I just wanted to extend a heartfelt thank you for the captivating lecture you shared on RU-vid. Your ability to simplify complex topics and engage your audience is truly remarkable. I thoroughly enjoyed every minute of it and gained valuable insights. Your dedication to spreading knowledge is truly commendable. Thank you once again for enriching our minds with your expertise!
فرق بین باور و یقین چیست ؟ این دو کلمه مترادف نیستند ؟ مثلاً در علم تجربی با تجربه اینکه آب در صد درجه جوش میآید دانشمندان باور میکنند که این یک قانون علمی آست و میگویند « آب در صد درجه جوش میآید » حالا بگوییم یقین دارند یا ایمان دارند یا مطمین هستند چه فرقی بین این مفاهیم آست پس بگوییم « آدمی نمیتواند به باورهای خود باور داشته باشد آیا تناقص نیست مگر اینکه بگوییم مجبور است فعلا باور داشته باشد مگر اینکه خلافش ثابت شود چون همزمان نمیتواند هم باور داشته باشد و هم نداشته باشد و اساسا آیا گفتن این جمله درست است که « نمیتوان به باور خود باور یا یقین داشت » چون ممکن است آنچه باور دارد توهم باشد .........راه برون رفت تلاش فکری مداوم و آزادی اظهار نظر است تا شک ذاتی در مسیر تکاملی « آزمون خطا و یادگیری » به حداقل رسیده و توهمات مرتفع شود و ......راه شناخت را منوط به تجربه کردن نیز خطا و توهم است زیرا شناخت ممکن است از راههای استدلال و منطق و خرد ناب و علامتهای غیر مادی مثل « آگاهی و خرد و ....» که توان غیر مادی است تحقق یابد و بعلاوه تجربه حسیذ هم اخیرا ثابت شده چندان مورد اعتماد نیست جاییکه آزمایشات اخیر در علم کوانتوم ثابت نموده آنچه مشاهده میکنیم اثر مشاهده آگاهانه مشاهده کننده است و اگر مشاهده آگاهانه نباشد واقعیت به آن نحو که میبینیم وجود خارجی ندارد و تمام آنچه مشاهده میکنیم را از اساس زیر سوال میبرد که خارج از مشاهده و خارج از ذهن مشاهده کننده حداقل به آن شکل که میبینیم وضعیت وجودی ندارد .....و بعلاوه آنچه هیوم گفته مشمول گفته خودش میشود « که شاید توهم باشد و نمیتوان به آنچه باور داشته باور داشته باشد و احتمال توهم بودن را داشته که در واقع هم وقتی الان بدقت بدان میاندیشیم متوجه میشویم که در قضا آنچه ایده های او بوده بیشتر مبتنی بر توهم بوده .. از جمله اینکه « باور داشته راه شناخت فقط تجربه و حسی است » و این باور ایشان توهمی بیش نبوده و راه شناخت میتواند از راههای دیگری غیر از تجربه و احساس باشد ...
اين دیگه چه حرفیه که عقل وعقل گرایی اشتباه میکنه و حس.و حواس اشتباه نمی کنن ؟..پس سراب چیه ؟...چوبی که در آب خمیده میبینیم و بعد که از آب خارج می کنیم راست می بینیم چیه؟....به قول افلاطون همیشه باید منتظر revision باشیم...چیزی رو الان گرم احساس می کنیم و چند ساعت دیگر سرد وبلعکس...ولی عقل وادارک عقلی همیشه ثایت است..وقتی مفهوم دیفرانسیل و انتگرال رو فهمیدیم ...وقتی معنی و مفهوم مختصات دکارتی رو فهمیدیم دیگه تمامه....چند روز بعد....شب...روز..درون آب....بیرون آب.....دیگه فرقی نمی کنه...هر کسی این رو می فهمه ولی مشکل این آقایان امثال هیوم اینه که عقل گرایی به وجود وعقیده داشتن به خدا می رسه ...اینها با خدا مشکل دارند(البته هیوم نداشت اون بورژواهای پولداری که اجیرش کرده بودند به خاطر اینکه با کلیسا در افتاده بودند و می خواستند کار کلیسا رو که مزاحم ورقیبشون در کسب قدرت و ثروت بود از ریشه بزنن با خدا مشکل داشتند) وبرای همین این اراجیف رو سرهم کرده واکثر احساس گراها همینطورند..آیا ما وقتی به دنیا می آییم واقعا لوح سفید هستیم؟؟..هیچ میش زمینه و فطرتی نداریم😅...پس چرا یکی ذاتا حسود و خسیس هست..دیگری دست و دلباز و باهمت....حتی دوتا برادر در یک خانواده با تجربه های حسی مشابه ؟؟؟ بی خدایی مکتب بورژواهای تازه به دوران رسیده انگلیسی بود و (هست) وامثال هیوم و هاوکینز و..اجیر شده هستند و برای پول تئوریزه می کنن منافع اونها رو ..البته تاثیر وباز خورد فکری دارند.همانطور که میکروبها باعث اختراع دارو می شوند..اینها هم با شبهاتی که مطرح می کنن...باعث رشد عقل گرایی خدا باور و ضعف خداباوری خرافه باور می شوند
اگر به تمایز استدلال استنتاجی و استقرایی توجه کنید میبینید که هیوم میگوید تنها جایی که میتوانیم یقین داشته باشیم قضایای منطقی و ریاضی است. تجربه گرا نمیگوید فقط ادراکات حسی و تمام. او به وضوح میداند که ادراکات حسی هم خطاهای خود را دارند. نمونه آن دیدن سراب و شکسته شدن چوب صاف در آب. تجربه گرا اصالت را به ادراکات حسی می دهد و می گوید از ادراک ذهنی به عنوان مکمل باید استفاده کرد. او می گویند اگر ادراک حسی اصلا نباشد و صرفا به کمک ذهن به نتایجی برسیم این میتواند موهومات باشد. ایده لوح سفید با توجه به پیشرفت هایی که در علم ژنتیک شده به وضوح نمیتواند درست باشد. البته طرح ایده لوح سفید در مخالفت با نظریه دانش فطری عقل گرایان مطرح شده است.
@@drbagheri.critical.thinking قضایای منطقی و ریاضی معمولا کاملا عقلی هستند....مثلا همین محور مختصات دکارتی کاملا امر ذهنی است...یا دنیای دو بعدی ( خط ، نقطه ، صفحه ...) کاملا امور ذهنی هستند و در طبیعت سه بعدی ما اصلا وجود ندارند که بخواهند احساس یا مشاهده شوند و بعد ذهن به عنوان مکمل تفهیم کننده عمل کند ،بنابراین هیوم اینجا دچار تناقض شده که از یک طرف میگه امور صحیح امور منطقی و ریاضی هستند و از طرف دیگه تجربه گراست...اکثرا تجربه گرایان کسانی هستند که سواد ریاضی ندارند..لاف ریاضی می زنند ولی ریاضیات نخوانده اند و اکثر ریاضی دانان فیلسوف مثل دکارت ولایپنیز و نیوتون و در قرن بیستم ارنست پولی (از کاشفین فیزیک کوانتم و برنده جایزه نوبل)...همه عقل گرا و خدا باورند..تجربه گراها غالبا یا سیاستمدار یا نزدیک به سیاست و سیاستمدارها هستند مثل لاک و هیوم و حتی راسل..و همین صداقت آنها رو زیر شک میبره😅....دانش فطری در مورد ساختار زبان تا حدود زیادی توسط چامسکی هم تأيد شده...همينطور اطلاعات و طراحی ژنی که حتی در دوست داشتن یک غذای خاص در نسل بعد و یا تنفر از یک نوع موسیقی دخالت داره، وجود یک سری پیش فرضها و اطلاعات ذهنی فطری رو نشان میدهد..... با تشکر از توجه شما به کامنتها و همینطور تشکر به خاطر محتواهای با ارزشی که ارایه می کنید🙏💛...