اولین قسمت سریال در انتهای شب جالب بود و اجازه میده در مورد مسايل مختلفی حرف بزنیم که در زندگی ما ایرانیها پر تکراره سعی میکنم برای اکثر قسمتها تحلیل آماده کنم و نظراتتون رو میخونم
قسمت اولش رو دیشب دیدم نکاتی که برام جالب بود (ماهرخ = هدی زین العابدین) یک مادر بشدت کنترل گر و سلطه گر ( احتمالا والدینی سرزنشگر داشته) چرا؟ چون گم شدن بهنام رو از پدرش مخفی کرد! چون احتمالا بخاطر احساس ناامنی که از پدرش بابت سرزنشگر بودن داشته ت ترسید بهش بگه! بارها بهنام رو تو همین قسمت با تحقیر کردن کنترل میکرد بچه ش رو با تهدید به ترکش کنترل میکرد بهنام (پارسا پیروز فر) احتمالا قبل از ازدواج تا حدودی مستقل بوده ولیپدر قوی نداشته و اصلا برای همین محیط آشنا جذب ماهرخ شده و یواش یواش تمام مسولیت هاش رو ماهرخ ازش گرفته و بهنام هم استقبال کرده! ولی خب همه ی ادم های کنترل گر یه روزی از این همه کنترل گری و مسولیت های زیاد خسته و فرسوده میشن!! نتیجه : یک بچه ی بسیار ترسیده! هم از تهدید های مادر هم از بی مسولیتی پدر بازی ها و مخصوصا کارگرانی و قاب بندی رو دوست داشتم