صدای گرم شهیدی عزیز.شعر وآهنگ عارف وتنظیم خالقی چقدر تاثیر گذار در حال انسان است ...قلب آدمی را می فشرد واشگ را سرازیر میکند..پیر نیا چه آثاری را در برنامه گلها عرضه کرد؟ یک از دیگری زیباتر..
گریه را ب مستی بهانه کردم.استاد عزیزم😭😭😭🖤🖤🖤😭😭😭💞💞💞🖤🖤🖤🌹🌹🌹💐💐💐🖤🖤🖤💚💚💚یاد و خاطرت همیشه در ذهنم آشکارا روز وشب زمزمه بهشتی در جا خواهد زد.آسوده بخواب ای الماس سنتی ایران بانو✌✌✌❤❤❤
تلفيقي بينهايتزيبا در موسيقي ايراني كه هنر شعر عارف ، تنظيم زيباي زنده ياد خالقي و طنين صداي عبدالوهاب شهيدي انرا اثري هميشه جاويدان كرد . با درود به هنرمندان خوب و پاك سرشت موسيقي ايران زمين
بامداد امروز عبدالوهاب شهیدی استاد بزرگ آواز و موسیقی ایرانزمین بر اثر بیماری قلبی در بیمارستان رسالت تهران چشم از جهان فرو بست. یادش جاودان و گرامی باد...
تنها صدا هست که میماند. این جمله را بارها خوانده یا شنیده بودم اکنون با گوش دادن به این اثر زیبا وفاخردرک بهتری ازآن یافتم، برای استاد شهیدی آرزوی سلامتی و شاد کامی وافر میکنم.
Aakh dobare shab shod va in sedaye asemani va in taraneye ghamnak,,, che zoozi che dardi to sedaye Ostad Shahidi ke be roohe asheghan asar megozareh,,, Geeryera be masti bahaneh kardam,,,Niloo jan
اینا گنجینه های بچه های فردای ایحرانند، هنرمندان دهه های سی تا پنجاه تماما کسانی بودند که خود جوش و با اراده بدرجات والی رسیدن، و ما فقط میتونیم بهشون افتخار کنیم .
اثری بیمانندوتکرار ناپذیر از استاد شهیدی ودیگر پدید آورندگان این موسیقی فاخر نشان دهنده فرهنگ وهنر دیر پای این سرزمین اهورائی است ومن به خود میبالم که دراین سر زمین به دنیا آمده ودر آن بسر میبرم ؛پاینده ایران
گریه را به مستی بهانه کردم شکوِهها ز دست زمانه کردم آستین چـو از دیده برگرفتم سیل خون به دامان روانه کردم نالـه دروغـیـن اثــر نـدارد شام ما چو از پی سحر ندارد مرده بهتر زآن کو ، هنر ندارد گریه تا سحرگه من عاشقانه کردم همچو چشم مستت جهان خراب است رخ مپوش که ایـــن دور انتخاب است ............................... مــن تـــو را بـه خـــوبــی نشـانه کردم دلا خمــوشـــی چرا چو خــم نجـوشی چرا برون شـد از پرده راز تــو پــردهپوشــی چرا راز دل همــان به نهفتـه ماند گفتنـش چو نتوان نگفته ماند فتنـه به کـه یک چند خفته ماند گنـــج بــر درِ دل خـــزانه کردم باغبان چه گویم به من چهها کرد کینـــههــای دیـرینــه بـرمـلا کرد دسـت مـن ز دامـان گل جدا کرد تا به شاخه گل یک دم آشیانه کردم --------------------------------- گریه را به مستی بهانه کردم از عارف قزوینی
این شعر را عارف قزوینی هنگامی که کلنل پسیان را کشتند ،برای او سرود،عارف قزوینی در نهایت تاثر و غم زیاد این شعر زیبا رو سرود،و مرحوم استاد روح الله خالقی آهنگساز این اثر زیبا بودند با صدای زیبای استاد شهیدی،یاد تمان سانی که برای سرفرازی و آزادی ایران مبارزه کردند و کشته شدند گرامی باد.
Powerful voice, great performance. Sound like ostad Shahidi was the best choice to sing this, so Farhad for "Mard" by jenabe Monfaredzadeh. Aref: ستایش مر آن ایزد تابناک که پاک آمدم پاک رفتم به خاک Many thanks for share!
جناب شهیدی درود فراوان که سالهای زیادی از جوانی ام ،عاشق صدایت بودم،و امیدوارم از بستر بیماری هرچه زودتر رها شوید۔ضمناً بیت شعر زیر هرگز فراموشم نمیگردد : به ولایت حق،به ولای علی،که گدای علی ،سر و جان بدهد به فدای علی۔و اما هرچند که این رژیم کاری کرد،که علی هم زیر سئوال رفت۔
بنده تصور میکنم که در مواردی صوفیان ودراویش میخوانده اند و کسانی واپس گرا مثل شرایط حاضر با آن ها مخالفت میکرده اند و بعد ها با خواندن مقدماتی برای رو پوش نهادن به افکار عارفانه هم چون ذکری از علی کار های عارفانه خود را میکرده اند. حقیر تصور نمیکنم که کسی اگر تاریخ وخصوصیات واقعی علی را میدانسته است، خصوصا یک ایرانی به طور واقعی او را می ستوده است، مگر برای مال و منال و سوء استفاده ابزاری.
گریه را به مستی بهانه کردم شکوهها ز دست زمانه کردم آستین چو از چشم برگرفتم جوی خون به دامان روانه کردم از چه روی، چون ارغنون ننالم از جفایت ای چرخ دون ننالم چون نگیرم از درد چون ننالم دزد را چو محرم به خانه کردم دلا خموشی چرا؟ چو خم نجوشی چرا؟ برون شد از پرده راز (پرده راز، پرده راز) تو پرده پوشی چرا؟ ********** همچو چشم مستت جهان خراب است از چه روی، روی تو در حجاب است رخ مپوش کاین دور انتخاب است من تو را به خوبی نشانه کردم راز دل همان به، نهفته ماند گفتنش چو نتوان، نگفته ماند فتنه به که یک چند، خفته ماند گنج بر در دل خزانه کردم باغبان چه گویم به من چه ها کرد کینه ها دیرینه برملا کرد دست من ز دامان گل رها کرد تا به شاخ گل آشیانه کردم دلا... شد چو «ناصر الملک» مملکت دار خانه ماند و اغیار، لیس فی الدار زین سپس حریفان خدا نگهدار من دگر به میخانه، خانه کردم بهتر است مستی ز خودپرستی نیستی به است عارفا ز هستی فارغم ز هستی قسم به مستی تکیه تا بر این آستانه کردم دلا... مرده بهتر آن کو هنر ندارد نالهٔ دروغی اثر ندارد شام ما چو از پی سحر ندارد گریه تا سحر عاشقانه کردم
حد اقل حدود40 سالي هست كه حداقل سالي 7-8 بار اين أهنگ و أهنگً ديگري را كهً اين عزيز ميخواند با مزمون در پيش بي دردان چرا فرياد بي حاصل كنم، گر شكوه اي دارم زدل با يار صاحب دل كنم ....گوش ميكنم. شپاس بر اين خواننده جاوداني
شعر از شاعــــــری است که آزادگی را به هنـــــــر مژین نمود (عارف قزوینی) عارف در رسای ازادی وطن بی پروا گوهرفشانی میکرد تا هنرمندان ایرانزمین هر موقع که نوا سرمیدادند چنان متاثرمیشدند که گویی جانشان با اهنگ موسیقی ایرانی پیوند میخورد.همین اجرا را از بنان نیز بشنوید.گ