گر بود عمر به ميخانه رسم بار دگر
بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر
خرم آن روز که با ديده گريان بروم
تا زنم آب در ميکده يک بار دگر
معرفت نيست در اين قوم خدا را سببي
تا برم گوهر خود را به خريدار دگر
يار اگر رفت و حق صحبت ديرين نشناخت
حاش لله که روم من ز پي يار دگر
گر مساعد شودم دايره چرخ کبود
هم به دست آورمش باز به پرگار دگر
عافيت مي طلبد خاطرم ار بگذارند
غمزه شوخش و آن طره طرار دگر
راز سربسته ما بين که به دستان گفتند
هر زمان با دف و ني بر سر بازار دگر
هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت
کندم قصد دل ريش به آزار دگر
بازگويم نه در اين واقعه حافظ تنهاست
غرقه گشتند در اين باديه بسيار دگر
تفسیر اول فال
اگرچه تلاش بسیار کرده اید و برای رسیدن به مراد دل از همه چیز مایه گذاشته اید اما به نتیجه دلخواه خود نرسیدید. بسیار غمگین هستید اما غصه خوردن دردی را دوا نمی کند، بهتر است ناامیدی را رها کرده و راه های دیگر را امتحان کنید.
اسرار خود را نزد نامحرمان فاش نکنید، اگر قدر زحمات شما را ندانسته ناراحت نباشید، اگرچه وفادار نبود اما به زودی با پشیمانی به سوی شما بازخواهد گشت. برای جبران فرصت های از دست رفته تلاش کنید
تفسیر دوم فال
میخواستی نرسیدهای. غم و اندوه حاصلی ندارد. بهتر آن است که راههای دیگر را امتحان کنی. اراده داشته باش و ناامیدی را رها کن. اطراف تو از انسانهای بیهنر و بیمعرفت پر شده است و از دست آنها زجر میکشی. همین که دوست و دشمن را بشناسی سود کردهای، با هرکسی راز خود را در میان مگذار چون آنها رازنگهدار تو نیستند و آن را نزد همگان فاش میکنند. فقط تو نیستی که دچار بلا و سختی میشوی، همه انسانها مراحلی از دشواری را در زندگی میگذرانند، صبور و شکیبا باش و از خداوند کمک بخواه.
غزل شماره ۲۵۲ حافظ در ایام تبعید دو ساله که شاعر در زندان اسکندر در یزد به سر میبرده و در اواخر این دوره سروده شده است. حافظ میگوید اگر عمرم کفاف داد که از اینجا به میخانه بروم، تنها کاری که خواهم کرد، خدمت کردن به رندان و خراباتیان است. او بسیار دلتنگ میکده است و آرزومند است که بازگردد و با اشک چشم، آنجا را بشوید
1 июл 2024