گلهای تازه 35 چهارگاه
با همکاری اسدالله ملک, جهانگیر ملک, فرهنگ شریف
اشعار : سعدی
خواننده : گلپا
گوینده : فخری نیکزاد
فخری نیکزاد :
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمیشناسم تو ببر که آشنایی
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
سعدی - غزل
گلپا :
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمیشناسم تو ببر که آشنایی
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
سعدی - غزل
فخری نیکزاد :
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمیشناسم تو ببر که آشنایی
در چشم بامدادان به بهشت برگشودن
نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی
سعدی - غزل
3 окт 2024