آقای دکتر ملکیان جناب عالی نقشی همانند شپنهاور که در غرب ایفا نموده را میتوانید در ایران فردا ایفا نمایید، بسیار بیانات زیبا و عمیقی از هر دو استاد بود.🙏🌷درورد بر شما
هر دو ریاضی نمیدانند چون نمیدانند که هر دو در دو محور مختصات جدا گانه بحث میکنند و میخواهند به زور میخواهند بگویند ما در یک مختصات بحث میکنند و حالا در مورد اختلاف پوزیسون صحبت میکنند آقای ملکیان از کلمه روشن فکر دینی!!؟؟ صحبت میکنند
باسلام خدمت همه هموطنان ، بحث خوبی بود ، استفاده کردم ، اما بزرگترین انتقاد از هر دو طرف را این دانست که انگار نه انگار دارن در جمع مردم صحبت میکنند ، هردو ( مخصوصا دکتر ملکیان ) سعی داشتند با به کاربردن الفاظ سنگین و ثقیل وزنه کلامی ادباتیشون رو بالا ببرند و ادعای نگارش سنگین و استفاده از اسامی رو برای تکمیل گفتارشون ضمیمه کندد و بدین صورت از هم کم نیاورند که در بین مستمعین کوچک و ضعیف تلقی نشوند ، اما غافل از اینکه این طریق در بین عام قابل درک نیست و دنبال کنندگان را خسته میکند و انتقاد بعد که به دکتر ملکیان وارده اینه که روشنفکری رو مختصر در تقریر حقیقت و تقریر مرارت خواند و متقابلاً دکتر سروش هم پیرو بیانات ملکیان در موضع جوابگویی برآمد و بدینگونه از اصل تعریف خارج شدند ،اما بازم خدا خیر به دکتر سروش بده که ثلیث تر صحبت میکرد و شنوندگان رو راغب به دنبال کردن بحث میکرد ،از قدیم گفتن چون که با کودک سر و کارت فتاد پس زبان کودکی باید نهاد ، ( منظورم ملت کم مطالعات ایران است )، مسلما این بحث برای درصد بالایی از مردم ثقیل ، سنگین و نامفهوم بود ، و بزرگترین انتقاد اینکه اساتید این همه گفتند و گفتند ، دریغ از اینکه بگویند ، روشنفکری یعنی احترام به حقوق و عقاید و فرهنگ طرف مقابل ، یعنی احترام به حقوق حیوانات ، یعنی احترام به طبیعت ، یعنی اندیشیدن به این جمله زکجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود ، یعنی تشکیل احزاب در جامعه در جهت پیشبرد منافع ملی، یعنی در سدد پیشرفت علم در کشور برآمدن ، یعنی احترام به نقل قول مخالف ، یعنی رعایت قوانین اجتماعی ،یعنی ترویج فرهنگ فداکاری ، اتحاد ، همدلی ، عشق ، مهر ، بخشش سخت کوشی ، امانت داری ، رازداری ،الزام کردن خود به انجام معروفات، نکوهیده شمردن منکرات مانند، دروغ ، کینه ، حسادت ، غیبت ، تعدی به جان و مال و ناموس و حقوق مردم ، تنبلی منفعل بودن ، لق دهانی ، بد کلامی و....... ، یعنی ساختن زندگی زیبا برای خود و خانواده و جامعه ( در حد وسع هر شخص ) یعنی بدانیم و به این دانسته عمل کنیم که آدمی را آدمیت لازم است ، یعنی عمل به گفتار حضرت زردشت، پندار نیک، گفتار نیک ، کردار نیک، که عمل به همین سه پند میشه روشنفکری و نتیجتا آدمیت ، و تبدیل شدن به یک شهروند روشنفکر، ،خلاصه کلام ، بمانند بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان از لحاظ مدنیت ، اقتصاد و.......بودن ، و راه دور نرویم ،همین کشور آسیایی ژاپن شدن ، که مردمش رسماً از یک ویرانه کشوری ساختند که در جهان جزو برترین ها میباشد ، این همه حرفهای قلمبه سلمبه و بازی با کلمات لازم نداشت ،
گفت وگوِ مصطفا ملکیان و کریم سروش را دو بار شنیدم، استفاده کردم. در جریان شنیدن، یادداشتهایی برداشتم. به اساس آن یادداشتها این یادداشت را نوشتم که به بحث روشنفکری و حقیقت بیشتر دامنزده شود. www.khaama.com/persian/archives/88553?fbclid=IwAR1qBv9QZJM6gLmBfQDKIstfVhdNrHFfQwTEXRlADfM1oIzaoquhNzRNESc
ملکیان گرامی، بحث شما در مورد روشنفکر و روشنفکری و «وظیفه»ای روشنفکر جالب و آموزنده بود. ممنون. آنچه برای من مبهم باقی می ماند، ظرورت این «نوع» از بحث است. ما چرا و بنا بر کدام ظرورت فلسفی یا اجتماعی در سال ۲۱ سده ۲۱ در باره واژه روشنفکری حرف بزنیم، چرا و برای چه؟ ممنون از واکنش شما. پ.ن. ۱ در باختر زمین آخرین بحث جدی و منظم در این باره در سال های ۸۰ م ختم شد. خوب ضرورت حاد این بحث چیاست؟ پ.ن. ۲ مخاطب شما در گفتگو از طریق «نومینالیزم» و طریق «تجربی» حرف میزند و بعد از مثال هایش، واین شگفت انگیز است، از «دلسوزی» به عنوان خاصیت روشنفکری حرف میزند، این که واژه «دلسوزی» در زبان روزمره چه مفهوم دارد و چطور استفاده میشود، یک طرف، اما «دلسوزی» را تقریر دادن به یک واژه مشخص تعریفی یا یک نوح دیسکورس و یا یک مقوله برای یک «تعریف» یک پدیده اجتماعی، نشانه ساده انگاری و ضعف استدلالی مخاطب شما است. یک بار دگر روشن می شود که فرهنگ مذهبی حتا در بلند ترین سطح (سطح مخاطب شما) امتناع تفکر را پیامد دارد. اما این یک بحث جدا است. ممنون از وقت وحوصله شما.