اتفاقی بر من در سن جوانی افتاد که لحظه مرگ را و جان دادن را اینطوری درک کردم هنگام لحظه جدا شدن روح از بدن که از نوک انگشتان پا شروع شد و مقاومتی که اینجانب از طریق قلب و ذهن خود در نگه داشتن روح در بدن داشتم لحظه ای حضرت ملک موت بالای سرم ایستاد که بلند قامت بود در اینجا باور کردم که دیگر باید تسلیم ملک و موت شوم ولی همزمان مانیتوری از صفحه جلوی چشمم باز شد که تمام لحظات زندگی ام از کودکی تا جوانی و خوب و بد را به من نشان و یاداور شد و من در اینجا بسیار بسیار وصف ناپدیر و نامحدود حسرت انجام ندادن بیشتر کارهای خیر و نیک در دنیای مادی و اتلاف لحظات عمر در بیهودگی در دنیای مادی و التماس نامحدود و حسرت نامحدود کشنده جهت گرفتن عمری دیگر حتی لحظه ای برای برگشت بهدنیای مادی جهت جبران مافات و انجام کارهای شایسته و نیک داشتم . حسرت و عذاب حسرت بازگشت جهت جبران اعمال زجر اورتر و کشنده تر از جان دادن وتقدیم روح به ملک و موت بود الحمدالله خداوند عمری دوباره به اینجانب عنایت کرد ولی همیشه این حسرت در جلوی چشم و ذهن اینجانب در گردش است . چه خوش گفته ذوالقرنین و اصحابش وارد تاریکی شدن و عده ای از سربازها سنگهای درخشنده دیده مقداری برداشتن و عده ای هم بیهود بودن ان از سنگها بر نداشتن و بعد از رسیدن به روشنایی هر دو گروه در حسرت زجر اور بسر بردند گروه سربازانی که برداشته بودند حسرت اینگه چرا بیشتر بر ندلشتن و گروهی هم حسرت اینگه چرا از این سنگ گوهر گرانبها در تاریکی برنداشتن پس هر دو گروه در عذاب حسرت بسر بردند و حال در جان دادن هنگام مرگ گروهی از مردم که خوب بودند حسرت اینکه چرا در دنیا بیشتر تلاش جهت انجام خیر وقت نگداشتن و گروهی هم که اعمال خوب نداشتن حسرت اینکه چرا دز دنیا عمرشان را بیهوده تباه کرده و اعمال خیر نکردند در حسرت خواهن بود و نتیجه هر دو گروه در حسرت باز گشت دوبار به دنیای مادی و انجام کارهای و اعمال خیر عداب خواهند کشید .
من چند سال در این مورد تحقیق کردم و کتاب خوندم ، قبلا اعتقاد نداشتم اما الان به زندگی های متوالی روی زمین اعتقاد دارم و این دقیقا متناسب با عدل الهی هست
با سلام خدمت شما دوست عزیز اولا من نظرم برخلاف شماهستش واصلا اعتقاد به همچین عدلی ندارم واصلا هم تناسخ در راستای عدل نیست چون من هیچوقت دوست ندارم یه جای دیگه دوباره بدنیا بیام ومثلا پدرومادرم بشن یه ادمای دیگه اصلا عقلانی نیست ودرست هم نیست حتی از ادمای بزرگ مثل شعرا ودانشمدانی دینی هم تناسخ ورد کردن
@@sadafadineh2823 لطفاً کتاب های علمی را مطالعه کنید نه کتابهای دینی، عرفانی یا شاعران گذشته. در گذشته که مردم ابزار مطالعه جهان را نداشتند شروع به خیالبافی و رویاپردازی کردند. متاسفانه به نظر می رسد که خدای ادیان ابراهیمی یا خدایان متعدد ادیان شرق آسیا هیچکدام وجود خارجی ندارند و تنها اختراعات بشر در زمانهای گذشته هستند.
استاد گرامی وگوهر سوالم در خصوص هویت اینکه آیا هویت سازی در تاریخ بشر ویژه ادیان و امورات ماورا الطبیعی است ویا هر امور دنیوی مثل ورزش و هواداری در فوتبال که ارزش اخروی نیز ندارد و امروزه عاشقان هوادار نیز وجود دارد میتواند هویت ساز باشد ؟ نتیجه اینکه نکبت تاریخی هویت طلبی آن آقای آخوند آنچنان امری مقدس نبود که منجر به تباه شدن عمر من و من ها گردید. و هویت لزوما با دلها ی انسانها ارتباط ندارد صحیح است
بسیار کار قشنگ و بجاییست که خلاصه مطالب مهم رو در دسترس علاقمندان قرار میدید. پیشنهاد میکنم تا همین کار رو به عنوان مثال در دروس تفسیر مثنوی هم انجام بدبد. به این صورت که مطالب هر یک از حکایات یا داسنانهای مثنوی رو جداگانه همرسانی کنید.
باسلام..یه سئوال از استاد..گذران زندگیشان از چه راهی تامین میشه؟در ضمن میشه در مورد مملکتی که پایه فرهنگش در زمان ایشون و دوستانش در کارگروهی که خودشون بهتر میدونند بنا نهاده شدو خروجیش شد این،کمی توضیح بدهند که کارگر و کارمند ومعلمی و... که در حسرت برآورده کردنه نیازهای عادی زن و بچه اش مونده آیا وقت میکنه به حسرت اون دنیایی که از اون وره دنیا واسش می سازید فکر کنه؟شما و امثال شماها خیلی به این مردم بدهکارید...حسرتی هم باشه برای امثاله شماهاست آقای مثلاً استاد...یه عذرخواهی در حد مرگ به این مردم بدهکارین ...
سلام اقای سروش شما رو جناب اقای سید محمد حسینی لیدر محترم ریستارت از دیگران کمی بالاتر معرفی کردند من هم به شما احترام میگذارم زنده باد انسان کامل و ریستارت تنها راه نجات موفق باشید
از سروش بعیده .مرگ حتمی نیست و گریبان همه آدم ها رو نمیگیرد .یادمان نرود که جاودانگی از صفات و خصوصیات ادم است و آن را از خداوند و انرژی و قدرت برتر به ارس برده
بزرگترین حسرت انسان در هنگام مرگ اینه که چطور میشد که انسان قیافه نحس آخوندها را نمیدید در زمانی که در قید حیات بود.افرادی که در زندگی آخوند ندیده هستند از جمله شادکامترین مردم دنیا هستند.
این بابا خودش نعلین روسایی آخوند ها رو میلیسه مثل بستنی کیمی . 😂😂😂 هزاران نفر را در ایران که یک نظام آخوندی تمام عیار است دم بر نمی آورد امان از روری که کسانی در پی سرنگونی آخوند ها باشند دیگر آن روی چهره منافق اش را نشان می دهد با اینکه امام زمان را قبول ندارد ولی نعلین آنها را مانند کره ای که روی قاشق مانده باشد گویی گرسنه ای است همانطور که گفتم داخل نعلین آیات عظام ودر راس آیات عظام خمینی و خامنه ای را مثل بستنی کیمی میلیسد اسم اش را گذاشته ام آقای لیس لیسیان . آدمی که کتاب دگماتیسم نقابدار را خطاب به خود خط خطی کرده 😂😂😂😂😂😂😂 فاکت دیگری که دم خروس دباغ علی را در رابطه با تز ولایت فقیه را از زیر عبایش نشان میدهد همان است که از دهان مبارک عظما بیرون می آیید. برچسبهای که به قیام کنندگان علیه دیکتاتوری نعلین و عمامه دشمن تروریست ، عشق ایشان علاوه بر عظما خاتمی شیاد است . و همچنین موسوی آنقدر غرق رویاهای رسولانه است که پارادو کس مواضع موسوی و خاتمی شیاد را درک نمیکنه . 😂😂😂😂😂😮
جناب سروش! لطفاً شما اعتقادات تان را برای خودتان نگه دارید و آنها را اشاعه ندهید که مردم را گمراه می کنید و زندگی بسیاری را تباه می کنید. دقیقا درست گفتید! شما اوهام و خیالات خود را واقعیت می پندارید!
@@sokhanraani خیلی جالبه. گمراه شدن عده ای از مردم توسط یک راهنما تقصیر یک نفر دیگه است که در این ماجرا هیچ نقشی نداشته. جناب سروش بسیار زیبا گفته های گذشتگان همانند مولوی را توضیح و تفسیر می کنند. مسأله اینجاست که نظرات عرفانی مولوی و سایر عرفا واقعیت ندارند و افسانه پردازی هستند. همانطور که خدای واحد ادیان ابراهیمی یا خدایان متعدد شرق آسیا همگی افسانه پردازی هستند و نشأت گرفته از ذهن خلاق بشری در اعصار گذشته هستند چون انسان ابزاری جز تخیل و تفکر برای شناسایی جهان پیرامونش نداشت. امروزه علم ثابت کرده که انسان و سایر موجودات نه به واسطه ی خلقت توسط خداوند بلکه به دلیل فرگشت و تدریجا طی میلیون ها سال به وجود آمده آمد. فرگشت یک واقعیت ۱۰۰% اثبات شده است و هیچ شکی در آن نیست! کارکرد اصلی وجود خدا یا خدایان، آرامش بخشی به انسان مضطرب بوده و همچنان هم این کارکرد را برای میلیون ها نفر دارد. انسان هایی که گمراه شده اند و به جای رویارویی با واقعیت جهان، مانند کبک سر خود را در برف کرده اند تا آرامش بگیرند.
سروش را خیلی بزرگ کردید . مرگ وجود ندارد . انسان در چندین مرحله تولد میآید و فقط مرگ را خداوند از آنهایی میگیرد که به جهنم و بهشت میروند و به مرگ ، مرگ میدهد تا که بصورت ابدی یا در آتش یا در میان نعمت های الهی باقی بمانند . درک موضوع آسان هست . روزی نزد الله روزی در کمر پدر روزی قبل از تشکیل نطفه و روزی در نطفه و روزی بعد از نطفه و رحم مادر . روزی دنیا و روزی برزخ و روزی آخرت . این مراحل هیچ کدام مرگ نقش ندارد . مرگ راه و مانند یک نردبان رجعت از مراحل تکامل انسان به سوی اولین جایی که نزد پروردگار میباشد که انسان بتواند خود را دوباره به آن نور الهی برساند و در آغوش خالق خود قرار گیرد و خداوند همیشه و در هر لحظه آغوش خود را برای انسان باز کرده است .