در نشست ۱۱۶ و در میانه داستان شیر و گرگ و روباه مولانا قصهای دیگر را میگشاید و آن "قصه آن کس که درِ یاری بکوفت،از درون گفت:کیست آن؟ گفت:منم! گفت: چون تو تویی، در نمیگشایم؛ هیچ کس را از یاران نمیشناسم که او"من" باشد. برو.
نشست با شرح بیت ۳۰۶۶ که آغازین بیت همین داستان کوتاه است شروع میشود:
آن یکی آمد در یاری بزد
گفت یارش کیستی ای معتمد؟
در انتهای همین داستان و پیش از ورود مجدد به داستان شیر و گرگ و روباه مولانا ده بیتی را میسراید که از جمله دلکشترین ابیات مولانا در این دفتر است که احوالات روحی او را در برخی مقاطع نشان میدهد
نشست با شرح بیت زیر که بیت ۲۱۱۱ از نسخه دکتر محمدعلی موحد است به پایان میرسد
این سخن پایان ندارد بازگرد
تا چه شد احوال گرگ اندر نبرد
www.iccnc.org
/ iccnc
/ iccncofficial
t.me/Iccnc
/ iccncorg
/ iccnc1
www.yelp.com/biz/islamic-cult...
4 ноя 2021