می گذارد . آنچه واقعا ستودنی است خصایص مثبت انسان مانند شهامت اخلاقی، غلبه بر ترس، مهربانی، احترام به حقوق بشر ، مبارزه با بی عدالتی ها و راستگویی است .
@kimiagh2001
@kimiagh2001 Год назад
👌🏻❤✌🏻
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@samad9127
@samad9127 Год назад
سلام و درود
@samad9127
@samad9127 Год назад
یه جلسه در مورد خواب و دعا نویسا اگه میشه بزارید
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
@@samad9127 فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@fatahi7995
@fatahi7995 Год назад
وریا گیان، استاد عزیزم در غم از دست دادن مادر بزرگ گرامی‌تان من را شریک خود بدانید. آرزوی سلامتی دارم برای خودتون و عزیزانتون بمانید برای ما💚🖤
@arianajahandideh2299
@arianajahandideh2299 Год назад
عزیزم بزار من الان بهت میگم عشق یعنی چی! عشق یعنی تو ❤️ عشق یعنی تو ❤ عشق یعنی خودت ❤ عشق یعنی وریا ❤ تو خودت معنای عشقی ❤️
@veriaamiri
@veriaamiri Год назад
😅🙏🌹❤️
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@imanahmadzadeh8852
@imanahmadzadeh8852 Год назад
😂😂
@rahaa6613
@rahaa6613 Год назад
حق نگهدارتون باشه برای اگاهی دادن مستر وریا عزیز 🕊️🤍💫کاش زودتر پیداتون کرده بودم ، میشه لطفا در مورد تفاوت awareness and consciences صحبت کنید و چطور میشه این میراث گذشته ای که داریم ریست کنیم و برنامه ریزی جدید کنیم ممنون
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
آیا عشق عرفانی عشق است یا بیماری روانی است ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مولوی یکی از معرفی کنندگان اصلی و معروف عشق عرفانی در فرهنگ فارسی زبانان است . در داستان کنیزک و شاه ، شاه عاشق کنیزکی زیبا رو می شود و دستور می دهد که او را به دربارش ببرند. این شاهان هوسباز بودند و واقعا عاشق نمی شدند و فقط به خاطر فرو‌ نشاندن شهوتشان حرمسرا تشکیل می داده اند. عاشق شدن یعنی وفاداری مطلق به یک شخص. ثانیا اگر این شخصیت شاه داستان مولوی شرف و‌ انسانیت داشت و معنی عادل بودن را درک کرده بود، هنگامیکه پزشک به او گفت که این کنیزک عاشق یک زرگرست و از دوری او اینچنین بیمار شده است ، می بایست آن کنیزک را رها می کرد تا به نزد عشق خود برود. ولی می بینیم که شاه خود خواه و خود پسند و ستمکار دستور می دهد که آن زرگر را نزد کنیزک بیاورند و با مسموم کردن تدریجی او موجب بر هم زدن نشاط و ظاهر سالم و جذاب زرگر شوند تا دیگر کنیزک رغبت و تمایلش را نسبت به زرگر از دست بدهد. اگر این شاه شهوتران همین عمل غیر اخلاقی مسموم کردن تدریجی را در مورد خود کنیزک هم انجام می داد، رغبت و جذبه جنسی شاه نسبت به کنیزک با تغییر ظاهری کنیزک از بین می رفت . زرگر بیچاره مسموم شد تا شاه بتواند بار دیگر با به اسارت کشیدن یک زن دیگر و با متوسل شدن به حیله و نیرنگ شهوت خود را فرو بنشاند . اینگونه داستان‌های مولوی نه تنها پیام اخلاقی را حمل نمی کنند بلکه به خواننده اینگونه القا می شود که اگر عشقی مشروع است عشق یک شاه زورگو و شیاد و حیله گر است و نه عشق کنیزک به یک زرگر. افرادی که به خاطر زور و‌ قدرت و ثروت جذب یک خدای خیالی یا یک معشوق خیالی می شوند، عاشق واقعی نیستند و بیمار روانی هستند. انسان سالم از نظر روانی جذب کسی می شود که عادل و مهربان باشد و همیشه انصاف را رعایت کند. داستان آن مردک که برای خوشحال کردن معشوقه خود و به درخواست او قلب مادرش را از سینه در آورد، نشان دهنده یک بیمار روانی بود که معنی عشق را هرگز نفهمیده بود. داستان اطاعت بی چون و چرای ابراهیم برای قربانی کردن پسرش در راه خدای خیالی نشان دهنده بیمار روانی بودن ابراهیم است که حاضر شد کودک بی تقصیرش را در راه عشقی مسموم که خواهان اطاعت محض و کورکورانه بود، فدا کند. انسان عاشق هرگز به دستور معشوق خود دست به قتل و کشتن نمی زند تا به این طریق وفا داری خود را به معشوق ثابت کند. وفاداری را باید به اصول و مبانی یک عشق سالم و بر پایه اخلاق ثابت کرد و نه به یک خدا و یا الله جبار خونخوار که برای ثابت کردن وفاداری به او باید جان صاحبان عقاید متفاوت را گرفت و آنها را کشت . انسان سالم برای اخلاق و انسانیت و عدالت بیش از هر چیز دیگر احترام و ارزش قائل است و خودش را با جباری زورگو و خونریز که از او خواهان اجرای فرمان قصاص و قتل است همسو و «عاشق او» نمی بیند و خودش را در این بندگی ذلیل وار و بر مبنای اطاعت کورکورانه مستحیل نمی کند . بروز و غلیان احساسات غیر عادی و یا خشونت آمیز جنون نامیده می شود که یک بیماری روانی است و به غلط نام آنرا عشق به خدا یا الله گذاشته اند . مجنون که در پی عشق لیلی سر به بیابان گذاشت ، همانطور که از لقب او هویداست یک دیوانه روانی بود که خودش را آواره و بی خانمان کرد. آنچه که در این نوع بیمارهای با توهم عاشق بودن بسیار آشکارست این می باشد که عزت نفس خود را کاملا از دست داده اند و به خاطر ثابت کردن وفاداری به عشق بیمارگونه نسبت به خدای ساخته ذهنشان ، پشت پا به عقل و اخلاق و انسانیت و عدالت و عزت به نفس زده اند. عشق هایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود
@matinheydari7898
@matinheydari7898 Год назад
یه سوال داشتم آقای امیری آیا در رفاقت نیز انسان میتواند به عشق برسد؟ اگر نه چرا؟ لطفا توضیح بدهید مچکرم
@afshinenigma
@afshinenigma Год назад
👊
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
آیا عشق عرفانی عشق است یا بیماری روانی است ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مولوی یکی از معرفی کنندگان اصلی و معروف عشق عرفانی در فرهنگ فارسی زبانان است . در داستان کنیزک و شاه ، شاه عاشق کنیزکی زیبا رو می شود و دستور می دهد که او را به دربارش ببرند. این شاهان هوسباز بودند و واقعا عاشق نمی شدند و فقط به خاطر فرو‌ نشاندن شهوتشان حرمسرا تشکیل می داده اند. عاشق شدن یعنی وفاداری مطلق به یک شخص. ثانیا اگر این شخصیت شاه داستان مولوی شرف و‌ انسانیت داشت و معنی عادل بودن را درک کرده بود، هنگامیکه پزشک به او گفت که این کنیزک عاشق یک زرگرست و از دوری او اینچنین بیمار شده است ، می بایست آن کنیزک را رها می کرد تا به نزد عشق خود برود. ولی می بینیم که شاه خود خواه و خود پسند و ستمکار دستور می دهد که آن زرگر را نزد کنیزک بیاورند و با مسموم کردن تدریجی او موجب بر هم زدن نشاط و ظاهر سالم و جذاب زرگر شوند تا دیگر کنیزک رغبت و تمایلش را نسبت به زرگر از دست بدهد. اگر این شاه شهوتران همین عمل غیر اخلاقی مسموم کردن تدریجی را در مورد خود کنیزک هم انجام می داد، رغبت و جذبه جنسی شاه نسبت به کنیزک با تغییر ظاهری کنیزک از بین می رفت . زرگر بیچاره مسموم شد تا شاه بتواند بار دیگر با به اسارت کشیدن یک زن دیگر و با متوسل شدن به حیله و نیرنگ شهوت خود را فرو بنشاند . اینگونه داستان‌های مولوی نه تنها پیام اخلاقی را حمل نمی کنند بلکه به خواننده اینگونه القا می شود که اگر عشقی مشروع است عشق یک شاه زورگو و شیاد و حیله گر است و نه عشق کنیزک به یک زرگر. افرادی که به خاطر زور و‌ قدرت و ثروت جذب یک خدای خیالی یا یک معشوق خیالی می شوند، عاشق واقعی نیستند و بیمار روانی هستند. انسان سالم از نظر روانی جذب کسی می شود که عادل و مهربان باشد و همیشه انصاف را رعایت کند. داستان آن مردک که برای خوشحال کردن معشوقه خود و به درخواست او قلب مادرش را از سینه در آورد، نشان دهنده یک بیمار روانی بود که معنی عشق را هرگز نفهمیده بود. داستان اطاعت بی چون و چرای ابراهیم برای قربانی کردن پسرش در راه خدای خیالی نشان دهنده بیمار روانی بودن ابراهیم است که حاضر شد کودک بی تقصیرش را در راه عشقی مسموم که خواهان اطاعت محض و کورکورانه بود، فدا کند. انسان عاشق هرگز به دستور معشوق خود دست به قتل و کشتن نمی زند تا به این طریق وفا داری خود را به معشوق ثابت کند. وفاداری را باید به اصول و مبانی یک عشق سالم و بر پایه اخلاق ثابت کرد و نه به یک خدا و یا الله جبار خونخوار که برای ثابت کردن وفاداری به او باید جان صاحبان عقاید متفاوت را گرفت و آنها را کشت . انسان سالم برای اخلاق و انسانیت و عدالت بیش از هر چیز دیگر احترام و ارزش قائل است و خودش را با جباری زورگو و خونریز که از او خواهان اجرای فرمان قصاص و قتل است همسو و «عاشق او» نمی بیند و خودش را در این بندگی ذلیل وار و بر مبنای اطاعت کورکورانه مستحیل نمی کند . بروز و غلیان احساسات غیر عادی و یا خشونت آمیز جنون نامیده می شود که یک بیماری روانی است و به غلط نام آنرا عشق به خدا یا الله گذاشته اند . مجنون که در پی عشق لیلی سر به بیابان گذاشت ، همانطور که از لقب او هویداست یک دیوانه روانی بود که خودش را آواره و بی خانمان کرد. آنچه که در این نوع بیمارهای با توهم عاشق بودن بسیار آشکارست این می باشد که عزت نفس خود را کاملا از دست داده اند و به خاطر ثابت کردن وفاداری به عشق بیمارگونه نسبت به خدای ساخته ذهنشان ، پشت پا به عقل و اخلاق و انسانیت و عدالت و عزت به نفس زده اند. عشق هایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
راز و نیاز یک طرفه با موجودی خیالی بنام خدا هیچ تغییری در طرز تفکر انسان و عقایدش نمی دهد و موجب افزایش آگاهی او نسبت به خودش نمی شود . درست است که یک شخص مذهبی با آن خدای ساخته ذهنش به راز و نیازی می پردازد و به یک آرامش ذهنی در نتیجه افزایش سرتونین در مغزش می رسد ، ولی چه سود واقعی از این نوع ارتباط خیالی یک طرفه حاصل این فرد می شود هنگامیکه روانشناسی در میان نیست تا با پیشنهادات خود برای بهبود حال این بیمار روانی تلاشی بکند تا این بیمار روانی بتواند به مرور زمان بهبودی کامل پیدا کند . اتکاء داشتن به یک مشاور روانشناس از این جهت مفید است که ارتباطی است دو طرفه که موجب افزایش آگاهی فرد از نادانسته هایی می شود که با پرسش های مداوم روانشناس ایجاد می شوند . یعنی فرد با نا خود آگاه خود در اثر پرسش های روانشناس آشنایی پیدا می کند . یک فرد خیال پرداز مانند آقای عبدالعلی بازرگان دانایی و توانایی و علم روانشناسی را ندارد که با راز و نیاز یک طرفه آگاهی خودش را نسبت به نا خود آگاه خودش بالا ببرد. علم روانشناسی یک علم آموختنی است و بر مبنای پرسش و پاسخ است و نه بر پایه یک رابطه یک طرفه تخیلی.
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
بهترین روش برای صادق بودن شفاف سازی است. آیا افرادی مانند آقای عبدالعلی بازرگان آنقدر شهامت اخلاقی در خود سراغ دارند که آنچه را در خلوت خود با خدای خیالی خود می گویند که آنها را به گریه وا می دارد ، در حضور جمع مردم تکرار کنند تا همه متوجه شوند این چه موضوعاتی است که یک فرد را بجای رساندن به شادی و فراغت بال به گریه وا می دارد ؟
@peyman6819
@peyman6819 Год назад
وریا جان با معرفی شما من کتاب هنر عشق ورزیدن رو شروع کردم به خوندن و عجب کتاب خوبیه. اما بازم اگر کتابی در مورد عشق می شناسی و فارسی هست لطف کن معرفی کن❤❤
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
آیا عشق عرفانی عشق است یا بیماری روانی است ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مولوی یکی از معرفی کنندگان اصلی و معروف عشق عرفانی در فرهنگ فارسی زبانان است . در داستان کنیزک و شاه ، شاه عاشق کنیزکی زیبا رو می شود و دستور می دهد که او را به دربارش ببرند. این شاهان هوسباز بودند و واقعا عاشق نمی شدند و فقط به خاطر فرو‌ نشاندن شهوتشان حرمسرا تشکیل می داده اند. عاشق شدن یعنی وفاداری مطلق به یک شخص. ثانیا اگر این شخصیت شاه داستان مولوی شرف و‌ انسانیت داشت و معنی عادل بودن را درک کرده بود، هنگامیکه پزشک به او گفت که این کنیزک عاشق یک زرگرست و از دوری او اینچنین بیمار شده است ، می بایست آن کنیزک را رها می کرد تا به نزد عشق خود برود. ولی می بینیم که شاه خود خواه و خود پسند و ستمکار دستور می دهد که آن زرگر را نزد کنیزک بیاورند و با مسموم کردن تدریجی او موجب بر هم زدن نشاط و ظاهر سالم و جذاب زرگر شوند تا دیگر کنیزک رغبت و تمایلش را نسبت به زرگر از دست بدهد. اگر این شاه شهوتران همین عمل غیر اخلاقی مسموم کردن تدریجی را در مورد خود کنیزک هم انجام می داد، رغبت و جذبه جنسی شاه نسبت به کنیزک با تغییر ظاهری کنیزک از بین می رفت . زرگر بیچاره مسموم شد تا شاه بتواند بار دیگر با به اسارت کشیدن یک زن دیگر و با متوسل شدن به حیله و نیرنگ شهوت خود را فرو بنشاند . اینگونه داستان‌های مولوی نه تنها پیام اخلاقی را حمل نمی کنند بلکه به خواننده اینگونه القا می شود که اگر عشقی مشروع است عشق یک شاه زورگو و شیاد و حیله گر است و نه عشق کنیزک به یک زرگر. افرادی که به خاطر زور و‌ قدرت و ثروت جذب یک خدای خیالی یا یک معشوق خیالی می شوند، عاشق واقعی نیستند و بیمار روانی هستند. انسان سالم از نظر روانی جذب کسی می شود که عادل و مهربان باشد و همیشه انصاف را رعایت کند. داستان آن مردک که برای خوشحال کردن معشوقه خود و به درخواست او قلب مادرش را از سینه در آورد، نشان دهنده یک بیمار روانی بود که معنی عشق را هرگز نفهمیده بود. داستان اطاعت بی چون و چرای ابراهیم برای قربانی کردن پسرش در راه خدای خیالی نشان دهنده بیمار روانی بودن ابراهیم است که حاضر شد کودک بی تقصیرش را در راه عشقی مسموم که خواهان اطاعت محض و کورکورانه بود، فدا کند. انسان عاشق هرگز به دستور معشوق خود دست به قتل و کشتن نمی زند تا به این طریق وفا داری خود را به معشوق ثابت کند. وفاداری را باید به اصول و مبانی یک عشق سالم و بر پایه اخلاق ثابت کرد و نه به یک خدا و یا الله جبار خونخوار که برای ثابت کردن وفاداری به او باید جان صاحبان عقاید متفاوت را گرفت و آنها را کشت . انسان سالم برای اخلاق و انسانیت و عدالت بیش از هر چیز دیگر احترام و ارزش قائل است و خودش را با جباری زورگو و خونریز که از او خواهان اجرای فرمان قصاص و قتل است همسو و «عاشق او» نمی بیند و خودش را در این بندگی ذلیل وار و بر مبنای اطاعت کورکورانه مستحیل نمی کند . بروز و غلیان احساسات غیر عادی و یا خشونت آمیز جنون نامیده می شود که یک بیماری روانی است و به غلط نام آنرا عشق به خدا یا الله گذاشته اند . مجنون که در پی عشق لیلی سر به بیابان گذاشت ، همانطور که از لقب او هویداست یک دیوانه روانی بود که خودش را آواره و بی خانمان کرد. آنچه که در این نوع بیمارهای با توهم عاشق بودن بسیار آشکارست این می باشد که عزت نفس خود را کاملا از دست داده اند و به خاطر ثابت کردن وفاداری به عشق بیمارگونه نسبت به خدای ساخته ذهنشان ، پشت پا به عقل و اخلاق و انسانیت و عدالت و عزت به نفس زده اند. عشق هایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
دعا به خدای مذاهب شما را متکی به قدرتی خارج از توانائی خودتان می کند و موجب تضعیف اتکاء به نفس می شود . افزایش دادن اتکاء به نفس با عشق و علاقه به مطالعه و تحقیق و پرسشگری شما را عاشق رسیدن به حقیقت می کند.
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
عاشق حقیقی نمی تواند معامله گر باشد . نذر کردن نوعی معامله کردن با خدای ساخته ذهن بشرست . من اگر قرارست کار نیکی انجام بدهم شرطی برای انجام دادن آن کار نیک قائل نمی شوم چون از انجام دادن هر کار نیکوئی که بر پایه عدالت و مهربانی باشد، لذت می برم و احساس آرامش می کنم .
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
انسانی که عاشق خدای ساخته و پرداخته ذهن خودش می شود به خود پسندی و سپس به خود شیفتگی دچار می شود. اینگونه خود شیفتگی ها منجر به برتری طلبی های مذهبی می شود و پیروان هر مذهب خدا و کتاب ساخته ذهن خودشان را برتر از خدا و مذاهب ساخته ذهن پیروان ادیان دیگر می دانند . خود شیفتگان به تحمیل عقاید خود می پردازند و مستبدانه عمل می کنند .
@galaxyzoom3403
@galaxyzoom3403 Год назад
عجب چه اشکالی ندارد اگر من به دوستم برای خوشحالی یک کادو هدیه بدهم و به واسطه ی کادو دوستم را خوشحال کنم از هردو طرف چه من و چه طرف مقابل هیچ نکوهشی نیست
@fatahi7995
@fatahi7995 Год назад
در خواستی دارم که چندان ربطی به این گفتار ندارد، بیژن عبدالکریمی یک متنی نوشته در ارتباط با شعار زن زندگی آزادی، ممنون می‌شم درباره آن بحث و گفت‌و‌گو کنید
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
در زمان ادعای ارتباطات پیامبران با خدای ساخته ذهنشان، مردم بسیار نا آگاه، ناتوان ، بیچاره بودند و به همین سبب بسیار زود باور بودند. روند افزایش تصاعدی ناباوران در دوران ما به این امر اشاره دارد که علم روانشناسی و قوانین مترقی بر پایه اخلاق انسان امروزه را آگاه و متحول کرده است و انسان به بعضی از پیچیدگی های مغز خویش و عملکرد آن آگاهی پیدا کرده است. مقوله آرامش بستگی به افزایش ترشح سرتونین در مغز دارد که با مراقبه یا مدیتیشن عملی است و هیچگونه ربطی به ماوراء الطبیعه و خدای ساخته ذهن بشر ندارد . به طور مثال با یوگا هم می توان به آرامش ذهنی رسید.
@zana_av
@zana_av Год назад
لخت بودنی که از سر ترس و تحت نظر بودن باشه مفت نمیارزه و هیچ چیزیش به جلسات روانکاوی یا عشق و صداقت و حقیقت نداره
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
آیا عشق عرفانی عشق است یا بیماری روانی است ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مولوی یکی از معرفی کنندگان اصلی و معروف عشق عرفانی در فرهنگ فارسی زبانان است . در داستان کنیزک و شاه ، شاه عاشق کنیزکی زیبا رو می شود و دستور می دهد که او را به دربارش ببرند. این شاهان هوسباز بودند و واقعا عاشق نمی شدند و فقط به خاطر فرو‌ نشاندن شهوتشان حرمسرا تشکیل می داده اند. عاشق شدن یعنی وفاداری مطلق به یک شخص. ثانیا اگر این شخصیت شاه داستان مولوی شرف و‌ انسانیت داشت و معنی عادل بودن را درک کرده بود، هنگامیکه پزشک به او گفت که این کنیزک عاشق یک زرگرست و از دوری او اینچنین بیمار شده است ، می بایست آن کنیزک را رها می کرد تا به نزد عشق خود برود. ولی می بینیم که شاه خود خواه و خود پسند و ستمکار دستور می دهد که آن زرگر را نزد کنیزک بیاورند و با مسموم کردن تدریجی او موجب بر هم زدن نشاط و ظاهر سالم و جذاب زرگر شوند تا دیگر کنیزک رغبت و تمایلش را نسبت به زرگر از دست بدهد. اگر این شاه شهوتران همین عمل غیر اخلاقی مسموم کردن تدریجی را در مورد خود کنیزک هم انجام می داد، رغبت و جذبه جنسی شاه نسبت به کنیزک با تغییر ظاهری کنیزک از بین می رفت . زرگر بیچاره مسموم شد تا شاه بتواند بار دیگر با به اسارت کشیدن یک زن دیگر و با متوسل شدن به حیله و نیرنگ شهوت خود را فرو بنشاند . اینگونه داستان‌های مولوی نه تنها پیام اخلاقی را حمل نمی کنند بلکه به خواننده اینگونه القا می شود که اگر عشقی مشروع است عشق یک شاه زورگو و شیاد و حیله گر است و نه عشق کنیزک به یک زرگر. افرادی که به خاطر زور و‌ قدرت و ثروت جذب یک خدای خیالی یا یک معشوق خیالی می شوند، عاشق واقعی نیستند و بیمار روانی هستند. انسان سالم از نظر روانی جذب کسی می شود که عادل و مهربان باشد و همیشه انصاف را رعایت کند. داستان آن مردک که برای خوشحال کردن معشوقه خود و به درخواست او قلب مادرش را از سینه در آورد، نشان دهنده یک بیمار روانی بود که معنی عشق را هرگز نفهمیده بود. داستان اطاعت بی چون و چرای ابراهیم برای قربانی کردن پسرش در راه خدای خیالی نشان دهنده بیمار روانی بودن ابراهیم است که حاضر شد کودک بی تقصیرش را در راه عشقی مسموم که خواهان اطاعت محض و کورکورانه بود، فدا کند. انسان عاشق هرگز به دستور معشوق خود دست به قتل و کشتن نمی زند تا به این طریق وفا داری خود را به معشوق ثابت کند. وفاداری را باید به اصول و مبانی یک عشق سالم و بر پایه اخلاق ثابت کرد و نه به یک خدا و یا الله جبار خونخوار که برای ثابت کردن وفاداری به او باید جان صاحبان عقاید متفاوت را گرفت و آنها را کشت . انسان سالم برای اخلاق و انسانیت و عدالت بیش از هر چیز دیگر احترام و ارزش قائل است و خودش را با جباری زورگو و خونریز که از او خواهان اجرای فرمان قصاص و قتل است همسو و «عاشق او» نمی بیند و خودش را در این بندگی ذلیل وار و بر مبنای اطاعت کورکورانه مستحیل نمی کند . بروز و غلیان احساسات غیر عادی و یا خشونت آمیز جنون نامیده می شود که یک بیماری روانی است و به غلط نام آنرا عشق به خدا یا الله گذاشته اند . مجنون که در پی عشق لیلی سر به بیابان گذاشت ، همانطور که از لقب او هویداست یک دیوانه روانی بود که خودش را آواره و بی خانمان کرد. آنچه که در این نوع بیمارهای با توهم عاشق بودن بسیار آشکارست این می باشد که عزت نفس خود را کاملا از دست داده اند و به خاطر ثابت کردن وفاداری به عشق بیمارگونه نسبت به خدای ساخته ذهنشان ، پشت پا به عقل و اخلاق و انسانیت و عدالت و عزت به نفس زده اند. عشق هایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود
@arshiarhsh1398
@arshiarhsh1398 7 месяцев назад
خیلی ممنون بابت این اطلاعات مفید ولی اصلا نگفتین اصالت چی هست اصلا
@user-it8hp8bx1j
@user-it8hp8bx1j Год назад
20
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
انسان آزاده ایجاد تقدس نمی کند تا از پرسشگری غافل نشود و عاشق خدای پرداخته ذهن خودش نشود . نمی توان عاشق هر آنچه شد که با تقدس بخشیدن از نقد به آن جلوگیری می شود . هیچ چیز مقدس نیست . حیله گری در تقدسی نمودن پیغمبران و کتب مذهبی مانع رشد تفکر نقادانه در جامعه می شود .
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
اخلاق و عقل به یک انسان سالم حکم می کند که عاشق عدالت باشد. کسی عاشق راستین است که به خصوصیات مثبت معشوق خود عشق بورزد. در مذاهب مدعی شده اند که خدایشان آگاه و مهربان و عادل و قادر مطلق است و اما واقعیت ثابت می کند که در طبیعت عدالتی وجود ندارد، بطور مثال دو سوم موجودات روی زمین برای زنده ماندن باید موجود دیگری را بخورند . خدای ادیان قادر به جلوگیری از فجایع طبیعی مانند سیل و زلزله و آتشفشان نیست . پس یا خدای ادیان از بی عدالتی های موجود در طبیعت خبر ندارد که آگاه و‌ عادل نیست و یا اهمیت نمیدهد که رحمان و رحیم نیست و یا توانش را ندارد که قادر نیست. در هر صورت این ادعای معتقدین به خدا در مورد عادل و مهربان و توانا بودن این خدای خیالی دچار تناقض است . آیا عقل و انسانیت و اخلاق حکم می کند که انسان عاشق موجودی خیالی باشد که دارای خصیصه های مثبتی که به او نسبت داده شد، نیست ؟
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
Goebbels said that if you tell "a lie big enough" and regularly repeat it, "people will eventually come to believe it." That said, Adolf Hitler actually did use the phrase "big lie". This was used for creating gods and religions.
@imanam3243
@imanam3243 Год назад
آلن دوباتن؟
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 تفاوت اساسی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
آیا عشق عرفانی عشق است یا بیماری روانی است ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مولوی یکی از معرفی کنندگان اصلی و معروف عشق عرفانی در فرهنگ فارسی زبانان است . در داستان کنیزک و شاه ، شاه عاشق کنیزکی زیبا رو می شود و دستور می دهد که او را به دربارش ببرند. این شاهان هوسباز بودند و واقعا عاشق نمی شدند و فقط به خاطر فرو‌ نشاندن شهوتشان حرمسرا تشکیل می داده اند. عاشق شدن یعنی وفاداری مطلق به یک شخص. ثانیا اگر این شخصیت شاه داستان مولوی شرف و‌ انسانیت داشت و معنی عادل بودن را درک کرده بود، هنگامیکه پزشک به او گفت که این کنیزک عاشق یک زرگرست و از دوری او اینچنین بیمار شده است ، می بایست آن کنیزک را رها می کرد تا به نزد عشق خود برود. ولی می بینیم که شاه خود خواه و خود پسند و ستمکار دستور می دهد که آن زرگر را نزد کنیزک بیاورند و با مسموم کردن تدریجی او موجب بر هم زدن نشاط و ظاهر سالم و جذاب زرگر شوند تا دیگر کنیزک رغبت و تمایلش را نسبت به زرگر از دست بدهد. اگر این شاه شهوتران همین عمل غیر اخلاقی مسموم کردن تدریجی را در مورد خود کنیزک هم انجام می داد، رغبت و جذبه جنسی شاه نسبت به کنیزک با تغییر ظاهری کنیزک از بین می رفت . زرگر بیچاره مسموم شد تا شاه بتواند بار دیگر با به اسارت کشیدن یک زن دیگر و با متوسل شدن به حیله و نیرنگ شهوت خود را فرو بنشاند . اینگونه داستان‌های مولوی نه تنها پیام اخلاقی را حمل نمی کنند بلکه به خواننده اینگونه القا می شود که اگر عشقی مشروع است عشق یک شاه زورگو و شیاد و حیله گر است و نه عشق کنیزک به یک زرگر. افرادی که به خاطر زور و‌ قدرت و ثروت جذب یک خدای خیالی یا یک معشوق خیالی می شوند، عاشق واقعی نیستند و بیمار روانی هستند. انسان سالم از نظر روانی جذب کسی می شود که عادل و مهربان باشد و همیشه انصاف را رعایت کند. داستان آن مردک که برای خوشحال کردن معشوقه خود و به درخواست او قلب مادرش را از سینه در آورد، نشان دهنده یک بیمار روانی بود که معنی عشق را هرگز نفهمیده بود. داستان اطاعت بی چون و چرای ابراهیم برای قربانی کردن پسرش در راه خدای خیالی نشان دهنده بیمار روانی بودن ابراهیم است که حاضر شد کودک بی تقصیرش را در راه عشقی مسموم که خواهان اطاعت محض و کورکورانه بود، فدا کند. انسان عاشق هرگز به دستور معشوق خود دست به قتل و کشتن نمی زند تا به این طریق وفا داری خود را به معشوق ثابت کند. وفاداری را باید به اصول و مبانی یک عشق سالم و بر پایه اخلاق ثابت کرد و نه به یک خدا و یا الله جبار خونخوار که برای ثابت کردن وفاداری به او باید جان صاحبان عقاید متفاوت را گرفت و آنها را کشت . انسان سالم برای اخلاق و انسانیت و عدالت بیش از هر چیز دیگر احترام و ارزش قائل است و خودش را با جباری زورگو و خونریز که از او خواهان اجرای فرمان قصاص و قتل است همسو و «عاشق او» نمی بیند و خودش را در این بندگی ذلیل وار و بر مبنای اطاعت کورکورانه مستحیل نمی کند . بروز و غلیان احساسات غیر عادی و یا خشونت آمیز جنون نامیده می شود که یک بیماری روانی است و به غلط نام آنرا عشق به خدا یا الله گذاشته اند . مجنون که در پی عشق لیلی سر به بیابان گذاشت ، همانطور که از لقب او هویداست یک دیوانه روانی بود که خودش را آواره و بی خانمان کرد. آنچه که در این نوع بیمارهای با توهم عاشق بودن بسیار آشکارست این می باشد که عزت نفس خود را کاملا از دست داده اند و به خاطر ثابت کردن وفاداری به عشق بیمارگونه نسبت به خدای ساخته ذهنشان ، پشت پا به عقل و اخلاق و انسانیت و عدالت و عزت به نفس زده اند. عشق هایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود
@elhamafshariniko968
@elhamafshariniko968 Год назад
👏👏👏🤍🤍🤍🤍🤍
@mr-funimation
@mr-funimation 2 месяца назад
روانکاو لازم شدم 😂
@iraneman1668
@iraneman1668 Год назад
درِ باب عشق هرآنچه گویی، کم گفتی اما... وقتی گفت "بنام خداوند بخشنده مهربان!" به زبانی که فقط خدایش بفهمد یا که گویا لفظی دردکرِبیفکر، برای بی حس کردن تیغه شمشیری که قراراست گردنت را از پیکرت جدانماید... عجب مسلکی، مرامی وعجب دینی: نه سلیم النفس نباش. فحاشی بسه. ظلم بسه. برده گیری و جنایت بسه. رسم رسول اکرم نامبارکه. اسلام بسه. یکبار نه و عمری خلاص و در امان
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
چگونه می توان به عشق و آرامش بدون اعتقاد به مذهب رسید؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 اخلاق و عقل به یک انسان سالم حکم می کند که عاشق عدالت باشد. کسی عاشق راستین است که به خصوصیات مثبت معشوق خود عشق بورزد. در مذاهب مدعی شده اند که خدایشان آگاه و مهربان و عادل و قادر مطلق است و اما واقعیت ثابت می کند که در طبیعت عدالتی وجود ندارد، بطور مثال دو سوم موجودات روی زمین برای زنده ماندن باید موجود دیگری را بخورند . خدای ادیان قادر به جلوگیری از فجایع طبیعی مانند سیل و زلزله و آتشفشان نیست . پس یا خدای ادیان از بی عدالتی های موجود در طبیعت خبر ندارد که آگاه و‌ عادل نیست و یا اهمیت نمیدهد که رحمان و رحیم نیست و یا توانش را ندارد که قادر نیست. در هر صورت این ادعای معتقدین به خدا در مورد عادل و مهربان و توانا بودن این خدای خیالی دچار تناقض است . آیا عقل و انسانیت و اخلاق حکم می کند که انسان عاشق موجودی خیالی باشد که دارای خصیصه های مثبتی که به او نسبت داده شد، نیست ؟ ستودن موجودی خیالی که بنام او در طول تاریخ میلیونها نفر کشته شده اند، راه اخلاقی برای رسیدن به آرامش ذهنی نیست. مراقبه یا مدیتیشن بدون اعتقاد به خدای ساخته ذهن بشر هم همان تأثیر آرامش بخش را بر روی ذهن انسان آگاه و متعهد به اخلاق سالم می گذارد . آنچه واقعا ستودنی است خصایص مثبت انسان مانند شهامت اخلاقی، غلبه بر ترس، مهربانی، احترام به حقوق بشر ، مبارزه با بی عدالتی ها و راستگویی است .
@iraneman1668
@iraneman1668 Год назад
@@safahaghighat7109 شما حالتون خوبه؟!
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 تفاوت اصلی و عمده بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه پرستش و بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@asmant9150
@asmant9150 22 дня назад
حافظ و ‌عطار عاشق‌نبودند؟ توضیح؟ چرا آخه
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
آیا عشق عرفانی عشق است یا بیماری روانی است ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مولوی یکی از معرفی کنندگان اصلی و معروف عشق عرفانی در فرهنگ فارسی زبانان است . در داستان کنیزک و شاه ، شاه عاشق کنیزکی زیبا رو می شود و دستور می دهد که او را به دربارش ببرند. این شاهان هوسباز بودند و واقعا عاشق نمی شدند و فقط به خاطر فرو‌ نشاندن شهوتشان حرمسرا تشکیل می داده اند. عاشق شدن یعنی وفاداری مطلق به یک شخص. ثانیا اگر این شخصیت شاه داستان مولوی شرف و‌ انسانیت داشت و معنی عادل بودن را درک کرده بود، هنگامیکه پزشک به او گفت که این کنیزک عاشق یک زرگرست و از دوری او اینچنین بیمار شده است ، می بایست آن کنیزک را رها می کرد تا به نزد عشق خود برود. ولی می بینیم که شاه خود خواه و خود پسند و ستمکار دستور می دهد که آن زرگر را نزد کنیزک بیاورند و با مسموم کردن تدریجی او موجب بر هم زدن نشاط و ظاهر سالم و جذاب زرگر شوند تا دیگر کنیزک رغبت و تمایلش را نسبت به زرگر از دست بدهد. اگر این شاه شهوتران همین عمل غیر اخلاقی مسموم کردن تدریجی را در مورد خود کنیزک هم انجام می داد، رغبت و جذبه جنسی شاه نسبت به کنیزک با تغییر ظاهری کنیزک از بین می رفت . زرگر بیچاره مسموم شد تا شاه بتواند بار دیگر با به اسارت کشیدن یک زن دیگر و با متوسل شدن به حیله و نیرنگ شهوت خود را فرو بنشاند . اینگونه داستان‌های مولوی نه تنها پیام اخلاقی را حمل نمی کنند بلکه به خواننده اینگونه القا می شود که اگر عشقی مشروع است عشق یک شاه زورگو و شیاد و حیله گر است و نه عشق کنیزک به یک زرگر. افرادی که به خاطر زور و‌ قدرت و ثروت جذب یک خدای خیالی یا یک معشوق خیالی می شوند، عاشق واقعی نیستند و بیمار روانی هستند. انسان سالم از نظر روانی جذب کسی می شود که عادل و مهربان باشد و همیشه انصاف را رعایت کند. داستان آن مردک که برای خوشحال کردن معشوقه خود و به درخواست او قلب مادرش را از سینه در آورد، نشان دهنده یک بیمار روانی بود که معنی عشق را هرگز نفهمیده بود. داستان اطاعت بی چون و چرای ابراهیم برای قربانی کردن پسرش در راه خدای خیالی نشان دهنده بیمار روانی بودن ابراهیم است که حاضر شد کودک بی تقصیرش را در راه عشقی مسموم که خواهان اطاعت محض و کورکورانه بود، فدا کند. انسان عاشق هرگز به دستور معشوق خود دست به قتل و کشتن نمی زند تا به این طریق وفا داری خود را به معشوق ثابت کند. وفاداری را باید به اصول و مبانی یک عشق سالم و بر پایه اخلاق ثابت کرد و نه به یک خدا و یا الله جبار خونخوار که برای ثابت کردن وفاداری به او باید جان صاحبان عقاید متفاوت را گرفت و آنها را کشت . انسان سالم برای اخلاق و انسانیت و عدالت بیش از هر چیز دیگر احترام و ارزش قائل است و خودش را با جباری زورگو و خونریز که از او خواهان اجرای فرمان قصاص و قتل است همسو و «عاشق او» نمی بیند و خودش را در این بندگی ذلیل وار و بر مبنای اطاعت کورکورانه مستحیل نمی کند . بروز و غلیان احساسات غیر عادی و یا خشونت آمیز جنون نامیده می شود که یک بیماری روانی است و به غلط نام آنرا عشق به خدا یا الله گذاشته اند . مجنون که در پی عشق لیلی سر به بیابان گذاشت ، همانطور که از لقب او هویداست یک دیوانه روانی بود که خودش را آواره و بی خانمان کرد. آنچه که در این نوع بیمارهای با توهم عاشق بودن بسیار آشکارست این می باشد که عزت نفس خود را کاملا از دست داده اند و به خاطر ثابت کردن وفاداری به عشق بیمارگونه نسبت به خدای ساخته ذهنشان ، پشت پا به عقل و اخلاق و انسانیت و عدالت و عزت به نفس زده اند. عشق هایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
شما می گوئید اگر هدف آرامش فکری انسان است چه اشکالی دارد که از طریق اعتقادات عرفانی و کشف شهود این آرامش در فرد معتقد به عرفان ایجاد شود. موضوع اصلی اینست که آرامش فردی نمی تواند هدف باشد چون هر فردی عضوی از جامعه است و آرامش به این شکل در جامعه مشکل ساز خواهد شد. آرامش بر خاسته از آگاهی چیز ارزشمندی است نه آرامشی که نتیجه جهل و نادانی و نیرنگ و دروغی مانند کشف شهود است.
@shahrzadiranii3964
@shahrzadiranii3964 Год назад
اینکه میگین گذشتگان ما حتی حافظ عشق رو نشناخته خیلی سخن عجیبی است! آیا شما در دیوان حافظ گشتی زده اید؟ آیا شنیده اید که گفته: : از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که درین گنبد دوار بماند؟ یا : به صدق کوش که خورشید زاید از نفست که از دروغ سیه شد صبح نخست؟ یا: گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو هر قبله ایی که بینی بهتر ز خود پرستی
@aliariai7656
@aliariai7656 Год назад
اتفاقا داری کاملا برعکس میگی اقای امیری عشق نه یاد گرفتنی نه تمرینی بلکه به یکباره تجلی پیدا مییکنه. مشکل شما اینکه همه چیزو از دید منطق می خواهی حل کنی . شما شروع تون خوبه ولی وقتی به مرحله بالاتری برسی میفهمی که خیلی مسائل رو نمی شه با منطق حل کرد بلکه باید درک کرد . بیشتر کتابهایی که چاپ میشه تو زمینه های مختلف. ایرادات زیادی دارن . تنها کتاب واقعی کتاب درون که شما در حالت مدیتیشن عمیق میتونی اونو درک کنی . و مسئله بعدی اینکه شما قبلا گفتید که یک ایه قران هست که میگه زنان کشتزار مدان هستن. اولا تفسیر کاملا اشتباه . در اصل قران میگه زنان یا همسران شما کشتزار شما هستن پس به کشتزارتان نزدیک شوید . البته چرا گفته کشتزار این خودش جای کلی تفسیر داره که باید روش فکر کرد . البته خداوند برای درک اسونتر این مثل رو زده
@azishanar
@azishanar Год назад
زنان کشتزار شما هستند هر جا و هر زمان می‌توانید با آنها س*کس کنید .بقره ۲۲۳ تجاوز به زنان حرام است مگر آنهایی که در جنگ با کشتن شوهرانشان به غنیمت گرفتید.نسا،۲۴ می‌توانید زن‌ها را تحت فشار بگیرید .نسا،۱۹ زن ها را در خانه حبس کنید . نسا،۱۵ مرد ، دو برابر زن ارث میبرد .نسا،۱۲ زن را بعد از سه طلاقه کردن بدهید به یکی دیگر س*کس کند و بعد او را بگیرید .بقره،۲۳۰ مرد می‌تواند ۴ زن بگیرد.نسا،۳ دوست عزیز قران رو بذار جلو اینه دو تا بشه بیشتر بخونی شاید تلنگری بشه برای بیدار شدن . لول
@elayh.s8568
@elayh.s8568 Год назад
خب وریا هم دقیقا چند جا از عبارت درک حقیقت استفاده کرد و البته گفت عشق چیزی غیر از تجلی حقیقت نیست! اما چیزی که از نوشته‌ی شما متوجه نشدم اینه که چطور میشه بدون منطق، موضوعی رو درک کرد؟!
@aliariai7656
@aliariai7656 Год назад
@@elayh.s8568 اجازه بدید یک مثال بزنم شما شنیدید ادم با یک نگاه عاشق می شه در حالی که اصلا تو عمرشم چیزی نمی دونسته یک حالت شوق و شور غیر قابل وصف یک که مستی همراه با هوشیاری کامل .حتی بعضی از افرادی که تو اعتراضات کشته شدن که با شهامت تمام جلوی گلوله وایسادن فقط به عشق ازادی این همون ایثار . فداکاری که شاخه های عشقن
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
این خدای شما برای درک شما از خیلی مسائل عاجز ماند و‌ شما را دست به دامان شیادان بیشتری کرد که آنچه را او نتوانست واضح و صریح توضیح دهد، نمایندگان شیادش توضیح و تفسیر کنند. بعد از ۱۴۰۰ سال هنوز هم این مفسران تفسیرهای احمقانه و من در آوردی یکدیگر را هم قبول ندارند
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
@@elayh.s8568 آیا عشق عرفانی عشق است یا بیماری روانی است ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مولوی یکی از معرفی کنندگان اصلی و معروف عشق عرفانی در فرهنگ فارسی زبانان است . در داستان کنیزک و شاه ، شاه عاشق کنیزکی زیبا رو می شود و دستور می دهد که او را به دربارش ببرند. این شاهان هوسباز بودند و واقعا عاشق نمی شدند و فقط به خاطر فرو‌ نشاندن شهوتشان حرمسرا تشکیل می داده اند. عاشق شدن یعنی وفاداری مطلق به یک شخص. ثانیا اگر این شخصیت شاه داستان مولوی شرف و‌ انسانیت داشت و معنی عادل بودن را درک کرده بود، هنگامیکه پزشک به او گفت که این کنیزک عاشق یک زرگرست و از دوری او اینچنین بیمار شده است ، می بایست آن کنیزک را رها می کرد تا به نزد عشق خود برود. ولی می بینیم که شاه خود خواه و خود پسند و ستمکار دستور می دهد که آن زرگر را نزد کنیزک بیاورند و با مسموم کردن تدریجی او موجب بر هم زدن نشاط و ظاهر سالم و جذاب زرگر شوند تا دیگر کنیزک رغبت و تمایلش را نسبت به زرگر از دست بدهد. اگر این شاه شهوتران همین عمل غیر اخلاقی مسموم کردن تدریجی را در مورد خود کنیزک هم انجام می داد، رغبت و جذبه جنسی شاه نسبت به کنیزک با تغییر ظاهری کنیزک از بین می رفت . زرگر بیچاره مسموم شد تا شاه بتواند بار دیگر با به اسارت کشیدن یک زن دیگر و با متوسل شدن به حیله و نیرنگ شهوت خود را فرو بنشاند . اینگونه داستان‌های مولوی نه تنها پیام اخلاقی را حمل نمی کنند بلکه به خواننده اینگونه القا می شود که اگر عشقی مشروع است عشق یک شاه زورگو و شیاد و حیله گر است و نه عشق کنیزک به یک زرگر. افرادی که به خاطر زور و‌ قدرت و ثروت جذب یک خدای خیالی یا یک معشوق خیالی می شوند، عاشق واقعی نیستند و بیمار روانی هستند. انسان سالم از نظر روانی جذب کسی می شود که عادل و مهربان باشد و همیشه انصاف را رعایت کند. داستان آن مردک که برای خوشحال کردن معشوقه خود و به درخواست او قلب مادرش را از سینه در آورد، نشان دهنده یک بیمار روانی بود که معنی عشق را هرگز نفهمیده بود. داستان اطاعت بی چون و چرای ابراهیم برای قربانی کردن پسرش در راه خدای خیالی نشان دهنده بیمار روانی بودن ابراهیم است که حاضر شد کودک بی تقصیرش را در راه عشقی مسموم که خواهان اطاعت محض و کورکورانه بود، فدا کند. انسان عاشق هرگز به دستور معشوق خود دست به قتل و کشتن نمی زند تا به این طریق وفا داری خود را به معشوق ثابت کند. وفاداری را باید به اصول و مبانی یک عشق سالم و بر پایه اخلاق ثابت کرد و نه به یک خدا و یا الله جبار خونخوار که برای ثابت کردن وفاداری به او باید جان صاحبان عقاید متفاوت را گرفت و آنها را کشت . انسان سالم برای اخلاق و انسانیت و عدالت بیش از هر چیز دیگر احترام و ارزش قائل است و خودش را با جباری زورگو و خونریز که از او خواهان اجرای فرمان قصاص و قتل است همسو و «عاشق او» نمی بیند و خودش را در این بندگی ذلیل وار و بر مبنای اطاعت کورکورانه مستحیل نمی کند . بروز و غلیان احساسات غیر عادی و یا خشونت آمیز جنون نامیده می شود که یک بیماری روانی است و به غلط نام آنرا عشق به خدا یا الله گذاشته اند . مجنون که در پی عشق لیلی سر به بیابان گذاشت ، همانطور که از لقب او هویداست یک دیوانه روانی بود که خودش را آواره و بی خانمان کرد. آنچه که در این نوع بیمارهای با توهم عاشق بودن بسیار آشکارست این می باشد که عزت نفس خود را کاملا از دست داده اند و به خاطر ثابت کردن وفاداری به عشق بیمارگونه نسبت به خدای ساخته ذهنشان ، پشت پا به عقل و اخلاق و انسانیت و عدالت و عزت به نفس زده اند. عشق هایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود
@GodsGrieff
@GodsGrieff Год назад
ممنون ازتون بابت این توصیفات شاعرانه و دقیق
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
آیا عشق عرفانی عشق است یا بیماری روانی است ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مولوی یکی از معرفی کنندگان اصلی و معروف عشق عرفانی در فرهنگ فارسی زبانان است . در داستان کنیزک و شاه ، شاه عاشق کنیزکی زیبا رو می شود و دستور می دهد که او را به دربارش ببرند. این شاهان هوسباز بودند و واقعا عاشق نمی شدند و فقط به خاطر فرو‌ نشاندن شهوتشان حرمسرا تشکیل می داده اند. عاشق شدن یعنی وفاداری مطلق به یک شخص. ثانیا اگر این شخصیت شاه داستان مولوی شرف و‌ انسانیت داشت و معنی عادل بودن را درک کرده بود، هنگامیکه پزشک به او گفت که این کنیزک عاشق یک زرگرست و از دوری او اینچنین بیمار شده است ، می بایست آن کنیزک را رها می کرد تا به نزد عشق خود برود. ولی می بینیم که شاه خود خواه و خود پسند و ستمکار دستور می دهد که آن زرگر را نزد کنیزک بیاورند و با مسموم کردن تدریجی او موجب بر هم زدن نشاط و ظاهر سالم و جذاب زرگر شوند تا دیگر کنیزک رغبت و تمایلش را نسبت به زرگر از دست بدهد. اگر این شاه شهوتران همین عمل غیر اخلاقی مسموم کردن تدریجی را در مورد خود کنیزک هم انجام می داد، رغبت و جذبه جنسی شاه نسبت به کنیزک با تغییر ظاهری کنیزک از بین می رفت . زرگر بیچاره مسموم شد تا شاه بتواند بار دیگر با به اسارت کشیدن یک زن دیگر و با متوسل شدن به حیله و نیرنگ شهوت خود را فرو بنشاند . اینگونه داستان‌های مولوی نه تنها پیام اخلاقی را حمل نمی کنند بلکه به خواننده اینگونه القا می شود که اگر عشقی مشروع است عشق یک شاه زورگو و شیاد و حیله گر است و نه عشق کنیزک به یک زرگر. افرادی که به خاطر زور و‌ قدرت و ثروت جذب یک خدای خیالی یا یک معشوق خیالی می شوند، عاشق واقعی نیستند و بیمار روانی هستند. انسان سالم از نظر روانی جذب کسی می شود که عادل و مهربان باشد و همیشه انصاف را رعایت کند. داستان آن مردک که برای خوشحال کردن معشوقه خود و به درخواست او قلب مادرش را از سینه در آورد، نشان دهنده یک بیمار روانی بود که معنی عشق را هرگز نفهمیده بود. داستان اطاعت بی چون و چرای ابراهیم برای قربانی کردن پسرش در راه خدای خیالی نشان دهنده بیمار روانی بودن ابراهیم است که حاضر شد کودک بی تقصیرش را در راه عشقی مسموم که خواهان اطاعت محض و کورکورانه بود، فدا کند. انسان عاشق هرگز به دستور معشوق خود دست به قتل و کشتن نمی زند تا به این طریق وفا داری خود را به معشوق ثابت کند. وفاداری را باید به اصول و مبانی یک عشق سالم و بر پایه اخلاق ثابت کرد و نه به یک خدا و یا الله جبار خونخوار که برای ثابت کردن وفاداری به او باید جان صاحبان عقاید متفاوت را گرفت و آنها را کشت . انسان سالم برای اخلاق و انسانیت و عدالت بیش از هر چیز دیگر احترام و ارزش قائل است و خودش را با جباری زورگو و خونریز که از او خواهان اجرای فرمان قصاص و قتل است همسو و «عاشق او» نمی بیند و خودش را در این بندگی ذلیل وار و بر مبنای اطاعت کورکورانه مستحیل نمی کند . بروز و غلیان احساسات غیر عادی و یا خشونت آمیز جنون نامیده می شود که یک بیماری روانی است و به غلط نام آنرا عشق به خدا یا الله گذاشته اند . مجنون که در پی عشق لیلی سر به بیابان گذاشت ، همانطور که از لقب او هویداست یک دیوانه روانی بود که خودش را آواره و بی خانمان کرد. آنچه که در این نوع بیمارهای با توهم عاشق بودن بسیار آشکارست این می باشد که عزت نفس خود را کاملا از دست داده اند و به خاطر ثابت کردن وفاداری به عشق بیمارگونه نسبت به خدای ساخته ذهنشان ، پشت پا به عقل و اخلاق و انسانیت و عدالت و عزت به نفس زده اند. عشق هایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود
@shahinm8974
@shahinm8974 Год назад
زنده باشی❤
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
فرق عاشق خدایی خیالی شدن و عاشق شدن متقابل در زندگی واقعی و زمینی چیست ؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مشکل اصلی بر سر اینست که در عشق واقعی عاشق و معشوق با هم ارتباط دو طرفه دارند و رابطه بندگی و اطاعت وجود ندارد. در عشق واقعی و زمینی ترس از گناه کردن برای مجازات جهنم نیست و اگر عاشق و معشوق به هم عشق می ورزند و به هم خیانت نمی کنند برای عشق خالصی است که نسبت به یکدیگر دارند و نه به سبب ترس از خدائی است که اگر بر خلاف او عمل کنند آنها را در آتش جهنمش خواهد سوزاند . در عشق زمینی هر دو طرف نسبت به هم عدالت را رعایت می کنند در صورتی که خدای ادیان توانایی برقراری عدالت را ندارد و احکام غیر اخلاقی ادیان مانند قصاص باید بدون چون و چرا و برای ثابت کردن عشق به این خدای خیالی اجرا شوند. بندگی کردن و اطاعت کردن محض از خدای ادیانی که احکامش عادلانه نیست و عشق ورزیدن به این موجود غیر واقعی انسان را از مسیر تعهد اخلاقی به حکم انسانیت منحرف می کند و اینگونه عشق بیمار گونه عزت نفس و اعتماد به نفس را در انسان نابود می کند. در عشق سالم زمینی طرفین اعتماد به نفس یکدیگر را بالا می برند و امید به بهتر شدن و موفقیت در هدف ها را در خود پرورش می دهند و وابسته به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها و مقاصد خود نیستند ولی در عشق تخیلی آسمانی فرد مذهبی با راز و نیاز های عاشقانه اش به امید خدای غایبش می نشیند تا او را به هدفش برساند . بزرگترین فاجعه اعتقاد به خدا سلب مسئولیت فرد و عدم عزت نفس او به خودش در رسیدن به خواسته هایش است. عشق خیالی به موجودی خیالی هیچگونه جنبه اخلاقی و روانی مثبتی ندارد. راز و‌نیار با خدایی خیالی ممکن است که آرامشی به افراد مضطرب و با اعتماد به نفس پائین بدهد ولی این آرامش به بهای سنگینی برای خود فرد و جامعه تمام خواهد شد . امید بستن به چیزی که خیالی است انسان را از شهامت روبرو شدن با واقعیات زندگی و از صداقت دور می کند .
@safahaghighat7109
@safahaghighat7109 Год назад
بهترین روش برای صادق بودن شفاف سازی است. آیا افرادی مانند آقای عبدالعلی بازرگان آنقدر شهامت اخلاقی در خود سراغ دارند که آنچه را در خلوت خود با خدای خیالی خود می گویند که آنها را به گریه وا می دارد ، در حضور جمع مردم تکرار کنند تا همه متوجه شوند این چه موضوعاتی است که یک فرد را بجای رساندن به شادی و فراغت بال به گریه وا می دارد ؟
Далее
▼КОРОЛЬ СОЖРАЛ ВСЕХ 👑🍗
29:48
Просмотров 393 тыс.
درباره چیستی دین - فهمی بهتر؟
31:14
وریا امیری چگونه بی خدا شد؟
17:02
Czn Burak vs Argenby Which sigma is better?
0:19
Просмотров 14 млн