با تشکر از کلیپ خوب و مفید . کتاب "در جستجوی زمان از دست رفته " که در ایران میتوان خریداری کرد ایا کامل میباشد یا احتمالا بخشهایی از ان سانسور شده است ؟
با سلام ودرود.قزاق هستم ومقیم قزاقستان.متولد ایران و تا سی سالگی درایران بودم وتا مقطع دیپلم درایران تحصیل کرده ام.چطور میتونم با شما تماس نزدیکتری بگیرم واینکه بعصی نوشته هایم را درغالب داستان کوتاه برای شما ارسال واز راهنمایی های شما بهره ببرم.متشکر میشم اگر کمکم کنید
خاک بر سرت که نمی توانی از طبقه ی حقیر جامعه جداکنی و هنوز انسان رو نشناختی و با پيش فرض های مردود جامعه یک انسان برجسته رو توصيف کنی .چقدر تو احمقی که حتی اگر از فرويد نقل قول مياری ابتر و ناقصی ست ،فرويد رو باید تمام و کمال بلد باشي و اگر این گونه باشه این گونه نقل قول های ناقص رو به کار نمی بری
این آقای سخنران، اگر چه شناختی از مسائل ادبی دارند، ولی در تعریفشان از سبکهای ادبی، اشتباهات فراوانی وجود دارد. شاید بخاطر اینکه ایشان از منابع آلمانی بهره برده اند، در حالیکه زولا، بالزاک و هوگو، که سبکهای ناتورالیسم، رئالیسم و رمانتیسم را ابداع کردهاند، فرانسوی هستند و ایشان گویا اصلا از منابع فرانسوی بی اطلاعند. دلیلش تعریف او از رمانتیسم است که با اشاره به گل و بلبل خلاصه میشود. اطلاق نظر منتقدانه ی امروز به این بزرگان، درست نیست. هر کدام از این سبک ها در زمان خود انقلابی بودند و خلاف روش مرسوم و برای تغییر شرایط اجتماعی.
ب عنوان یکی از عاشقای کتاب صدسال تنهایی بیخووود ترین کیلیپی ک راجبش دیدیم همین نشست بود . هر حرفع حاشیه ایی زدن الا حزف راجب خود کتاب ..زاجب ادبیات امریکای لاتین کسی نمیشینه حرفاتو گوش کنه راجب خود کتاب صحبت باید کرد ادبیات لاتین یه مبحث دیگست همین ک میدونیم صدسال تنهایی یکی از شاهکار های ادبیات لاتینه در سیک رئالیسم جادویی ، کفایت میکنه که بتونیم راجب خود کتاب کلی حرف بزنیمو حرف بشنویم
حمایت دکتر میلانی از اکبر پونز از سطح اشتباه سیاسی بالاتر بود و مثل لکه تیره در کارنامه درخشان ایشون ذوق خواهد زد .. پوزش خواه هم ک فرمودند نیستند عیبی ندارد قضاوت با تاریخ در اینده
دقیقا نگاه مردانه و حقارت آمیز یک مردسالار به یک شاهکار ادبی از یک زن !!!!! چطور ممکنه که ایشان درون یک هاونگ مخرب در حال تخریب یک زن بزرگ می باشند ؟؟؟!!!
ظاهراً وقتى منتقد يك آقا باشه ، ترجيح ميده كه قهرمان داستان محافظه كار نباشه و عشق ممنوعه رو به آينده ى بچه هاش كه خودش مسؤول بدنيا آوردن آنهابوده ترجيح بده ، هر چند كه اين مثلاً عشق ممنوعه هزارتا عيب و ايراد داشته باشه ، يك مرد خوشگل پسند كه هر روز از ظاهر يك زن خوشش مياد و اسم اين حالتش رو عشق ميذاره و آنقدر هم ناپايدار ومتزلزله كه از عشق قبليش يعنى كلاريس ميخواد كه با مادرش در مورد عشق جديدش صحبت كنه و موافقت اونو براى ازدواج خودش جلب كنه ، در نهايت هم هر دوتاشونو ميذاره كنار و مطيع امر مامانش ميشه . حالا اگه كلاريس خانواده شو به خاطر چنين مردى ترك كرده بود ، انتخابش مدرن به حساب ميومد يا احمقانه ؟
قهرمانان داستان دو كتابى كه شما مثال زديد يعنى مادام بووارى و آنا كارنينا ، اگر چه خود انتخاب كردند كه بدنبال عشق ممنوعه شان بروند اما به لحاظ روانى سرانجام كارشان به خودكشى رسيد.
نکته ای که تازگیها متوجه اون شدم اینه که چقدر ما داستانها و رمانهای خوبی در زبان فارسی داریم ولی این کتاب ها در سایه نامهای بزرگ غربی مثل داستایفسکی، فاکنر، تولستوی، امیل زولا و بسیارانی دیگر قرار گرفته... در زبان فارسی باید به کسانی مثل احمد محمود، رضا براهنی، و کلی کتابهای داستانی خوب که در سالهای اخیر توسط نشر چشمه، نشر نیلوفر، نشر ثالث و نشر ققنوس چاپ شده اشاره کرد.
درود برشما. سخنران محترم اصرار دارند که از واژگان با ریشه عربی استفاده کنند. مانند لذا بجای واژه فارسی بنابراین همچنین نام بردن از افراد معلوم الحالی چون شريعتی و حسینی و یا از انتشارات سروش است که بیانگر ابهام در مورد ایشان است. از انتخاب آقای دکتر نجفی در در مورد این شخص تعجب کردم. ارادت ویژه
درود برشما. در مبحث زبان مورد شاعران و نویسندگان ترکیه چه می توان گفت. که در ترجمه مطرح می شوند؟ می دانم سخنران محترم شايد به این لینک مراجعه نکند؟ سپاس. فرهاد فلاح
چه جوری میشه انقدر درمورد چیزای مختلف غیر مطلع بود ولی با اعتماد به نفس کامل درموردشون اظهارنظر کرد، در عجبم چقدر راحت چیزای بی ربط رو به هم ربط دادن. من ۲۰ دقیقه اول رو دیدم و غیرقابل تحمل بود
با درود پس با این حساب کتاب آنها کارنینا هم پست مدرنیست است چرا که اول از زاویه دید آن پسر به داستان نگاه میشود و بعد انا کارنینا و در آخر از دید ان مرد که در واقع خود تولستوی است
کتاب زیبای چراغ ها را من خاموش میکنم رو کسانی می فهمند ، درک میکنند و لذت می برند که دغدغه های انسانی داشته باشه ، نوستالژی دوره ای از زندگی در خانه های سازمانی نفت با همه رفرنس های موجود ، ظریف و دوست داشتنی آن ، من زن نیستم اما همانند یک زن با شخصیت کلاریس همذات پنداری کردم ، روزهایت را وقف زندگی و خواسته های دیگران کنی اما چند روزی که خواستی به دلت نقب بزنی ، هر کس به جوری احساس گناه به تو بدهند حتی خودت.