درود بر شما.دکتر زینب نوروزی هستم. کانال جان روشن برای خودشناسی و یافتن معنای زندگی ایجاد شده است . ادبیات فارسی منبع ارزشمندی برای آگاهی و الهام بخشی است. امیدوارم برای شما مفید باشد. لطفا جان روشن را به دوستداران ادبیات معرفی کنید. سپاس از حضورتون. رزومه دکتر زینب نوروزی: تحصیل ادبیات فارسی در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا تحصیل روانشناسی در دو مقطع کارشناسی روان شناسی عمومی و کارشناسی ارشد روان شناسی مثبت گرا دانشیار و عضو هیات علمی دانشگاه چاپ کتاب و مقالات مختلف و تدریس و سخنرانی علمی در ایران و ارمنستان
کائنات بازتاب تفکر خود ماست و هر چی می اندیشیم توسط کائنات(منعکس) میشود، پس تا طرز فکر ما تعغیر نکند عشق معشوق در قلب نمی تابد. درود ها بر حضرت عشق مولانا❤
درود فراوان🪷✨️ بسیار عالی بود👌 سپاس🙏🌱. به بهانه سخنان دلنشین شما پیرامون زندگانی و شخصیت مولانا، سوالی که مدتهاست ذهنم رو به خودش مشغول کرده رو مطرح میکنم. من از ابتدای نوجوانی به تعالیم اهل تصوف علاقه داشتم(کتاب هایی چون اسرار التوحید و مرصاد العباد، دوست داشتنی ترین بودن برای من) بعد با حضرت مولانا و امام غزالی هم بیشتر آشنا شدم. با گذشت زمان و کشش درونی به سمت تدین(و نه تصوف) دیدگاهم نسبت به اهل تصوف و عرفا کمی تفاوت پیدا کرد. چرا که اهل تصوف خودشون رو مسلمان و پیرو قرآن و سنت میدونن، اما چطور میشه که دست به رفتارهایی میزنن که نظر بظاهر منسک دینی است اما هیچ ریشه ای در دین و شریعت حضرت رسول نداره؟ مثلا رقص سماع و.... . حتی امام غزالی که برای من یک الگو تلقی میشه در کیمیای سعادت خودش درباره سماع صحبت میکنه درصورتی که چه امام غزالی و چه حضرت مولانا که هر دو عالم به فقه و حدیث و سنت بودند، کاملا آگاه بودند که فعلی مثل سماع از اسلام نیست و حتی میشه گفت با تمام تعاریفی که از بدعت شده، از جمله بدعتها تلقی میشه(چون یک رفتار و عملیست که شبه دینی و دینی جلوه میکنه و ازونجایی که از خود دین نیست پس بدعته) و البته بحثم فقط روی سماع نیست، خانقاه، خرقه، مراسمات صوفیه و... . چطور هم مسلمانِ متدین بودند و هم خیلی از افعال صوفیها رو انجام میدادن؟!
درود بر شما ببینید اسلام یک دین ساختار مند با اصول و فروع خاص خودش هست و تصوف یک طریق به وجود آمده از بطن اسلام است و تفاوت هایی با دین اسلام دارد شما غزالی را با مولانا از دو دیدگاه متفاوت ببینید. در دین به سنت و عترت اهمیت می دهد و در تصوف این را ظاهر و پوسته می دانند به کتاب هایی چون مصباح الهدایه عزالدین کاشانی مراجعه کنید خداهید دید این تفاوتها را . در کل اسلام پایبند به ظاهر شریعت است اما می بینید که تصوف پایبند به باطن شریعت و معنویت است مثلا بر خلاف اسلام که با موسیقی منافات دارد تصوف سماع را باعث ترقی معنوی می داند و در اسلام، خداوند یکی است و د هیچکس مثل او نیست ولی در تصوف انسان میتواتد با خدا یکی میشو د در اسلام، موجوات مخلوق خداوند هستند اما در تصوف موجودات مظهر خداوند هستند در اسلام بر واجبات و مستحبات تاکید می شود ولی در تصوف مسیر سلوک مهم است . در دین بر تفقه و تفکر تاکید بسیار است اما در تصوف پیروی کامل از پیر و مراد . اینها بخشی از تفاوتهای تصوف و دین بود پس بدانید که پیروان این دو گروه از دو سرچشمه متفاوت می نوشند و بر اساس دو ساختار مختلف پیش می روند. درک چرایی رفتار متصوفه در باورهای آنان است که آن را برای روحانیت لازم می دانند.
سپاس از آگاه سازی کسانیکه به عرفان آشنایی چندانی ندارند. کار شما نوعی فرهنگ سازی است و باعث میشود که ابعاد متفاوت سیر صوفی گری، در اذهان مردم رشد کند. سپاس 🎉
درود بر شما بانوی گرامی ارامش از کلامت می گسترد دردل خلسه زا و شور انگیز است بیانت شیوا هرچند کتاب میخوانی چون تسلط در خواندن داری لاجرم حس خوبت را منتقل میفرمائی تندرست و شادمان باشی Tank you
هر چی پرسید که مرا دوست داری و من اولین بارم بود ولی دوستت دارم نگفتم چون جان و روحم در پی دیدار هر دو عشق را ارزو را در دست شدیم من مسافر شدم عمری رفت بد کردم و جفا کلی دنیا هیچ ارزش والا من ندیدم روز و شب جز هر وقت که با تو از پیش خودم شکایت میکردم و تو با مهربانی صدا میکردی که من هنوز همانم که بودم و مرا نشان می دادی راه را من خود خطا کارم و بسیار از من دیدی جفا بازهم یادم میکنی و من شرمنده میشوم از بدی ها باز هم تو با منی از رگ گردن من فراموش کارم تو نویس و ده نشانم جان من را بگیر در راه خود ارزش جان میبینم وقتی فدای تو شود چیزی نگم حتی اگر به باد رود سرم و همه گویند من چیزی نیستم و ندارم گفتن خوبی همه را خواستن و خود چیزی نداشت وصل تو باشد من میگذرم و میگذرام به حکمتت تا با این همه بازی پیدا کردم خودرا شاهدم بودی تو خود که گفتم به وای برمن من این نبودم من کیستم من چیستم. من فقط سه چیزی را می دانستم من اژ کجا امدم که فقط نقطه هستم و این نقط کجا جایش هست. زندگی ادم را غرق میکند و ما دست و پا میزنیم اکثر موقع فقط دوری بوجود میاریم و پر خاشگری میکنیم از بد گوی دیگران خود را همه خوب و حق هر نوع تعرض میدیم تا مبادا از قافله زمانه سازان جا نمانیم از همین رو از خود واقعی خود گم میشویم. خوشحال هستیم و همه جا جار و نعره میزنیم از قاضی گری دیگران و از اشتباه و کاری دیگران برای خود به دل خود خواسته های بد که داشتن ساکت میباشد و ادما خوب خود را در بدی گفتن دیگران میبیند
من هم پیشنهاد میکنم ملت عشق و مولانا در فراق شمس را مطالعه کنید بهترین کتاب ها که مطالعه کردم است از سن ۱۷ سالگی تا حال که ۲۳سالم بوده من همه چهل قاعده را مو به مو خواندم و تا جای میخواهم حمل کنم ان شاالله❤❤
Maulono kabir shar writen dari farsi languege and if its ried dari prenancation Will be 2time batter....becouse dari darbor farsi with poem poezie was Born in Ariana until Saint Afghánistán Certenly poe poem poezie is for every litrature person I mean its Will be nice leasing by originál prenancation by Ariana Afghán style ......she doesnt correct ried and doesnt correct prenancation......Duba Kargar Prague Czech Republic originál from Ariana Saint Afghánistán
درود بر استاد گرانقدرم🪷 مولانا که سراسر خوشی و کلامش شادباشی است، در عین حال از غم و اندوه هم سخن میگه مانند همین غزل زیبایی که قرائت فرمودید. چطور بین اینها میشه جمع بست؟! اصلا چطور مولانا با غم هجران، شاده؟! یا چطور شاده و غم داره؟ جنس غمش با ما متفاوته یا شادیش؟
باسلام خدمت شما آقای صلاحی عزیز. در این مورد درست است که عارف اهل غم نیست، اما عشق به مبدأ وجود و دور ماندن از وطن اصلی یکی از عوامل اندوه عارفان است. مولوی با اعتقاد به وحدت وجود، فراق و جدایی از حقیقت هستی را بر خود نمی پسندد و در اشعارش به شکوه و شکایت برمی خیزد، به ویژه آن گاه که رابطۀ وجودی خویش را در برابر معبود در می یابد؛ چه با این دریافت است که عظمت عنایت او را در می یابد و چه از این نظر که خواهان یکی شدن با دریای وجود است و این امر گاه در مکاشفه محقق می گردد. با این دیدگاه غم و اندوه عارفانه از احوال روحی عرفاست که از آن به وجد هم تعبیر می کنند و برای آن درجات و مراتبی قائلند.پس مولوی این شاعر شور و شادی و شیدایی نیز با غم بیگانه نبوده است و به انحاء گوناگون با آن درجوشیده است، غمی که با خود پیدایی و دریافتن خویشتن خویش در پیوند است.
لینک کامل صوتی کتاب کیمیاگر. اگر تمایل دارید به این لینک مراجعه کنید : ru-vid.com/video/%D0%B2%D0%B8%D0%B4%D0%B5%D0%BE-OFqCLZc-yF4.htmlsi=3O3mX0QZly655zum